نظام آموزشی در چنبره چالشهای کهنه
گزارش هممیهن از پژوهش گروهی از کارشناسان آموزشی درباره بحرانها و ناکامیهای نظام آموزشوپرورش
50 کارشناس، مدیر، معلم، کنشگر حوزه تعلیم و تربیت و محقق دور هم نشستند و گزارشی از ناکامیها و بحرانهای نظام آموزشی دادند. آنها به دعوت سیدمحمد خاتمی گردهم آمدند تا با بررسی مشکلات آموزشی، زمینهای برای گفتوگو فراهم کنند. گزارش منتشر شد و پس از آن معلمان، فعالان صنفی و کارشناسان آموزشی در تایید و نقد این گزارش اما نظرات متفاوتی دارند. بخشی از آنها این گزارش را تکرار مکررات دانستند و بخشی دیگر به استناد سالها تدریس اعلام کردند که مدارس در مسیر ایدئولوژیک قرار گرفتهاند و نظام آموزشی بهویژه در دولت فعلی، نگاه متفاوت را بر نمیتابد. آنها از فقدان عدالت آموزشی سخن گفتند و از افراطیگریهایی که در زمینه برخورد با معلمان معترض صورت میگیرد، انتقاد کردند؛ احکامی که منجر به اخراج، بازنشستگی و تبعید معلمان شده است.
گزارش چه بود؟
در این گزارش مفصل بیش از 12 هزارکلمهای، به بحرانهای آموزشی در بخشهای مختلف اشاره شده و در بخشی از آن آمده:«به استناد پژوهشهای گوناگون ملی و بینالمللی حکایت از ناکامیهای گسترده آموزش و پرورش در ایران دارد. چالشهای مشترک دوازده برنامه پنجساله در ۷۵ سال گذشته و همه تلاشهایی که تقریباً هر ده سال یکبار برای تحول در نظام آموزشی در دستور قرار گرفته، نشانه معتبری بر این واقعیت تلخ است.» در بخشی که مربوط به بازماندگی از تحصیل دانشآموزان است، اشاره شده که نزدیک به یک میلیون نفر از کودکان و نوجوانان در سن مدرسه، از تحصیل بازماندهاند و جمعیت بزرگی که در گروه نوسوادان و بیسوادان به شمار میروند و حدود ۱۸میلیون از جمعیت کشور را تشکیل میدهند فرصت یادگیری برابر و باکیفیت را از دست دادهاند. براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، در هفت سال گذشته (از سال 1393 تا 1400)، جمعیت بازمانده از تحصیل در کشور از حدود ۷۷۸ هزار نفر به بیش از ۹۱۱ هزار نفر افزایش یافته است. استانهای سیستانوبلوچستان، خراسان رضوی، تهران، خوزستان، و آذربایجان غربی بیشترین تعداد بازمانده از تحصیل را در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ داشتهاند. در زمینه ترک تحصیل نیز در این بازه سالانه بین ۲۳۰ تا ۳۴۷ هزار نفر از دانشآموزان ترک تحصیل کردهاند که بیشترین تعداد ترک تحصیل در مقطع متوسطه اول رخ داده است. در همین سال تحصیلی، استانهای خراسان رضوی، سیستانوبلوچستان، خوزستان، شهرستانهای استان تهران و آذربایجان غربی بیشترین ترک تحصیل دانشآموزان را داشتهاند. همچنین در این گزارش اعلام شده که «در سیستان و بلوچستان 51 و خراسان شمالی 32درصد کودکان در خانوادههای فقیر هستند. در کشور 47درصد والدین دانشآموزان دارای تحصیلات کمتر از متوسطه دوم هستند. این نسبت در استان البرز 28 درصد، اصفهان 32درصد بهتر از سایر استانها هستند و در استان سیستان و بلوچستان 70درصد والدین کمتر از متوسطه دوم سواد دارند و در کردستان 61 درصد.»
ایزولهکردن نظام آموزشی
علی بهشتینیا، دبیر ادبیات و فعال صنفی – رسانهای معلمان است. او هم گزارش را خوانده و معتقد است که مطلب جامع و تحلیلی است و انسجام کلی دارد. بااینهمه او به هممیهن میگوید: «از نظر من اگر یک مثلث برای نظام آموزشی در نظر بگیریم، یک رأس آن حاکمیت است، یک رأس معلم و رأس دیگر خانواده و دانشآموز. تلاش حاکمیت این است که مدارس در مسیر ایدئولوژیک قرار گیرند و اگر نگاه متفاوت تربیتی وجود داشته باشد، آن را بر نمیتابد و مقابله میکند. هدف حاکمیت، توسعه مدرسهای است که سیاستهای دیکتهشده را اجرا کند و به غیر از این، دنبال مدرسه دیگری نیست. آنها مدرسهای که مطالبهگری کند را نمیخواهند. در این بخش، تلاش اصلی بر ایزوله کردن نظام آموزشی است، یعنی نگاه متفاوتی بر آن حاکم نباشد.» او ادامه میدهد: «در رأس دیگر این مثلث، معلم قرار دارد، معلم میخواهد اما نمیتواند تغییری ایجاد کند. ازطرفیدرگیر مسائل معیشتی است که توان او را برای تغییر و تلاش از بین برده است. در رأس دیگر، خانواده و دانشآموز قرار دارند. خانواده و دانشآموز انتظاری که از مدرسه دارند، شغلیابی است. یعنی خانواده فرزندش را به مدرسه میفرستد تا به دانشگاه برود و بعد هم در شغل موردنظرش، کسب درآمد کند و به این شکل آیندهاش تضمین شود. زمانیکه این ارتباط قطع شود، کار معلم و مدرسه دشوار میشود و چهبسا هم این اتفاق افتاده است.» به گفته این کارشناس آموزشی، خانواده و دانشآموز به این نتیجه رسیدهاند که دیگر نمیتوان از مدرسه انتظار تامین آینده شغلی داشت. آنها در حال مقایسه هستند و میبینند که افراد تحصیلکرده در جامعه جایگاه خاضی ندارند، برهمیناساس این ارتباط قطع میشود و میتواند بسیار هم خطرناک باشد: «ما باید یک نگاه فلسفی نسبت به آموزشوپرورش داشته باشیم. ما در معنای آموزش در کشور دچار بحران شدهایم درحالیکه باید این مسئله تبدیل به گفتمان جدیدی در جامعه شود در غیر اینصورت شرایط بهسمت و سوی تعطیلی مدارس میرود. ما در یک پیچ تاریخی قرار داریم، قبلاً مرکز پژوهشهای مجلس و پژوهشگاه علوم انسانی در ارتباط با ترک تحصیل دانشآموزان اعلام کرده بود که بخشی از این ترکتحصیلها، ارتباطی به مشکل اقتصادی ندارد. یعنی خانواده احساس کرده که مدرسه دیگر نمیتواند نیازهای شغلی را برآورده کند.» به اعتقاد او، اگر خانواده در کنار معلم به مطالبات واقعی نظام آموزشی بپردازد، شاید بتوان حاکمیت را قانع کرد که کمی به این مطالبات بپردازد و نظام آموزشی در مسیر درست قرار گیرد.
عبدالکریم جلیلپور، دبیر جامعهشناسی و فعال رسانهای معلمان، نظر دیگری دارد. او با اشاره به گزارش منتشرشده میگوید که آموزشوپرورش در کشور، نگاهی یکسویه با یک ایدئولوژی خاص را دنبال میکند و درصدد است تا دانشآموز را درگیر این رویه کند و دراینراستا هم پرورشی متناسب با برنامههای خود داشته باشد. این نگاه آموزشی، بدون تردید حاکمانهنگر و ایدئولوژیپرور است. به اعتقاد او، آموزشوپرورش نتوانسته جامعیت را در نگاه خود داشته باشد و بر همین مبنا گروهها و اقشار مختلف را از گستره نگاه خود دور کرده است: «در این مدل نگاه، دانشآموز در شرایطی قرار میگیرد که تناسبی با خواستههایش ندارد. این نگاه دانشآموز را فعال تربیت نمیکند، چراکه به اندیشههای متفاوت توجهی نمیکند و تلاشی هم برای بهبود این وضعیت ندارد. دانشآموز در این سیستم، به اطلاعات بهروز و متناسب با رشد جهانی دسترسی پیدا نمیکند و باید از مجموعهای خارج از این نهاد، دستاوردهای روز را دنبال کند.»
تقابل اندیشهها
منوچهر کلهر، فرهنگی بازنشسته و کارشناس آموزشی، با اشاره به مسائل مطرحشده در این گزارش به هممیهن میگوید که آموزشوپرورش بین دو نگاه سنتی و مدرن، سردرگم است، تصمیمگیران اصلی، عمدتاً نگاه سنتی را نمایندگی میکنند. این نگاه با مدیریت کلاس درس باز و شاد و ذائقه دانشآموزان در گرایش به کسب مهارتهای لازم برای زندگی امروز، موافق نیست. بنابراین برای حل مسائل آموزشوپرورش، قبل از هر اقدام، آسیبشناسی نظری مهمترین بخش برنامههای احیای آموزشوپرورش است. برای این منظور، اصلاح و بازسازی، فلسفه، ارزشها، ماموریتها، اهداف و برنامههای آموزشوپرورش کشور باید در اولویت قرار گیرد. کلهر معتقد است که از مهمترین موانع اصلاح و بهسازی فلسفه و ارزشهای نظام آموزشی، تقابل اندیشههای سنتی گذشتهگرای خود صالحبین، با اندیشههای جدید مبتنی بر نیازهای جدید است. تا ایندو به توافق و سازش نرسند، هیچ برنامهای به فرآیند تربیت صالح کمک نخواهد کرد. تربیت قبل از هرچیز نیازمند چشمانداز امیدوارکننده کشور، ثبات اقتصادی و سیاسی است. این دو نگره اصلی حاکم و تاحدودی کم سازگار با هم، عامل نداشتن ثبات در برنامههای اقتصادی، سیاسی و تربیت نیز هستند. تا این حل نشود، دیگر اجزاء ازجمله آموزشوپرورش توسعه نخواهد یافت چهرسد به توسعه پایدار کشور کمک کند. به گفته این کارشناس آموزشی، نگره سنتی باید بپذیرد که توسعه پایدار، مستلزم رشد همهجانبه است، با نگاه تکبعدی توسعه پایدار اگر محال نباشد، دور از انتظار است.
کدام عدالت آموزشی؟
صفیه بسیم هم معلم و فعال صنفی است. او گزارش را خوانده اما هم انتقاداتی به آن دارد، هم دچار ابهاماتی شده است: «این 50 نفر چطور این گزارش را تهیه کردهاند؟ آیا یکنفر آن را تهیه کرده و بقیه آن را تایید کردهاند؟ بیشتر مطالب مطرحشده در این گزارش، تکرار مکررات است. مشکلات آموزشوپرورش نیاز به بیان ندارد چراکه قابل کاوش نیست، بلکه تنها مشاهده میشود و با زندگی مردم عجین شده است.» او این پرسش را مطرح میکند که هنوز مشخص نیست 50 اندیشمند اصلاحطلب چه هدفی داشتهاند؟ آیا تصور میکنند که کشور در مسیر توسعه قرار گرفته است و آموزشوپرورش همسویی لازم را با آن ندارد؟ یا قصدشان یافتن مسیر توسعه ایران است و در این میان آموزشوپرورش علت عقبماندگی آن است؟ «به اعتقاد شما کشوری که خط فقرش به 30میلیون تومان در ماه نزدیک شده است، صحبت از توسعه کشور، گزافهگویی نیست؟ کشوری که هنوز در تامین فرش زیرپای مردمش مانده، نمیتواند در مورد توسعهیافتگی صحبت کند.» به گفته این فعال صنفی، حاکمیت ایدئولوژی در اداره مدارس بهقدری شفاف است که جزو افتخارات هر وزیر شده است، بنابراین نیازی هم به مکاشفه ندارد. بسیم به مسئله عدالت آموزشی هم اشاره میکند: «مگر مسئله عدالت در سایر موارد رعایت میشود که انتظار داشته باشیم در نظام آموزشی چنین مسئلهای رعایت شود؟»
بهرسمیت شناختن مشکلات آموزشی
محمدرضا نیکنژاد، فعال صنفی و کارشناس آموزشی است. او هم نقدهایی به این گزارش دارد با اینکه معتقد است مسیر آغاز شده، قابل تحسین است. او به هممیهن میگوید: «عمومیسازی آموزشوپرورش، مسئله مورد تاکید نهادهای پیگیر مسائل آموزشی مثل یونسکو، یونیسف و سایر نهادهای جهانی فعال در این حوزه است. عمومیسازی یعنی اینکه مسائل آموزشوپرورش را وارد جامعه کرده و آن را تبدیل به یک مسئله فراگیر اجتماعی کنند تا مشکلاتش کم شود و بهطورنسبی آموزشوپرورش پویاتری داشته باشیم که روی افکار عمومی تاثیر بگذارد و از آن تاثیر پذیرد.» به اعتقاد نیکنژاد، این گزارش گامی ازسوی اصلاحطلبان برای عمومیسازی مسائل آموزشوپرورش است: «نویسندگان این گزارش بر ایجاد یک گفتوگو درباره مسائل آموزشی تاکید کردهاند. پیشازاین هم دغدغه کنشگران صنفی این بوده که لایههای مختلف اجتماعی نسبت به آموزشوپرورش بیتفاوتاند. متاسفانه طی یک روند اجتماعی، آموزشوپرورش در کشور شخصیسازی شده است. یعنی خانواده خودش را مسئول آموزش فرزندش میداند. خود هزینه میکند و خیلی در پی این نیست که ساختار چه اقدامی میتواند برای فرزندش داشته باشد. شخصیسازی آفت بزرگی برای آموزشوپرورش عمومی است.»
این کارشناس آموزشی به تهیهکنندگان این گزارش اشاره میکند و میگوید که اصلاحطلبان همچنان بخشی از ساختار حاکم بهشمار میروند، اگرچه بهشکل فیزیکی حضور ندارند اما همچنان میتوانند تاثیرگذار باشند. بنابراین تهیه این گزارش را میتوان به فال نیک گرفت: «اگر بخواهیم وارد محتوای این گزارش شویم، باید گفت که این گزارش، بهرسمیت شناختن مشکلات آموزشوپرورش است. یعنی همین که بخشی از جناح حاکم کشور پذیرفته که در آموزشوپرورش این مشکلات وجود دارد، پرسشهایی که در بند دو این گزارش مطرحشده، تأملبرانگیز و عمقی است. طرح این پرسشها نشان میدهد که بخشی از حاکمیت، وجود مشکلات را پذیرفته که میتواند به عمومیسازی مسائل آموزشوپرورش کمک کند. کسانی که این متن را نوشتهاند احتمالاً خودشان از دستاندرکاران آموزش بودهاند. آنها بخشی از مسئولان دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی بودهاند و بههرحال بخشی از این مشکلات از آن دوره شروع شده است. هرچند این مسئله نمیتواند بهانهای برای حملهکردن به این گروه شود.»
دور از سیاست
او ادامه میدهد: «این افراد باتوجه به تجربه زیستهای که در آموزشوپرورش داشتهاند، این موضوعات را مطرح کردهاند و میتوان آن را مثبت ارزیابی کرد.» او در ادامه صحبتهایش به حاشیههای تصویب طرح تحول بنیادین اشاره میکند؛ طرحی که در دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی تدوین شد و در دولت احمدینژاد، با تغییرات فراوان به تصویب رسید: «همان زمان ما جلسههای بسیاری رفتیم و انتقادات زیادی به این طرح وارد کردیم و گفتیم که این طرح دستنیافتنی است. حالا 18-17 سال بعد بخشی از حاکمیت که خودش این سند را تهیه کرده، آن را به نقد کشیده است. این طرح بهگفته حاجیبابایی، وزیر دولت احمدینژاد با 70درصد تغییر تصویب شد اما در دولت اصلاحات تهیه و تدوین شد و حالا همانها نسبت به آن انتقاد دارند. ما در سالهای گذشته کموبیش انتقاداتمان را مطرح کردهایم و حالا میگوییم که آموزشوپرورش امروز در بحران است.» به گفته نیکنژاد، نظام آموزشی با سهبحران کیفیت، عدالت و مشروعیت مواجه است: «اینکه حالا به این وضعیت رسیده اشکالی ندارد، باید شرایط را آسیبشناسی کرد و مشکلات را فهمید.» بااینهمه او تاکید میکند که در تهیه این گزارش نباید اهداف سیاسی را دنبال کند: «بههرحال حرف زیاد زده میشود اما افراد وقتی به قدرت میرسند، گفتههایشان را فراموش میکنند. آقای روحانی هم زمانیکه میخواست رأی بیاورد، صحبت از زنگ انشاء و گفتوگو در مدارس میکرد، اما وقتی به ریاستجمهوری رسید، با وجود تمام پیگیریها، این حرفها محقق نشد. بههرحال مشکلات آموزشوپرورش بسیار عمیق و گسترده است.»
صدور احکام بیسابقه برای معلمان معترض
او در ادامه به نکته دیگری اشاره میکند و آن هم تمرکز بر اهداف کوچک در آموزشوپرورش است: «نظام آموزشی در جهان، بار ایدئولوژیک و خواستههای فرهنگی و اجتماعی را کم کرده و بر اهداف مهم و کوچک بسنده کرده است. یکی از مهمترین این اهداف کیفیت یادگیری است، مثل خواندن و نوشتن و حسابکردن. در دوره کرونا این مسئله تبدیل به معضل جهانی شد و خودش را نشان داد. اما در ایران فکری برای حل آن نکردهاند.» این کارشناس آموزشی، به نگاه دولت فعلی در زمینه نظام آموزشی اشاره میکند و میگوید که در این دولت، شفافتر صحبت میشود و از آموزشوپرورش خواستههای سیاسی دارند. درحالیکه وضعیت جوانان امروز، پیامد همین سختگیریهای سیاسی و ایدئولوژیکی است که در نهایت مسئولان را به گوشه رینگ میبرد: «نسل امروز بسیار متفاوت با گذشته است، دولت فعلی اما ابایی از بیان نظراتش ندارد، آنها جزو جناح تندرو اصولگرایان هستند و شاید همان حرفهایی که در دوره حاجیبابایی زده میشد، رادیکالتر زده میشود و به آن هم عمل میکنند. حتی وزیر آموزشوپرورش، قبل از تصدیگریاش، برای دانشجویان دانشگاه فرهنگیان خطونشان میکشد. در کنار همه اینها، حتی احکامی که برای معلمان معترض صادرشده، گستردهتر و شدیدتر است و قبلازاین سابقه نداشته.» او ادامه میدهد: «از زمانیکه معلم و فعال صنفی شدهاند، هیچوقت با این حجم از احکام اداری مواجه نبودهام. فعالان صنفی همواره در تیررس نگاههای سیاسی بودهاند که نمونه آن را امروز در بازنشستگی، اخراج و تبعید معلمان و محرومکردنشان از رتبهبندیها میبینیم. یعنی حتی یک معلم عادی که نسبت به پایینبودن درآمدش اعتراض میکند، ازسوی حراست بازخواست میشود و برایش حکم صادر میکنند. بههرحال آن نگاه ایدئولوژیک بهشدت گسترش پیدا کرده است.» به گفته او، ناکارآمدی و مدیریت نادرست در آموزشوپرورش، تنها محدود و مربوط به این دولت نمیشود و همواره این مشکل وجود داشته است.