تکرار تاریخ سیاست آمریکایی در آمریکای لاتین
واشینگتنپست که با افاشگری درباره اقدام جنایتکارانه وزارت دفاع ترامپ در روزهای ابتدایی سپتامبر و اعدام سرنشینان مجروح قایق هدف گرفته شده، خبرساز شده بود، مطلبی ویژه را منتشر کرده است و به ابعاد خاص برنامه تیم ترامپ برای ونزوئلا پرداخته و نشان داده است که این برنامهها، یادآور و تکرار بخشهای کلیدی کارنامه سیاست آمریکایی در آمریکای جنوبی هستند.
تهدیدات ترامپ علیه ونزوئلا یادآور تغییر رژیم با حمایت CIA در آمریکای لاتین است
ترامپ در ماههای اخیر به سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) اجازه داده است تا عملیاتهای مخفیانه در ونزوئلا انجام دهد و در میان افزایش نیروهای آمریکایی در منطقه — که آخرین مورد آن توقیف یک نفتکش بزرگ توسط نیروهای آمریکایی در سواحل ونزوئلا بود — گفته است که روزهای ریاستجمهوری نیکلاس مادورو به شماره افتاده است.
ترامپ همچنین مدعی شده است که مادورو و مقامات ارشد امنیتی وی در رأس یک سازمان مواد مخدر به نام «کارتل د لوس سولس» (Cartel de los Soles) قرار دارند که در حال ارسال مواد مخدر و مجرمان خشن به ایالات متحده است. تهدیدات دولت آمریکا امکان اقدام نظامی مستقیم ایالات متحده در این کشور را نشان میدهد و میراث پرمخاطره تغییر رژیم با حمایت سیا در آمریکای لاتین را تداعی میکند.
در طول جنگ سرد، ایالات متحده که نگران گسترش کمونیسم بود، از رهبران راستگرا و جناحهای نظامی در آمریکای لاتین حمایت کرد و به آنها کمک کرد تا از طریق کودتاهایی که به دیکتاتوریها منجر شد، قدرت را در دست بگیرند. همچنین، ارتشهای منطقه را از طریق مؤسساتی مانند «مدرسه قاره آمریکا» (School of the Americas) آموزش داد، که فارغالتحصیلان آن شامل دیکتاتورها و همچنین سربازانی هستند که در نقض حقوق بشر در منطقه دست داشتهاند.
عواقب این اقدامات شدید بوده است. یک مطالعه در سال ۲۰۲۳ درباره تأثیرات اقتصادی، سیاسی و جامعه مدنی تغییر رژیم با حمایت سیا در پنج کشور آمریکای لاتین نشان داد که این تغییرات بهطور متوسط باعث «کاهشهای بزرگ در نمرات دموکراسی، حاکمیت قانون، آزادی بیان و آزادیهای مدنی» و ۱۰ درصد کاهش در درآمد سرانه شدهاند.
رابین گریر، یکی از نویسندگان این مطالعه و استاد اقتصاد در دانشگاه تگزاس تک، گفت: «این مطالعه باید یادآوری جدی باشد که مداخلات گذشته ایالات متحده در آمریکای لاتین نتایج مطلوبی نداشته است.» برایان فینوکان، مشاور ارشد برنامه ایالات متحده در «گروه بینالمللی بحران»، نیز موافق بود و گفت: «تلاشهای ایالات متحده برای تغییر رژیم از طریق مداخله نظامی در ونزوئلا به احتمال زیاد در کوتاهمدت به بیثباتی و خشونت بیشتر منجر میشود تا به یک دموکراسی پایدار.» در اینجا برخی از نمونههای برجسته آورده شده است.
کودتای گواتمالا (۱۹۵۴) کودتایی با حمایت سیا در گواتمالا منجر به برکناری رئیسجمهور چپگرای منتخب دموکراتیک کشور، جاکوبو آربنز، در سال ۱۹۵۴ شد. طبق یک تحلیل طبقهبندی نشده کارمندان سیا، این عملیات با نام رمز PBSUCCESS با هدف حذف «تهدید دولت فعلی تحت کنترل کمونیستها در گواتمالا» انجام شد و ترکیبی از جنگ روانی و اقدامات اقتصادی، دیپلماتیک و شبهنظامی بود.
اصلاحات ارضی که توسط آربنز به اجرا در آمد — که شامل تصرف و توزیع مجدد بخشهای کشت نشده از مزارع بزرگ با پرداخت غرامت بود — منافع شرکت یونایتد فروت (United Fruit Company) مستقر در بوستون را که مالک مزارع بزرگ موز در این کشور بود، تهدید میکرد. در پاسخ، این شرکت یک کارزار ضد آربنز را به راه انداخت و دولت ایالات متحده بعداً این کشور را بهعنوان یک پایگاه کمونیستی تحت نفوذ مسکو معرفی کرد.
بر اساس سند سیا، این سازمان یک گروه شورشی به رهبری ژنرال کارلوس کاستیلو آرماس گواتمالایی را در هندوراس آموزش داد. سیا به طور جداگانه قصد داشت تیمهای خرابکاری برای حمله به کمونیستها و اموالشان تشکیل دهد. این سند میگوید تاکتیکهای جنگ روانی شامل ارسال تابوت، طناب دار و بمبهای جعلی برای کمونیستها بود.
در ۱۶ ژوئن ۱۹۵۴، نیروهای مورد حمایت سیا تحت فرمان آرماس وارد گواتمالا شدند، در حالی که مأموران آمریکایی همزمان تلاش میکردند ارتش را برای برکناری آربنز متقاعد کنند. اگرچه این تلاش موفق نشد، اما بر اساس یک یادداشت جداگانه سیا، در ۲۵ ژوئن ورق برگشت، زمانی که نیروهای کاستیلو یک ضدحمله را دفع کردند و بعداً یک قلعه در شهر گواتمالا را بمباران کردند. کارزار فشار با حمایت ایالات متحده، آربنز را مجبور کرد که کمی بعد استعفا دهد و سپس، طبق گفته سیا، او به همراه «بیش از ۱۲۰ مقام دولتی یا کمونیست» در مکزیک پناهندگی گرفت.
سیا همچنین ترور رهبران گواتمالا را بررسی کرد، لیستی از ۵۸ هدف را مرور و برخی افراد مسلح را برای این کار آموزش داد، اما این قتلها انجام نشدند. کاستیلو در نهایت قدرت را به دست گرفت و گواتمالا قبل از فرو رفتن کشور در یک جنگ داخلی در سال ۱۹۶۰ که ۳۶ سال به طول انجامید — با متحمل شدن بیشترین آسیب توسط جمعیت بومی مایا — رژیمهای نظامی ظالمانهای را تحمل کرد.
کودتای اکوادور (۱۹۶۳) در ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۳، ارتش اکوادور، رئیسجمهور چپگرای کارلوس خولیو آروسمنا مونروی را در یک کودتای با حمایت ایالات متحده برکنار کرد تا اکوادور را وادار به قطع روابط دیپلماتیک با کوبا کند. فیلیپ ایجی، افسر سابق سیا، در سال ۱۹۷۴ به واشنگتن پست گفت: «رئیسجمهور آروسمنا نمیخواست روابط را قطع کند، اما ما او را مجبور کردیم. ما موضوع کمونیسم و بهویژه نفوذ کمونیستی در دولت را ترویج کردیم.»
ایجی، که به عنوان مسئول پرونده چنین گروههایی در اکوادور خدمت میکرد، گفت که سیا از نزدیک با یک شبکه بینالمللی از اتحادیههای کارگری همکاری میکرد که به عنوان ابزارهای مؤثر نفوذ سیاسی در آمریکای لاتین عمل میکردند. او در کتاب خود با عنوان «درون شرکت: دفتر خاطرات سیا» (Inside the Company: CIA Diary)، تاکتیکهای بهکار گرفته شده توسط سیا در این کشور را با جزئیات شرح داد، از جمله نفوذ به شاخههای مهم دولت مانند سازمانهای اطلاعاتی و ایجاد روابط با چهرههای کلیدی اپوزیسیون.
ایجی نوشت، سیا تبلیغات ضد کمونیستی را در رسانهها قرار داد، مطالبی ساختگی برای بیاعتبار کردن گروههای انقلابی تولید کرد، سرکوبهای پلیسی را مهندسی کرد و از بمبهای بدبو برای بر هم زدن جلسات استفاده کرد. طبق یک تلگرام سیا، جونتای نظامی در ماه ژوئیه پس از یک سخنرانی مست و ضدآمریکایی آروسمنا در یک ضیافت، قدرت را به دست گرفت. این جونتا حکومت نظامی اعلام کرد، حزب کمونیست اکوادور را ممنوع کرد، آزادیهای مدنی را محدود کرد و فعالیتهای چپگرایانه، بهویژه در آموزش، را سرکوب کرد.
کودتای برزیل (۱۹۶۴) در مارس ۱۹۶۴، ارتش برزیل، رئیسجمهور چپگرا ژوائو گولارت را که وعده مجموعهای از اصلاحات، از جمله ملی کردن پالایشگاههای نفت خارجی و مصادره برخی از زمینهای کشاورزی را داده بود، برکنار کرد. چند روز قبل از کودتا، لینکلن گوردون، سفیر ایالات متحده در برزیل، در یک تلگرام به وزارت امور خارجه نوشت: «اگر قرار است نفوذ ما برای جلوگیری از یک فاجعه بزرگ در اینجا — که ممکن است برزیل را به چین دهه ۱۹۶۰ تبدیل کند — به کار گرفته شود، این همان جایی است که هم من و هم تمام مشاوران ارشد من معتقدیم باید از ما حمایت شود.» این تلگرام همچنین به «حمایت مخفیانه» ایالات متحده از اعتراضات خیابانی و تشویق احساسات ضد کمونیستی در سراسر جامعه اشاره داشت.
دولت آمریکا یک طرح حمایت آشکار به نام عملیات برادر سام (Operation Brother Sam) آماده کرد، که شامل استقرار داراییهای دریایی در سواحل برزیل و ترتیب دادن تحویل سوخت و مهمات در صورت درخواست کمک توسط ارتش برزیل بود. (کودتا به سرعت انجام شد و این منابع در نهایت مستقر نشدند.) دیکتاتوری به رهبری نظامیان به مدت ۲۱ سال تحت حکومت پنج ژنرال به طول انجامید و با بازداشت، شکنجه و ناپدید شدن گسترده رهبران اتحادیهها، فعالان سیاسی و چهرههای اپوزیسیون مشخص شد.
انتخابات و کودتای شیلی (۱۹۶۳-۱۹۷۳) بر اساس یک گزارش کنگره، عملیاتهای مخفیانه ایالات متحده تقریباً بر تمام انتخابات مهم در شیلی بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۳ تأثیر گذاشت، که انتخابات ۱۹۶۴ به عنوان برجستهترین نمونه مداخله گسترده بود. واشنگتن فعالانه برای تضعیف نامزد چپگرا سالوادور آلنده تلاش کرد و از ادواردو فری مونتالوا از حزب دموکرات مسیحی حمایت کرد که در سپتامبر همان سال به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد.
این گزارش میگوید که فقط در آن انتخابات، سیا ۳ میلیون دلار— معادل ۳۱ میلیون دلار امروزی — برای تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات هزینه کرد. گزارش کنگره میگوید، بیش از نیمی از کارزار انتخاباتی فری توسط ایالات متحده تأمین مالی شد که برخی از طریق پرداختهای مخفی و غیرقابل انتساب بود. این گزارش میگوید، به عنوان بخشی از «کارزار ترس» خود در رسانههای محلی، سیا تصاویری از تانکهای شوروی و جوخههای آتش کوبایی را توزیع کرد. پروژه دیگری به دنبال تضعیف بزرگترین اتحادیه کارگری تحت رهبری کمونیستها در شیلی بود.
بخشی از نگرانی در مورد آلنده نیز به بزرگترین صادرات شیلی: مس مربوط میشد. در یک یادداشت امنیت ملی از مارس ۱۹۶۴ آمده است: «اگر آلنده پیروز شود و در قدرت بماند، ما به مشکل برمیخوریم. برای مثال، او احتمالاً معادن مس را ملی خواهد کرد.» در آن زمان، شرکتهای تابعه دو شرکت آمریکایی مسئول بیشتر تولید مس شیلی بودند.
سیا همچنین تلاش کرد تا با ارائه اسلحه به برخی از افسران شیلیایی در سال ۱۹۷۰، یک کودتا را دامن بزند. آلنده در آن سال به ریاستجمهوری انتخاب شد، پس از آن سیا ۸ میلیون دلار برای تأمین مالی گروههای اپوزیسیون و رسانهها هزینه کرد. آلنده در نهایت در یک کودتای دیگر مورد حمایت ایالات متحده در سال ۱۹۷۳ در بحبوحه آشفتگی اقتصادی و قطبی شدن سیاسی در کشور برکنار شد. شیلی سپس ۱۷ سال دیکتاتوری را تحت رهبری ژنرال آگوستو پینوشه تحمل کرد، که در طی آن بیش از ۳۰۰۰ نفر کشته و دهها هزار نفر شکنجه شدند.