| کد مطلب: ۱۰۸۸۹

سردرگمی‏‌های تصمیم یک ادغام در آموزش و پرورش

قرار است رشته‌های «تجربی»، «ریاضی» و «انسانی» ادغام شوند؟ این تصمیم جدیدی است که معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش درباره آن توضیح داده است. محمدمهدی کاظمی گفته، بازطراحی شاخه‌ها و رشته‌های متوسطه دوم از سال گذشته در دستور کار آموزش و پرورش قرار گرفته است و در صورت نهایی شدن تصمیم‌ها،  همه رشته‌های نظری در هم ادغام می‌شوند. 

اما درصورت تعیین یک رشته واحد برای تمام دانش‌آموزان، تکلیف دانش‌آموزانی که نمی‌خواهند برخی دروس خاص مثل زیست یا ریاضی را بخوانند، چه می‌شود؟ معاون وزیر آموزش و پرورش گفته که اگر این اتفاق رخ دهد طبیعتاً یکسری دروس مشترک برای همه دانش‌آموزان مدنظر قرار می‌گیرد و در مقابل خود دانش‌آموزان یکسری دروس را متناسب با علایق و استعدادهایشان انتخاب می‌کنند. یا اینکه برای مثال عمده دانش‌آموزان شاید ۸ ساعت یک درس را بخوانند ولی دانش‌آموزی که به همان درس علاقه‌مند است می‌تواند ۱۲ ساعت یک درس را بخواند.

علی عباسپورتهرانی‌فرد، نماینده مردم تهران در مجلس هم درباره این طرح گفته که دانش‌آموز رشته ریاضی باید به اندازه کافی از معارف اسلامی و علوم طبیعی آگاه باشد و یا دانش‌آموز رشته معارف اسلامی نیز باید نسبت به ریاضیات اطلاعات کافی داشته باشد. این درحالی است که هم‌اکنون در رشته‌های نظری بر تدریس یک یا دو درس متمرکز می‌شوند که اشتباه است.

درباره این طرح ابهاماتی وجود دارد که آموزش و پرورش باید در موردشان شفاف‌سازی کند. به خصوص هنگامی که موضوع مهمی چون ادغام رشته‌های نظری دوره متوسطه دوم مطرح می‌شود که در این صورت خانواده‌ها با حساسیت بیشتری آن را دنبال می‌کنند.

یکی از مهمترین مسائل این ادغام به کنکور برمی‌گردد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد موضوع کنکور و آزمون‌های مرتبط با این رشته‌ها چه می‌شود؟ آیا با سازمان سنجش آموزش کشور هماهنگ شده است و اساساً آموزش عالی چنین ادغامی را می‌پذیرد؟ دانش‌آموزانی که به سال دوازدهم می‌رسند چگونه در کنکور شرکت کنند؟  کسی که می‌خواهد رشته پزشکی بخواند با کسی که علاقه‌مند به رشته انسانی است، چگونه باید آزمون بدهند؟ 

مدارس تعدادی از کشورهای جهان همه درس‌های ریاضی، زیست‌شناسی، فیزیک، ادبیات و غیره را در طول دوره مدرسه تا دیپلم به فراگیران می‌آموزند و در نهایت مدرک دیپلم به دانش‌آموز داده می‌شود، نه دیپلم در یک رشته خاص. یعنی همین شیوه‌ای که معاون آموزش و پرورش درباره آن توضیح داد اما مسئله اینجا متفاوت است. به‌عنوان مثال یک دانش‌آموز آمریکایی یا کانادایی پس از اینکه دیپلم گرفت، وارد کالج می‌شود و با توجه به علاقه‌ای که به رشته مورد نظر خودش دارد، یک سال در کالج درس‌های همان رشته را می‌خواند و سپس وارد دانشگاه می‌شود. اگر قرار باشد چنین ادغامی صورت پذیرد، دیپلمه‌های ما چگونه در رشته‌های پزشکی، مهندسی و علوم انسانی شرکت کنند؟ قاعدتاً باید به درس‌های تخصصی رشته مورد علاقه خودشان تسلط داشته باشند تا بتوانند در رشته مرتبط ادامه تحصیل بدهند. آیا براساس این طرح قرار است در ایران هم کالج راه‌اندازی شود؟ تکلیف آزمون‌های استاندارد چه می‌شود؟ در مدارس کانادا که چنین روشی اجرا می‌شود یک بار از ششم به هفتم و یک بار هم در دوره دیپلم این آزمون‌های استاندارد برگزار می‌شود.

درحال حاضر مدرسه‌هایی در کشور فعالیت می‌کنند که شیوه‌های آموزشی‌شان همین مدل پیشنهادی است. مدیر یکی از این مدارس خاص در تهران دراین باره توضیح داده که خروجی بیش از ۹۰ درصد از فارغ‌التحصیلانش خارج از کشور است. یعنی تعداد محدودی در ایران براساس چنین روشی درس می‌خوانند که پس از اخذ دیپلم، وارد یکی از دانشگاه‌های کشورهای غربی شوند. برخی از مفاهیم و درس‌هایی مانند معارف و همچنین مسائل ایدئولوژیک در کتاب‌های درسی‌شان جایگاه چندانی ندارد و صرفاً روی موضوع‌هایی کار می‌شود که دانش‌آموز را آماده ورود به زندگی می‌کند.   درواقع در چنین سیستم آموزشی‌ برخی از کشورهای جهان تلاش می‌شود که دانش‌آموز ضرورت‌های زندگی فردی و گروهی جامعه را یاد بگیرد. بتواند شهروند بهتری باشد. شاد و خوشحال باشد.

فعلاً مشخص نیست که تصمیم اخیر آموزش و پرورش چه جزئیاتی خواهد داشت. اما هر چه هست، مقاصد تربیتی را در هر زمان و برمبنای شرایط خاص هر مکان در آن مسائلی که مبتنی بر زندگی روزمره انسان‌ها است باید جست‌وجو کرد. این مسئله نیازمند شناسایی دقیق و بازشناسی مستمر نیازها و ضرورت‌های زندگی است. قبول این اصل نشان می‌دهد که گردهم نشستن  گروهی متخصص و توافق آنها برای قبول و تعیین هدف‌های آموزش و پرورش هر قدر هم که توانا و در مسائل تربیتی و اجتماعی روشن‌بین باشند اما باز هم کافی نیست. برای تعیین مقاصد تربیتی باید نیازها و ضرورت‌ها را بررسی کرد.

این طرح چه خوب و چه بد؛ هر چه باشد، نمی‌توان انتظار داشت رضایت جامعه را فراهم کند. چون توسط مدیرانی در آموزش و پرورش و نمایندگانی در مجلس پیش خواهد رفت که اکثریت جامعه و نیازهایشان را نمایندگی نمی‌کنند. چراکه نگاه‌شان مبتنی بر نیازها و ضرورت‌های امروز جامعه و منطبق با خواست اکثریت مردم نیست. آموزش و پرورش نیز نمی‌تواند جدای از جامعه و نیازهایش باشد. پس اولین مشکل این تصمیم از همین الزام ناشی می‌شود. چون مقتضیات زندگی انسان‌ها متنوع است و به سرعت و به صورت دائم دگرگون می‌شود. براثر این ویژگی‌ها بین مقاصد تربیتی و نیازهای اصلی جامعه نوعی فاصله و ناهماهنگی پدید می‌آید. به همین دلیل تصمیم‌ها و هدف‌های آموزش و پرورش، در همه این سال‌های گذشته اغلب کهنه به نظر می‌رسد. با ضرورت‌های محسوس و نامحسوس زمان مغایر هستند، سنتی و نارسا هستند. این ناهماهنگی عملاً ناباوری و حتی مقاومت معلمان و دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان را در قبال کار و برنامه مدارس به وجود می‌آورد. 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی