این طفل از من میترسد
میگویند مردی کودکی را به بغل گرفته بود و کودک بیتابی میکرد و بهشدت میگریست و آن مرد مدام به کودک میگفت: «نترس، گریه نکن که در بغل من در امانی». ظریفی از آنجا میگذشت، آن وضع را که دید در کودک و آن مرد خیره شد و سپس به نزدیک آنها رفت و بر شانه مرد زد و گفت: «برادر جان، اگر کودک را زمین بگذاری، خودش آرام میشود». خیلی وقتها اتفاقاتی میافتد که مرا یاد ضربالمثلها و از جمله همین داستان میاندازد و عجیب که این اتفاقات کم هم نیستند. برای نمونه در این مدت، سخنان بسیاری از بعضی شنیدهام که اگر هم تلاش میکردم که این حکایت یادم نیفتد، باز هم نمیشد و گویی بعضی اصرار دارند که هرطور شده، کاری کنند که ما ضربالمثلها و حکایات کهن فارسی را فراموش نکنیم. از جمله این اتفاقات، سخنان چند روز اخیر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود که در مورد مهاجرت سازندگان گیم گفته است: «بازیسازان مهمترین عناصر فرهنگی کشور هستند» و اضافه کرده که «ما به اعضای هیئتمدیره بنیاد ملی بازیهای رایانهای گفتهایم همه موانع پیشروی اینحوزه را بررسی کنند و به حل آنها بپردازند» و همچنین افزوده: «صنعت گیم یک حوزه پرجاذبه است و اگر ما زمینهای جذب عناصر کارآمد را مهیا نکنیم، ممکن است بخشی از آنها را از دست بدهیم». من وقتی این خبر را خواندم ابتدا شک کردم که آیا واقعاً جناب وزیر این حرفها را زده و یا اینکه خبر جعلی است و بعضیها برای دستانداختن افرادی چون من چنین خبری را جعل کردهاند، برای همین تا خبر را به نقل از چند منبع مختلف و معتبر ندیدم، صحت انتساب آن را به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باور نکردم، چون حتم داشتم و دارم که اگر جناب وزیر حتی خودشان هم اهل مطالعه اخبار حوزه کاری خود نباشند، معاونان و مدیران وزارتخانه تحت امر ایشان، با آن همه پرسنل و خدم و حشم، بالاخره چهار نفر را دارد که اطلاعاتی به ایشان بدهند که وقتی سخنی میگوید، خیلی بیراه نگفته باشد. مثلاً وقتی همین چند روز پیش «دومین گزارش انجمن تجارت الکترونیک تهران درباره کیفیت اینترنت در ایران در رویدادی در اتاق بازرگانی رونمایی و به صورت عمومی منتشر شد»، قطعاً در آن وزارتخانه عریض و طویل کسانی بودهاند که این سند منتشرشده را دیده و خوانده باشند که «ایران بیکیفیتترین اینترنت نسبت به پنجاه کشور مورد ارزیابی» در این سند را داراست و از آنجایی که شک ندارم که حتی اگر خود جناب وزیر هم نداند، بالاخره در بین معاونان و مدیران و کارشناسان آن وزارتخانه، یکی پیدا میشود که بداند «صنعت گیم» که به قول جناب وزیر «یکی از مهمترین صنایع فرهنگی و هنری کشور» است، وابستگیاش به اینترنت، مثل وابستگی موجود زنده به اکسیژن است و همانطور که موجود زنده، بدون اکسیژن میمیرد، صنعت گیم هم بدون اینترنت خواهد مرد. بنابراین حتی اگر وزیر ارشاد اسلامی هم نداند که اینترنت چیست و رابطهاش با صنعت گیم چگونه است، من باور نمیکنم که در تمام وزارتخانه تحت امر ایشان هم، یک نفر پیدا نشود که این موضوع را نداند. برای همین اصلاً لازم نیست که ایشان «به اعضای هیئتمدیره بنیاد ملی بازیهای رایانهای» بگوید که «همه موانع پیشروی اینحوزه را بررسی کنند و به حل آنها بپردازند»، بلکه فقط کافی است که به قول آن ضربالمثل عامیانه «پایشان را از روی سیم بردارند».
البته فقط ایشان نیستند که احتمالاً از بعضی از مسائلی که باید خبر داشته باشند، بیخبرند. گویا این بیخبری امری مسری است. مثلاً همین جناب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، چندی پیش و «احتمالاً شاید» به دلیل نزدیک شدن به ایام انتخابات، در سخنی به این مضمون فرموده بودند که «معین میتواند به کشور بازگردد». من اول که این خبر را شنیدم، ابتدا فکر کردم که منظور ایشان مرحوم دکتر معین است که پس از مرحوم دهخدا مسئول لغتنامه دهخدا شده بود و گمان کردم هنوز خبر فوت دکتر معین به ایشان نرسیده، بعد فکر کردم که شاید منظور ایشان، دکتر معین، وزیر سابق وزارت علوم باشد و جناب وزیر خبر ندارد که دکتر معین، در ایران است و نه در خارج، که بخواهد به ایران برگردد. بعد یک نفر مرا از اشتباه بیرون آورد و گفت که نخیر منظور ایشان آقای «معین» خواننده است، و من حیرت کردم که عجب، وزیر منظورش آن معین بوده و نه این معین؟ خلاصه در همین افکار بودم که یکی گفت نهتنها جناب وزیر که سخنگوی محترم قوه قضائیه هم در جواب پرسش اینکه آیا معین میتواند برگردد یا خیر؟ گفتهاند که «نگاه قوه قضائیه استفاده از ظرفیت همه دلسوزان به این آب و خاک و بازگشت همه علاقهمندان به وطن است». به گمان من این خیلی خوب است که همه به فکر معضل مهاجرت و بازگشت علاقهمندان به کشور افتادهاند، ولی احتمالاً یک مشکلی یکجایی وجود دارد که با همه تاکیدی که مسئولان کشور میکنند، نه آن علاقهمندان برمیگردند و نه این نخبگان از قصد مهاجرتشان کوتاه میآیند، و از آنجایی که قطعاً در مدیریت کشور هیچ مشکلی نیست، آنکس که کودک را به گریه انداخته منم و باید هر چه زودتر این طفل ترسیده را زمین بگذارم.