هژمونی نیازمند مشروعیت منطقهای است/اقدامات نظامی اسرائیل در منطقه هیچ نشانهای از برقراری ثبات ندارد
ادعای هژمونی بودن یا نبودن اسرائیل بحث و جدلی را میان موافقان و مخالفان آن راه انداخته است.
ادعای هژمونی بودن یا نبودن اسرائیل بحث و جدلی را میان موافقان و مخالفان آن راه انداخته است. در 14 آوریل آرون دیوید میلر، تحلیلگر و مذاکرهکننده سابق وزارت خارجه آمریکا در امور خاورمیانه و عضو ارشد بنیاد کارنگی و استیون سایمون که سمتهای ارشدی را در وزارت خارجه و شورای امنیت ملی آمریکا داشته، در یادداشتی در نیویورکتایمز نوشتند که آمریکا حالا باید روی اسرائیل بهعنوان یک هژمون حساب باز کند.
آنها در این یادداشت مینویسند: «پاسخ اسرائیل به حملات حماس در هفتم اکتبر 2023 اساساً توازن قدرت در خاورمیانه را بهگونهای تغییر داده که از زمان جنگ اسرائیل و اعراب در سال 1967 دیده نشده. الان زمان آن رسیده که اسرائیل را بهعنوان هژمون منطقه بهرسمیت بشناسیم.» آنها در این یادداشت اشاره میکنند که اسرائیلیها با پشتوانه ایالات متحده، شرکای عربی و کشورهای کلیدی حاشیه خلیجفارس توانستهاند حلقه اپوزیسیون حماس-حزبالله را بشکنند، در خاک سوریه به اشغال اراضی بیشتری بپردازد، کنترل مناطقی از لبنان درست در شمال مرز خود را بهدست بگیرند و از تاکتیکهای تهاجمی خود در کرانه باختری استفاده کنند.
استدلال میلر و سایمون مبتنی بر سلسله حملات نظامی گسترده اسرائیل در سراسر منطقه است که قابلیتهای گروههایی که دشمنان خود میخواند، مثل حزبالله را از بین برده و با تصرف بخشهایی از جنوب سوریه (و فراموش نکنیم یک نسلکشی در غزه) قوانین درگیری در منطقه را از نو ترسیم کرده است. این استدلال حتی بهخودی خود متزلزل است: اسرائیل همچنان بهشدت به حمایت نظامی و تسلیحاتی ایالات متحده وابسته است؛ امری که هیچ بخشی از آن هژمونیک نیست و حتی با کمکهای نظامی ایالات متحده هنوز نتوانسته با محاصره دریایی مداوم و حملات موشکی گاه به گاه حوثیهای یمن مقابله کند.
میلر و سایمون ادعا میکنند که «شکل هژمونی اسرائیل باعث ایجاد ثبات موقت شده است.» با ادامه حملات حماس، حوثیها و دیگران و از آنجایی که تمام گروگانهای اسرائیلی از غزه آزاد نشدهاند هیچ ثباتی وجود ندارد.
دولت ترامپ با فرض اینکه همچنان صلح بین اسرائیل و فلسطینیها را اولویت اصلی خود میداند اما برای اینکه بتواند اسرائیل را متقاعد کند تا سلطه جدید نظامی خود را به توافقهای سیاسی پایدار با همسایگان عرب و فلسطینی خود تبدیل کند، کار بسیار دشواری خواهد بود. ترامپ و تیم او باید تلاش کنند تا بنیامین نتانیاهو را برای دادن امتیاز تحت فشار قرار دهند. این موضوع خود را در سفر نتانیاهو به واشنگتن نشان داد که ترامپ هنوز آمادگی لازم را برای این تلاش ندارد.
بهگفته میلر و سایمون، نخستوزیر اسرائیل و ائتلاف راست افراطی او تمایلی به توافق ندارند، بهویژه با توجه به اینکه دولت ترامپ محدودیتهای کمی بر اقدامات نظامی اسرائیل در غزه، کرانه باختری، لبنان یا سوریه اعمال کرده است. نتانیاهو در داخل اسرائیل با اتهامات مختلفی روبهروست که تنها با ماندن در سمت خود میتواند از آنها فرار کند.
«او قصد ندارد قدرت خود را به خطر بیاندازد.» این بدان معنی است که در داخل اسرائیل فشار قابل توجهی برای تغییر مسیر وجود ندارد. حمله مجدد اسرائیل پس از پایان آتشبس نتوانست احزاب چپ سیاسی را تحریک کند با اینکه اسرائیلیها میگویند خواهان ادامه آتشبساند. در عین حال زمینهسازی برای الحاق بخش عمدهای از کرانه باختری بهسرعت در حال پیشرفت است. بهندرت پیش آمده که چشمانداز هر گونه مذاکرهای برای رسیدن به راهحل دوکشوری تا این حد دور از دسترس باشد.
در غزه، هر گونه مذاکرهای در مورد یک استراتژی معقول برای روزهای پس از جنگ، همانگونه که آنتونی بلینکن، وزیر خارجه پیشین آمریکا برای تقویت امنیت، حکومتداری و بازسازی آن ترسیم کرده بود بهطور فزایندهای بعید بهنظر میرسد. میلر و سایمون معتقدند که اسرائیل نمیتواند ایدئولوژی حماس را از بین ببرد اما میتواند با پیشنهاد جایگزین، آن را کماهمیتتر کند. نتانیاهو که از بیاعتنایی به اعضای راستگرای ائتلاف خود نگرانی دارد، با رد نقش تشکیلات خودگردان فلسطین و اشغال مجدد بخشهای بزرگی از غزه تنها گزینه محتمل را از دسترس خارج کرده است.
دولت آمریکا نیز بهغیر از صحبتهای ترامپ مبنی بر تبدیل غزه به یک «ریوییرا» هیچ علاقهای به سرنوشت پس از جنگ آن نشان نداده است.
میلر و سایمون معتقدند که سوریه مسئله دشوارتری است. بهنظر نمیرسد ترامپ به تحولات سوریه اهمیتی بدهد. مسئله واشنگتن این است که آیا یک سوریه متحد که از سوی دولتی کارآمد اداره میشود برای منافع آمریکا (مقابل با داعش، دفع سلاحهای شیمیایی) بهتر است یا سوریهای که از نظر سرزمینی تقسیمبندیشده و نیروهای خارجی با دستورکارهای متضاد در آن نفوذ دارند. ایالات متحده ممکن است برای ثبات در سوریه ارزش قائل باشد چون احتمال مداخله واشنگتن در دمشق را کاهش میدهد. اما اسرائیل سوریهای ضعیف و تجزیهشده را ترجیح میدهد.
اسرائیل از قبل ساخت پایگاههای نظامی خود در سوریه را آغاز کرده است. میلر و سایمون معتقدند که آمریکا باید اسرائیل را ترغیب کند تا با دمشق همکاری کند تا نگرانیهای امنیتی اسرائیل برطرف شوند و نظامیان اسرائیلی از این کشور خارج شوند. میلر و سایمون معتقدند که اسرائیل از نوعی ثبات در هژمونی خود برخوردار است اما این ثبات بدون تبدیل سلطه نظامی اسرائیل به ترتیبات و توافقها با همسایگان فلسطینی و عرب خود که منعکسکننده توازن منافع باشد و نه عدم تقارن فعلی قدرت، که دیر یا زود به رویارویی، خشونت و ترور بیشتر منجر خواهد شد، پایدار نخواهد ماند.
استدلال هژمونی مبتنی بر برتری نظامی را لارنس فریدمن مورخ بریتانیایی به خوبی در فارن افرز توضیح میدهد: «قدرتهای بزرگ تمایل دارند فرض کنند که برتری نظامی قابلتوجه آنها بهسرعت بر مخالفانشان غلبه خواهد کرد. این اعتماد بهنفس بیش از حد به این معنی است که آنها نمیتوانند محدودیتهای قدرت نظامی را درک کنند و بنابراین اهدافی را تعیین میکنند که اگر در کل قابل دستیابی باشد فقط از طریق یک مبارزه طولانی امکانپذیر است.
مشکل بزرگتر این است که با تاکید بر نتایج فوری میدان نبرد، ممکن است عناصر گستردهتر و لازم برای موفقیت، مانند دستیابی به شرایط صلح پایدار را نادیده بگیرند.» مارک لینچ، استاد علوم سیاسی و امور بینالملل در دانشگاه جورج واشنگتن میگوید که استدلال هژمونیک برای اسرائیل تقریباً سوءاستفاده از این مفهوم است. اسرائیل هیچ مشروعیتی در منطقه ندارد و خارج از منطقه هیچکشوری آن را بهعنوان فراهمکننده مشروع نظم در منطقه نمیبیند.