| کد مطلب: ۱۳۹۸۵

ایران در مخمصه‏‌ای از چهار سو

مسعود سالاری

مسعود سالاری

تحلیلگر مسائل سیاسی

جامعه ایران از یکسو با انسداد سیاسی روزافزون از ناحیه جریانی که به‌شدت در حال تکمیل پروژه یکدست‌سازی یا به قول یکی از سیاستمداران تا چندی پیش خودی: «خالص سازی»، با رویکرد غرب‌ستیزی، افراطی به پیش می‌تازد و در زمین بازی قدرت حتی اندک نیروهای مسامحه‌گر در این روند را بر نمی‌تابد. از سوی دیگر، ناراضیان زیاد خشمگینی را در خود دارد که در مقابل هر پروسه و روند تدریجی و گام به گامی زمان‌بر ناصبورند و درعین‌حال، فاقد نیروی منسجم و راه برون‌رفتی ممکن برای اعمال تغییراتی در کوتاه‌مدت اگر مقدور باشد! و در سوی سوم، در معرض فرصت‌طلبی دشمنان و طمع‌ورزان تاریخی نسبت به خود و رقیبانی که در عرصه رقابت از روی اصول و قواعد متعارف بازی نمی‌کنند و در کشمکش‌های دوران پساهژمونیک برای موقعیت‌یابی درشکل‌گیری موازنه جدید، درصددند برای رسیدن به هدف پا روی گرده ایران آتمیزه‌شده بگذارند و یا ایران را وجه‌المصالحه قرار دهند. خاصه آنکه با احتمال آمدن ترامپ روابط آمریکا با ایران، صورت ناصواب‌تری برای حل مسائل فی‌مابین آمریکا با چین و اوکراین و عربستان، به خود خواهد گرفت.

در وجه چهارم نیز با الیت‌ها و نخبگان سیاسی‌ای مواجه هست که دچار چندپارگی و تشتت رای و نظر‌ و غالباً انفعال و ایستایی هستند و در بهترین حالت در مرحله روایتگری بدون راهبرد و هدف‌گرایی بی‌مسیر درجا می‌زنند. هیچ‌کدام هم به تنهایی گفتمان فراگیر هژمونیک ندارند.

در این شرایط چهار سویه از بی‌رمق و رونقی نیرو یا جریان مقبولی که بتواند در مرکز این چهارسو قرار بگیرد و یا گفتمانی که همگرایی ایجاد کند و نقطه تعادل مرکزی برای یک انسجام اجتماعی برقرار کند و کارآمدی دینامیزم اجتماعی و به‌کارگیری آن را در بزنگاهی ممکن گرداند، رنج می‌برد. درحالی‌که به‌شدت نیازمند متعادل‌کننده‌ی این‌چنینی است.

بدیهی است در فقدان این مهم، جریان تمامیت‌خواه که ابزار لازم برای پیشبرد پروژه خود دارد، یکه‌تازی خواهد کرد. در این راه متنفعین داخلی و خارجی همراه با جریانی دارای دست بالا در قدرت موسوم به «خالص‌ساز» باشدت و حدّت بیشتر عمل خواهند کرد. در فقدان تعادل‌بخشی همگرا، خالص‌سازی را به نهادهای نظامی و انتظامی خواهند کشاند و تشدید خواهند کرد و دیگر حتی احتمال برون آمدن نیروهایی در میان اقل طرفداران متوهم و متعصب خود در داخل این نهادها را هم که هرازگاهی به خود می‌آیند و این راه ترکستان رفتن را زیر سوال می‌برند، برای خود خطرآفرین خواهند دید و لاجرم درصدد حذف آنها.

اما انتخابات مجلس دوازدهم یک وضعیت روشنی را نمایان کرده است و آن‌هم، چندپارگی جریان یکدست‌ساز و ایجاد شکاف در یکپارچگی آنها در قدرت هست و از طرفی بهترین فرصت برای گروه‌های اندک متوهم و متعصب فن‌ هراس آنها پیش آورده، که در ته دل دغدغه کشور را دارند و اکنون از روی عملکرد و به جان هم افتادن آنها هم به نیت و هم ناکارآمدی آنها پی برده و می‌برند. اگر دغدغه‌مندان ایران در هر جا و مرتبت و دارای هر دیدگاهی که باشند، چنانچه وجود چهارسوی آینده‌سوز را باور دارند، باید گفتمان روز و مطالبه‌گری روزنه‌گشا را، هم در شکستن انسداد سیاسی و هم در کاهش فاصله فاحش حاکمیت با مطالبات اکثریت جامعه، از طریق مطالبه یکپارچه کاهش تنش بین‌المللی در فرصتی که هست و مطالبه یکپارچه تغییر رویکرد اقتصادی و سیاسی و انزواطلبی، چه در حدفاصل امکان آمدن ترامپ، چه در انتخابات ریاست‌جمهوری دو سال بعد ایران، از همین حالا بدون فوت وقت جامعه را با هر امکانی در این مسیر و حول این راهبرد قرار دهند.

اکثریت مردم عاصی و ناامید، ولی درعین‌حال دنباله روزنه امید و راهکاری که مانع آینده‌سوزی بیشتر شود، هستند. در نبود چنین تلاش و راهکاری از سوی الیتها و فعالین مدنی دغدغه‌مند به گردگویان همیشه در صحنه اینترنشنال و بی.‌بی.‌سی و وی‌.او.ای و... یا اطلاعات فیک فضای مجازی که با خشم و استیصال‌شان، با نیتی متفاوت همسویی نشان می‌دهند، پناه می‌برند. وضعیتی که اکنون بر فضای کنشگری جامعه حاکم است، الیتهای ما نه با هم گفت‌وگو می‌کنند نه به گفت‌وگو با مردم اهتمام دارند و نه با واسطه یا مستقیم به گفت‌وگو با قدرت اهتمام جدی دارند، باید تغییر کند. آنچه که بر فضای کنشگری ما حاکم است اعتراض و نفی نظرات و دیدگاه‌های همدیگر است، نه نقد گفت‌وگومحور واقعیت‌یاب.

تجربه تاریخی نشان داده هرگاه پیشتازان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و ورزشی همسو و بر یک نظر و یک حرف و یک راه اهتمام بورزند، حمایت اکثریت جامعه را نیز جلب می‌کنند، این حمایت نیازمند هدف‌گذاری و استراتژی گفتمانی مورد توافق مبنی بر خیر عمومی است که باید از قبل تمهید شود و در بزنگاه ممکن از دینامیزم نیروهای اجتماعی بهره ببرد.

هم اقلیت میانه‌رو توسعه‌گرای راه‌یافته به مجلس، هم اندک نیروهای میهن‌دوست دغدغه‌مند درون نهادهای سیاسی، که پالس‌های هشداردهنده‌ای را از میزان پایین مشارکت و آراء باطله گرفته‌اند، هم دغدغه‌مندانی که در درون نهادهای نظامی و انتظامی و سپاه که نمودهایی از دغدغه‌مندی را از خود بروز داده‌اند و بیش و مهمتر از همه، نخبگان سیاسی خارج‌رانده‌شده از نهادهای قدرت و رهبران احزاب و تشکل‌ها و نیروها و نخبگان اجتماعی و دانشگاهی همه برای همگرا شدن در نقطه‌ای میانه، برای ایران حیران در این چهارراه بی‌همراه، همراه شوند.

به‌نظر می‌رسد هنوز و تا بعدهای بی‌انتها، همواره و همچنان منطق فشار از بیرون قدرت و گفت‌وگو با سران قدرت توسط اعتدالیون داخل یا مرتبط با هسته قدرت، به پشتوانه این فشار، منطق استوار و کاربردی است و به‌هیچ‌وجه نباید به آن مقطعی نگریست, و همیت بر آن باشد که بین جامعه و حاکمیت بتوان موازنه‌ای ظریف برقرار کرد. راه این همراهی و ممانعت از آینده‌سوزی تنها و تنها گفت‌وگو و ایجاد چنین موازنه‌ای است. نه اعتراض به همدیگر و نه اعراض از هم.

رادیکالیزه کردن دو سمت حاکمیت و جامعه، از طریق ایجاد خشم و تنفر با ترویج و عادی‌سازی رانت و مفاسد اقتصادی و اداری و توسل به زور و تابوسازی غرب‌ستیزی، روی‌گردان و منفعل کردن جامعه و به انحراف بردن جامعه ناراضی از مسیر گفت‌وگو و کنش‌های مدنی و جا انداختن تئوری آخرالزمانی است.

این اولین باری نیست که در جمهوری اسلامی در ۴۵ سال گذشته در یک غفلت سیستماتیک ناشی از عدم روزآمدی و ایستایی نیروهای پیشرو، قدرت دست یک جریان یکدست در عرصه همه نهادها می‌افتد و چندبار هم (در مقاطع ۷۶ الی ۸۴ نهاد ریاست‌جمهوری، ۸۸ لغایت ۸۲ نهاد مجلس، ۹۲ الی ۴۰۰ نهاد ریاست‌جمهوری و ۹۴ الی ۹۸ نهاد مجلس) از یکدستی خارج می‌شود.

هربار شکستن انحصار قدرت، فقط با حضور و تمایل اکثریتی با پیش قراولی نخبگان و پیشروان اجتماعی سیاسی ایستاگریز، پویا و فعال و تبیین از پیش جهت آمادگی برای مقاطع انتخابات و نقش‌آفرینی در موعد انتخابات بوده و عدم استمرار آن هم به دلیل سرخوردگی از نرسیدن اهداف غیرواقع‌بینانه‌ای که از دو سو، رقیب و کنشگران زودخواه، دامن زده می‌شد و ضعف در تبیین و تحلیل علل ناکامی‌ها، هیجان ابتدایی را به وادادگی ناشی از زودخواهی را به انتها می‌سپارد.

بحث تحریم انتخابات و روی‌گردان کردن مردم از ابزار قانونی انتخابات استراتژی خالص‌سازان از بدو شکل‌گیری جمهوری اسلامی بوده و با استفاده از همین غفلت و ایستایی الیتها هربار قدرت را به انحصار خود درآورده و ویرانی‌هایی بار آورده‌اند که برآمدن از آنها چندین برابر مشکل‌تر از قبل شده است. اگر امروز بسیاری از نخبگان جامعه‌شناسی و سیاسی توصیه عدم ترک صندوق رای را دارند، بیم آن است که نرسد به آنجایی که روزی چند گام به عقب‌تر برگردیم و برای وجود صندوق و رسمیت شناختن آن توسط حاکمیت و مراجعه به آراء مردم، باید تقلا کنیم. رفتار انتخاباتی مردم و نمایش اعتراض با عدم مشارکت و آراء اعتراضی و سونامی آراءباطله به همراه پیدا شدن واقعیات پشت توهمات و ساده‌انگاری‌ها و البته سوءنیت‌ها، در بوته عمل و اجرا در مجلس و دولت، زمینه مناسبی برای گفت‌وگوی فراگیر فراهم کرده است.

یکدندگی و سفت و سختی هسته قدرت و کارگزاران سطح اول آن که فقط از حمایت حداکثری حامیان متنفع جریان پوتینیزمی خود برخوردارند، تا وقتی است که فشار اجتماعی برتر بر قدرت مقاومت خود به‌طور یکپارچه حول یک گفتمان و راهبرد در چارچوب قانون را احساس نکنند. بدون انسجام گفتمانی راهبردی و همگرایی اجتماعی، با محوریت الیتها، فشار یکپارچه ایجاد و ابراز نمی‌شود و لاجرم موازنه‌ای هم شکل نمی‌گیرد. آغازگر و محور ایجاد بستر این گفت‌وگوها همین نمایندگان میانه‌رو و مستقل در مجلس که اقلیتی تاثیرگذار در مقابل اکثریت چندپاره حاضر در مجلس و نیز اصحاب رسانه، همچنین نیروهای به حاشیه رانده‌شده ولی هنوز قادر به برقراری ارتباط با زعمای داخل قدرت، مشارکت دادن مراجع دینی‌ای که هنوز گوش‌هایی چه در داخل حاکمیت و چه در بین جامعه متدین به حرف آنها هست و از تندروی‌ها و ناکارآمدی‌ها رضایت ندارند. با تکیه بر مطالبه ‌ری یکپارچه اجتماعی و اجماع بر قانون، می‌توانند باشند. اهتمام به انتقال فضای ذهنی روایتگری مشکلات به فضای راهبردی و روزنه‌گشایی گفت‌وگومحور، با همه تاثیرگذارانی که در بالا ذکر شد، حول پرسش ساده اما بنیادی «چه می‌توان کرد؟» در کنش‌ها، از ناحیه کنشگران، پیش‌نیاز گفت‌وگو با هدف یافتن پاسخی برای آن باشد. منافع ملی در چارچوب قانون به‌رغم ایرادات زیادی که وارد است و رجعت همه به قانون، بهترین و قابل‌قبول‌ترین محور گفت‌وگو و هم قوی‌ترین ابزار همگرایی و توافق است.

اقدامات و تصمیمات همگرایانه، با اصل قرار دادن رفع تهدیدات خارجی و ترمیم ضعف‌های موجود و استفاده از فرصت‌هایی که همواره در این دنیای در حال تضاد و تنش چه از منظر داخلی و چه خارجی، به‌وجود می‌آید، نتیجه‌اش کاهش شکاف دولت-ملت، انسجام اجتماعی و افزایش اقتدار ملی مبتنی بر حمایت اجتماعی و آمادگی برای قرار گرفتن در مسیر درست در شرایط پرتلاطم خواهد بود.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی