اگر به جای بیمارستان در مسجد حمله شده بود؟
ضرب و شتم پزشکان و کادر درمان بیمارستانها چند سالی است که فراوان به گوش میرسد، اما بدتر اینکه این روزها شاهد حمله با چاقو به کادر درمانی کشور هستیم. در یک هفته گذشته یک پزشک در تبریز و یک پرستار در یاسوج با چاقو به شدت مجروح شدند. حمله فیزیکی به کادر درمان، جدای از خشونتهای کلامی است که به وفور در بیمارستانها بهخصوص در بخش اورژانس مشاهده میشود.
اما تبعات چنین حملههایی چیست و اگر حمله به کادر درمان ادامه پیدا کند، با چه وضعیتی روبهرو میشویم؟ این مسئله از چند زاویه قابل بررسی است.
یکم، نظام درمان کشور بهگونهای است که پزشکان مستقیم با بیمار مواجه هستند. برای مثال، رابطه پولی بین پزشک و بیمار مستقیم است درحالیکه در کشورهای دیگر، سازمانهای بیمه واسطه چنین رابطهای هستند. یا بیمار ناچار است برخی اقلام مرتبط به درمان را خود تهیه کند و به بیمارستانها یا مراکز درمان بدهد. یا وقتی بیمارستان یا مراکز درمانی کمبود تخت و امکانات درمانی دارند، کادر درمان و پزشکان باید مسئولیت توضیح این مشکلات را به بیمار و اطرافیان بپذیرند. در این حالت، برخی این مشکلات را به کادر درمان نسبت میدهند. عمده این مشکلات به این خاطر است که نظام درمان و داروی کشور بهروز نبوده و به شدت وابسته به یارانههای دولتی است. در عین حال هزینههای بخش بهداشت و درمان کشور از منابع دردسترس نظام سلامت فزونی گرفته است که تحریمهای طولانی علیه ایران، گران شدن ارز و کیفیت پایین حکمرانی از دلایل آن است. در چنین شرایطی افزایش هزینههای بیمارستانی، نایاب و گران شدن دارو، سیاستهای نادرست بخش درمان و مواردی از این دست، تاثیر خودش را در ناکارآمدی نظام بیمههای درمانی کشور به جا گذاشته است. حال اضافه کنید کاهش توان اقتصادی مردم در تامین مخارج دارو و درمان را که خودش به مشکلات موجود دامن میزند. همین ناکارآمدی نظام بیمهای نتیجهای جز کاهش سلامت جامعه و نارضایتی پزشک و بیمار نخواهد داشت. وقتی این سیستم بهطور دقیق و اصولی کار نکند درمواقعی که بیمار با مشکل جدی در بیمارستان مواجه شود، همراهان بیمار بدحال و فوتشده سراغ پزشک میروند و گاهی نیز به او یا همکارانش حمله میکنند.
مسئله دوم اینکه بسیاری از مردم ممکن است تصور کنند فعالیتهای درمانی پزشک و پرستار حتماً و همیشه باید به بهبودی بیمار منجر شود. درحالیکه پزشک معجزه نمیکند، پرستاران و بیمارستان هم معجزه نمیکنند. این تصور نادرستی است که مراجعه به بیمارستان معادل بهبودی کامل است و براساس این تصور اگر حال بیمارشان خوب نشود، ممکن است کادر درمان کوتاهی کرده باشند، خیر.
سوم؛ حمله به پزشکان و پرستاران باعث میشود که ریسک کادر درمان بالا رفته و درصورت تکرار چنین حملههایی به تدریج از پذیرفتن بیماران بدحال پرهیز کنند. بنابراین وقتی با بیماری مواجه میشوند که وضعیت خوبی ندارد، ممکن است از همان ابتدا به دلیل نگرانی از واکنشهای نامناسب همراهان بیمار از پذیرش او خودداری کرده و به بهانههایی چون نداشتن تخت خالی، نبود دارو و مواردی از این دست، بیمار را به یک مرکز درمانی دیگر هدایت کنند. میتوان گفت پذیرش نکردن بیماران بدحال، بدترین تاثیری است که حمله همراهان بیمار به کادر درمان را در پی خواهد داشت و دود آن غیرمستقیم به چشم همه ما میرود. بنابراین اگر احتمال درگذشت یک بیمار بدحال وجود داشته باشد که ریسک پزشک و کادر درمان را بالا ببرد، طبیعی است که به دلیل نگرانی از ایجاد مشکل توسط همراهان بیمار، از همان اول او را پذیرش نمیکنند. این اتفاق نهفقط در بیمارستانهای دولتی که در بیمارستانها و مراکز خصوصی نیز رخ میدهد.
نکته چهارم، چرا در پی حملههای اخیر به کادر درمان در نقاط مختلف کشور دولت خودش را کنار کشیده است؟ چگونه است که عدهای میتوانند با چاقو به پزشک و پرستار حمله کنند و این حملهها تکرار هم بشود و ما شاهد سکوت از سوی مسئولان باشیم؟ در موضوع حجاب چطور میتوانند با بررسی دوربینها یک نفر را در هر کجای کشور که باشد در کوتاهترین زمان ممکن پیدا کرده و با او به دلیل نداشتن حجاب شرعی برخورد کنند، اما در موضوع حمله با سلاح سرد به یک پزشک، شاهد سکوت دولت هستیم؟ فرض کنید یک نفر به یک نمازگزار درمسجد حمله کند، آیا سیستم به همین شکل سکوت میکند؟ چرا چنین موضوعهایی را باید خود پزشک و بیمار حل کنند؟ مسئولیت دولت دراین موارد کجاست؟
پنجم؛ متاسفانه نظام درمان کشور در حال فروریختن است. آینده جامعه پزشکی در ایران به دلیل بیبرنامگی نظام درمان به شدت در معرض خطر قرار گرفته است. آموزش به نازلترین سطح خود رسیده و علاوه بر نارضایتی پزشک و بیماران، سلامتی جامعه روزبهروز در خطر بیشتری قرار دارد. اگر پای صحبتهای استادان رشتههای پزشکی بنشینید از سخنانشان نگران میشوید. میگویند بسیاری از دانشجویان انگیزه کافی برای درس خواندن ندارند. بسیاری از دستیاران و رزیدنتها سراغ رشتههایی میروند که ریسک کمتری داشته باشد. عمل جراحی زیبایی طرفدار بیشتری دارد تا رشته جراحی قلب.
جوانان ما رغبتی برای تحصیل در دورههای تخصصی و فوقتخصصی ندارند و بیمارستانها به تدریج از متخصصهای مهم پزشکی خالی میشوند. سیاستهای نادرست، جوانان جامعه پزشکی را ناامید کرده و منجر به سیل مهاجرت و انصراف از پزشکی میشود. یک پزشک متخصص میگفت، ممکن است به زودی شاهد وضعیتی باشیم که یک نفر میتواند عمل جراحی زیبایی انجام دهد ولی اگر ممکن است به خاطر نبودن پزشک متخصص در یک عمل ساده، مثل جراحی آپاندیس، فوت کند. اگر به همین روال پیش برود، مجبور خواهیم شد بیماران را برای مداوا به خارج از کشور بفرستیم یا عقبگرد داشته باشیم و پزشکان خارجی به کشور بیاوریم.
در همین شرایط نیز مدیرانی به کار گرفته شدهاند که عملکردشان نشانی از آیندهنگری برای سلامت جامعه ایران ندارد. نتیجه اینکه در سالهای آینده پزشک کمتری خواهیم داشت و در بسیاری از رشتههای ضروری جراح و پزشک متخصص به اندازه کافی نداریم. از این سو هم عدهای از بیماران و اطرافیانشان به پزشک و کادر درمان حمله میکنند و آنها را زخمی یا بیجان میکنند. گویا همه شرایط لازم برای فروپاشی نظام درمانی کشور مهیا شده است.