| کد مطلب: ۱۳۰۶۸

درباره مناقشه رژیم حقوقی خزر

دیپلماسی ناواقع‌گرا

الهه کولایی

الهه کولایی

استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران

موضوع رژیم حقوقی دریای خزر یا به‌عبارتی سهم کشورهای ساحلی از این دریاچه و منابع گوناگون آن، همچنان یک موضوع حل‌نشده و در واقع بدون تعیین‌تکلیف نهایی باقی‌مانده است. حقوق این کشورها برای بهره‌برداری از منابع این دریاچه، ارتباط مستقیم با تکالیف هرکدام از آنان دارد که پیش‌تر در کنوانسیون تهران و  کنوانسیون آکتائو تصویب شده است. البته آنها در توافق‌های دیگری پای‌بندی خود را به تکالیف‌شان در چارچوب حقوق بین‌الملل اعلام کرده‌اند. اما مسئله اساسی چگونگی برداشت از منابع دریاچه‌ای است که متأسفانه به‌دلیل بی‌مبالاتی و بی‌توجهی کشورهای ساحلی از یک‌سو و مسئله تغییرهای آب‌وهوایی ازسوی دیگر، با بحران‌ها و خطرهای جدی روبه‌رو شده است. در واقع بقای این دریاچه مورد تهدید قرار گرفته، روند خشک شدن و عقب نشستن این دریاچه نگرانی‌های بسیاری را برای به‌ویژه ساکنان مناطق پیرامونی، که کشور ما پرجمعیت‌ترین مناطق ساحلی این دریاچه را دارد، ایجاد کرده‌ است. به‌دلیل پای‌بند نبودن کشورهای ساحلی به  استانداردهای حقوق بین‌الملل و به‌دلیل اهمیت منابع نفت و گاز این دریاچه، محیط زیست آن مورد غفلت و فراموشی قرار گرفته است. مهم‌ترین مسئله، حفظ این میراث ارزشمند بشری است که قرن‌ها مورد استفاده انسان‌ها در مناطق پیرامونی به‌ویژه در جنوب این دریاچه بوده‌است. پس از سال ۱۳۷۵ که قرارداد کنسرسیوم باکو بسته شد، رقابت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برای داشتن سهم بالاتری از منابع انرژی در این دریاچه شکل گرفته که ارتباط مستقیم با مسیرهای انتقال انرژی از این دریاچه دارد. بعد از طرح پروژه «کمربند و راه» چین، مسئله راهروها، راهگذرها و مسیرهای ارتباطی هم توجه زیادی را جلب کرده است. از این دیدگاه هم خطوط ارتباطی در این دریاچه و پیرامون آن بیشتر اهمیت پیدا کرده است. متأسفه به‌دلیل چیرگی ملاحظه‌های سیاسی-امنیتی در این منطقه، دریاچه خزر هم با این چالش روبه‌رو بوده است. چیرگی این ملاحظه‌ها و به‌ویژه نقش مسلط روسیه، امکان تعامل سازنده بر پایه منافع جمهوری اسلامی ایران با  کشورهای ساحلی را از میان برده است. به دلیل اولویت نداشتن این منطقه در سیاست خارجی ایران در دهه‌های اخیر و نبود توجه لازم به ایجاد زیرساخت‌های مناسب و بسترهای لازم برای مذاکره و چانه‌زنی در جهت تأمین و افزایش منافع مردم ایران گام‌های مناسب برداشته نشده است. امضای کنوانسیون آکتائو هم با رضایت کامل روسیه انجام شد. در این کنوانسیون سهم ایران از دریاچه منظور نشده است. در نبود یک راهبرد سنجیده و هوشمندانه در این منطقه، فرصت‌های بسیاری که برای تأمین منافع مردم ایران در بهره‌برداری از منابع انرژی و چه در مسیرهای انتقال انرژی که ارتباط مستقیم با موضوع منابع انرژی در این دریاچه پیدا می‌کند، از دست رفته است. با این‌که ایران از فرصت‌ها و برتری‌های ژئوپلیتیکی بی‌نظیری برخوردار بوده، خط لوله‌های نفت و گاز از ایران گذر نکرده است. هرچند برخی کنش‌های حاشیه‌ای در مورد انتقال انرژی از ترکمنستان به سوی ترکیه یا تأمین منابع انرژی نخجوان اقداماتی، کم‌وبیش در این حوزه انجام‌شده، ولی با ظرفیت و توانمندی کشورمان در سواحل جنوبی دریاچه خزر نبوده است. نقش ایران درطول سه دهه گذشته کم‌وبیش در دوره‌های مختلف انفعالی و تحت تأثیر فضای عمومی حاکم بر دیپلماسی کشور بوده، که این منطقه در اولویت‌ها قرار نمی‌گرفته است. نبود یک رویکرد سنجیده و واقع‌گرایانه مبتنی بر منافع مردم ایران در این زمینه، موجب شده فرصت‌های بسیاری در این عرصه از دست برود و به دیگران واگذار شود بنابراین تمرکز بر مباحث حقوقی در این زمینه کفایت نمی‌کند. مباحث حقوقی برگردانی از روابط قدرت است. براساس معادله قدرت رویکردی واقع‌گرایانه در این منطقه برای تأمین منافع مردم ایران وجود نداشته است. بنابراین نتایج قابل‌قبول هم نصیب ما نشده است. بنابراین تقلیل دادن موضوع دریاچه خزر به کنوانسیون‌ها و دیدگاه‌های حقوقی چاره‌ساز نیست. آن‌چه تعیین‌کننده است معادلات قدرت و توانایی پیشبرد یک دیپلماسی واقع‌گرایانه است که بتواند جایگاه ایران را با استفاده از همه منابع قدرت آن به بازیگر فعال در این منطقه تبدیل کند.

آن‌چه که در خزر دیده می‌شود، بخشی نتایج دیپلماسی کنونی است که در حوزه‌های دیگر هم در ارتباط با همسایگان کم‌وبیش شاهد این نوع عقب‌نشینی‌ها هستیم. مسئله رژیم حقوقی دریای خزر بخشی از کارکرد و نتایج دیپلماسی ما است که غیرواقع‌گرایانه و براساس اولویت‌هایی است که به‌درستی تنظیم نشده و با واقعیت‌های منطقه تناسب ندارد و متأسفانه فرصت‌های ما را به کارتی برای بازی دیگران تبدیل کرده است.   در این زمینه روابط ایران با روسیه بر این وضعیت بسیار تأثیرگذار بود که بسیار نامتوازن و غیرواقعی شکل گرفته و ادامه پیدا کرده‌است. در دوره‌ اصلاحات ما موقعیت بهتری در مذاکرات و گفت‌وگوهای منطقه داشتیم. اما پس‌از آن در دوره رؤیاگرایی و توهم‌زدگی در سیاست کشور، امتیاز دادن به کشورهای این منطقه به‌دلیل اولویت تقابل با آمریکا و غرب شدت یافت که هزینه‌های روزافزونی برای کشور ما در منطقه هم به‌همراه داشت. این هزینه‌ها برابر بود با منافع و فرصت‌هایی برای کشورهای دیگر در پیرامون ما.

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی