کنگره در مورد حمله نظامی به ایران خواب است
حمله به ایران؛ آزمونی دیگر برای نظام قانون اساسی آمریکا: آیا کنگره در برابر قدرت بیحدوحصر ترامپ تسلیم میشود؟

اشاره: دانلد ترامپ با قدرت و نفوذی که بر اکثریت جمهوریخواه مجلسین در کنگره آمریکا دارد، بی نگرانی و تردید در برابر فشارهای کنگره و بر خلاف قانون، به کشورمان تجاوز کرد. چند روز پیش، مایکل والدمن در نوشتاری برای مؤسسه برنن، به انتقاد از سکوت کنگره در برابر این اقدام ترامپ پرداخت و به خیل عظیم کارشناسانی پیوست که هشدار دادهاند که ترامپ به لطف سکوت و فرمانبرداری جمهوریخواهان کنگره، در حال گسترش فراقانونی اختیارات ریاست جمهوری است و قانون اساسی را بی معنا کرده است. جالب اینکه اندکی پس از انتشار این مطلب که در آن از کنگره خواسته شده بود از طرحی برای محدود کردن اختیار ترامپ در حملات آتی به ایران حمایت کنند، این طرح در سنا با مخالفت جمهوریخواهان، بینتیجه ماند.
به گزارش هممیهن آنلاین، وودرو ویلسن در سال ۱۹۱۶ با شعار «او ما را از جنگ دور نگه داشت» برای انتخابات مجدد رقابت کرد، اما تنها چند ماه بعد ایالات متحده را وارد جنگ جهانی اول کرد. دانلد ترامپ نیز در تغییر ناگهانی موضع، رقیب ویلسون محسوب میشود. پایان دادن به «جنگهای همیشگی» به این راحتی نبود.
آرمانهای هستهای ایران سالهاست تهدیدی برای جهان به شمار میرود و مرکز برنان درباره صحت یا پیامدهای تصمیمات سیاست خارجی اظهار نظر نمیکند. اما حمله هوایی هفته گذشته آمریکا به ایران که تحت این شرایط انجام شد، تنها با مجوز کنگره امکانپذیر بود.
دوباره ترامپ نفرتش از نظام قانون اساسی را نشان داد و دوباره، کنگره که وظیفه واکنش دارد، آماده است که تسلیم شود.
نگرانیها درباره قدرت بیحد و حصر ریاستجمهوری باعث شد کنگره در سال ۱۹۷۳ پس از تجربیات دردناک جنگ ویتنام، قانون اختیارات جنگی را تصویب کند. این قانون مقرر میکند که رئیسجمهور تنها زمانی میتواند از نیروی نظامی استفاده کند که جنگ اعلام شده باشد، یا کنگره مجوز استفاده از نیروی نظامی را صادر کرده باشد، یا وقتی «بحران ملی ناشی از حمله» علیه ایالات متحده به وجود آمده باشد. در چنین وضعیتی، قانون رئیسجمهور را ملزم میکند «در هر موقعیت ممکن» با کنگره مشورت کند. همچنین رئیسجمهور باید ظرف ۴۸ ساعت کنگره را مطلع سازد و اگر در ظرف ۶۰ روز کنگره مجوز استفاده از نیروی نظامی را صادر نکند، عملیات را متوقف کند.
بسیاری از روسای جمهور از این محدودیتها ناراضی بودند، اما در موارد عملیات نظامی بزرگ، از آنها پیروی کردند. جرج اچ. دبلیو. بوش پیش از جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، مجوز کنگره را کسب کرد. جرج دبلیو. بوش موافقت کنگره را برای جنگ عراق گرفت. کنگره واکنش نظامی به حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر را تصویب کرد.
واضح است که روسای جمهور دو حزب، بدون مجوز کنگره، اقدام به عملیات نظامی کردهاند، معمولاً به این دلیل که عملیات محدود بوده است. اما حمله به ایران هرگز یک عملیات کوچک علیه یک سلول تروریستی نبود. این حملهای بود به زیرساختهای نظامی کشوری با جمعیت ۹۳ میلیون نفر که از گروههایی مانند حزبالله و حماس حمایت میکند و بر لبنان، سوریه و یمن نفوذ دارد. در زمان حمله، دامنه وسیعی از پیامدها ممکن بود و جنگها به ندرت طبق پیشبینیها پیش میروند. همانطور که جیمز ماتیس، وزیر دفاع پیشین، گفته است: «دشمن هم حق رای دارد.»
هیچ «بحران ملی ناشی از حمله» وجود نداشت. در واقع، نامیدن این وضعیت به عنوان یک بحران، اغراقآمیز است. مدیر اطلاعات ملی ترامپ اخیراً شهادت داد که جامعه اطلاعاتی «هنوز معتقد است ایران در حال ساخت سلاح هستهای نیست و رهبر عالی، خامنهای، برنامه تسلیحات هستهای که در سال ۲۰۰۳ تعلیق کرد را مجدداً فعال نکرده است.» معاون رئیسجمهور جی. دی. ونس به طور مبهم و نگرانکنندهای توضیح داد: «ما به جامعه اطلاعاتیمان اعتماد داریم، اما به حس ششم خود نیز اعتماد داریم.»
مدافعان ترامپ به ضعیفترین و گستردهترین توجیه حقوقی متوسل میشوند: همه اینها بخشی از قدرت فرماندهی کل قوا است. نامه کوتاهی که شب گذشته به کنگره ارسال شد، اعلام کرد که حمله «برای پیشبرد منافع حیاتی ایالات متحده و دفاع جمعی از متحد ما، اسرائیل» ضروری بوده است. این تقریباً تمام توجیه ارائه شده بود.
باید این را در چارچوب تلاش شدید ترامپ برای گسترش بیحد و حصر قدرت ریاستجمهوری در نظر گرفت. او با بهانهجویی در بحرانهای ساختگی، تعرفههای گستردهای را به طور غیرقانونی اعمال کرده و با استفاده از قانون دشمنان خارجی، مهاجران را از حق دادرسی محروم ساخته است. دیوید فروم که حمله به ایران را حمایت کرده، گفته است: «ترامپ نیروهای زمینی آمریکا را به ایران نفرستاده، اما نیروهای آمریکایی را برای اشغال نظامی ناخواسته در کالیفرنیا مستقر کرده است.» همکار من، کاترین یون ابرایت، اشاره کرده که ترامپ میگوید بمباران ایران جنگ نیست، اما نقض قوانین مهاجرت و قاچاق مواد مخدر توسط یک باند جنایتکار جنگ است. و همه میدانیم که در زمان جنگ، واقعی یا خیالی، فرصتهای زیادی برای نقض حقوق و انباشت قدرت فراهم میشود.
دادگاهها به ندرت وارد عمل شدهاند تا قدرت جنگافروزی رئیسجمهور را محدود کنند.
نه! کنگره باید اصلیترین سد در برابر اجرایی خارج از کنترل باشد. میتواند قانون اختیارات جنگی را به کار گیرد و درباره مجوز مداخلات نظامی آینده در ایران رأی دهد. گروهی دوجناحی از قانونگذاران به رهبری نماینده توماس ماسی (جمهوریخواه از کنتاکی) و سناتور تیم کین (دموکرات از ویرجینیا) پیشنویس قانون اختیارات جنگ ایران را در مجلس نمایندگان و سنای آمریکا ارائه کردهاند. این طرح باید به رأی گذاشته شود. مایک جانسن، رئیس مجلس نمایندگان، این طرح را «همهاش سیاستبازی» خوانده است.
بدون کنگرهای که تسلیم باشد، نمیتوانیم شاهد ریاستجمهوری امپراتوریگونه باشیم. قانونگذاران در فرار از مسئولیت، نگرانی و سخنرانی استادند، اما در خفا از اینکه کسی دیگر بجای حرف زدن عمل میکند و هزینه آن را هم میدهد، خیالشان آسوده است. این یکی از دلایل عمده واگذاری اختیار اعلان جنگ توسط کنگره است.
جیمز مدیسن بهخوبی این نکته را در نامهای به توماس جفرسن در سال ۱۷۹۸ بیان کرده است: «قانون اساسی فرض میکند، آنچه تاریخ همه حکومتها نشان میدهد، که شاخه اجرایی قدرت بیشترین تمایل به جنگ دارد. از این رو با دقت، مسئله اعلان جنگ را به قوه مقننه سپرده است.»