| کد مطلب: ۹۷۰۵
استراتژی پایان جنگ اوکراین

استراتژی پایان جنگ اوکراین

جورج فریدمن رئیس اندیشکده GPF  من معمولاً سعی می‌کنم به نظرات درباره مقالاتم به صورت جداگانه پاسخ دهم. با افزایش تعداد خوانندگان و افزایش دقت و پیچیدگی سوالات

George Friedman

جورج فریدمن

رئیس اندیشکده GPF

من معمولاً سعی می‌کنم به نظرات درباره مقالاتم به صورت جداگانه پاسخ دهم. با افزایش تعداد خوانندگان و افزایش دقت و پیچیدگی سوالات، این کار به‌طور فزاینده‌ای دشوار شده است. در پاسخ به مقاله اخیر من در مورد چگونگی پایان دادن به جنگ روسیه و اوکراین، دادن توضیحات فردی به هر خواننده غیرممکن بود.
من یک استراتژی برای پایان دادن به جنگ اوکراین پیشنهاد کردم. فرض استراتژی من این بود که با توجه به عملکرد و تعداد نیروها، روسیه نمی‌تواند اوکراین را تصرف کند. فرض دوم این بود که اوکراین نمی‌تواند ارتش روسیه را در هم بشکند و سرزمین‌های تحت کنترل روسیه را پس بگیرد. فرض سوم این بود که تسلیحات و تحریم‌های ایالات متحده علیه روسیه در حال حاضر تاثیر بیشتری نسبت به گذشته بر روسیه نخواهد داشت. علاوه بر این، ایالات متحده از نیروی زمینی استفاده نخواهد کرد.
بنابراین، استدلال کردم که پایان نظامی جنگ بعید است. استدلال کردم که این جنگ، مانند همه جنگ‌ها، باید پایان یابد و باید راه‌حلی غیرنظامی برایش پیدا کرد. اوکراینی‌ها پایان را نمی‌پذیرند، زیرا این پایان می‌تواند به معنای از دست دادن خاک‌شان، به‌طور کلی یا جزئی، باشد. روس‌ها هم نمی‌پذیرند زیرا روسیه از ترس اینکه نیرویی در اوکراین، علیه مسکو مستقر شود، جنگ را آغاز کرد. مسکو که فاصله‌اش از نیروی متخاصم تنها 450 کیلومتر است تا به حال تا این حد در معرض تهدید نبوده است. کشورهایی که جنگ را آغاز می‌کنند اغلب انگیزه‌شان ترس است. ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم از محاصره شدن توسط ایالات متحده می‌ترسید چون این کار آمریکا می‌توانست این کشور را از منابع ضروری محروم کند و ایالات متحده را قادر می‌ساخت که بدون جنگیدن با ژاپن این کشور را شکست دهد. در درگیری کنونی، هیچ طرفی نتوانسته است مبنایی برای پایان دادن به جنگ بیابد، اما در عین حال جنگ را نیز نمی‌تواند ادامه دهد. بدیهی است که احتمالاً تنها یک راه‌حل رادیکال و یک راه‌حل افراطی، جواب می‌دهد. ایالات متحده مجبور است به جلوگیری از تجاوز روسیه به مرزهای ناتو ادامه دهد. اوکراین باید تا جایی که ممکن است سرزمین‌های خود را در اختیار داشته باشد. در آن سو روسیه نیز مجبور است نشان دهد که شکست نخورده و بنابراین تنها به یک تکه کوچک از اوکراین راضی نخواهد شد. بنابراین مشکل، روسیه است. روسیه نمی‌تواند به سادگی با پایان دادن به جنگ موافقت کند.
در پایان جنگ جهانی دوم، آلمان و ژاپن تا حدودی به دلیل خستگی کوتاه آمدند. اما این کار دلیل دیگری هم داشت و آن اینکه متفقین به سرعت به آنها اجازه دادند تا تسلیم شوند. این کار برای حل مشکل نبود بلکه قرار بود به آنها نشان داده شود که ایالات متحده قصد نابودی آنها را ندارد. برخی از خوانندگان گفته‌اند که این کار تنها به این دلیل انجام شد که این کشورها کاملاً ویران شده بودند. من موافق نیستم. وقتی وارد جنگ می‌شوید دیگر چیزی برای از دست دادن وجود ندارد بنابراین ترسیدن هم دیگر معنا ندارد. در میانه جنگ نوع و شکل ترس تغییر می‌کند. دیگر صحبت از ترس و امید نسبت به تحولاتی است که رخ خواهد داد و این دقیقاً همان چیزی بود که آمریکایی‌ها در جنگ جهانی دوم روی آن حساب باز کردند. من نه احساساتی هستم و نه روس‌ها را دوست دارم. اما پایان دادن به جنگ در چارچوب منافع ایالات متحده به نفع من است.
مردم و دولت روسیه رویاهای ضعیفی برای پیوستن کامل به دنیای پیشرفته صنعتی دارند. آنها به دلیل کمبود منابع، کمبود تخصص و جنگ گرفتار شده‌اند. روسیه به مرور بر این امر غلبه خواهد کرد، اما رشد سریع انتظارات عمومی را تحت تأثیر قرار خواهد داد و دیدگاه آنها را نسبت به دولت خود و ایالات متحده تغییر خواهد داد. پیشنهاد ایالات متحده برای کمک به بهبود اقتصادی روسیه ممکن است مسکو را به سیاست متفاوتی وادار کند. اگر هم اینطور نشود، چیز زیادی از دست نخواهیم داد. اما اگر چنین شود، ممکن است این کار به پایان این جنگ منجر شود. مطمئناً این کار ممکن است که نتیجه ندهد، اما اگر هم نشد، می‌توانیم جنگ را ادامه دهیم یا راه‌حل دیگری پیدا کنیم. روس‌ها ممکن است با یک پیشنهاد اقتصادی جدید، ادامه جنگ را ترجیح دهند. اما اگر ما این راه‌حل یا چیزی مشابه را پیشنهاد نکنیم، جنگ ادامه خواهد یافت، زیرا روس‌ها هنوز شکست نخورده‌اند.

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار