چالش واشنگتن در اروپا و خاورمیانه/ دولت ترامپ در پیشبرد اهداف خود در اروپا و خاورمیانه موانع و محدودیتهایی دارد
اگر به درگیری در اروپا و درگیریها در خاورمیانه بنگرید به وضوح میبینید که هر دو درگیری یک وجه مشترک دارند و آن روسیه است. روسیه یک بازیگر مهم در اروپا و خاورمیانه است. این کشور منافع استراتژیکی در خاورمیانه و بهخصوص در سوریه دارد. از این جهت است که روسیه پیشنهاد داده تا به واشنگتن در انجام توافق به ایران کمک کند. چراکه خود را لولای دری میبیند که تحولات اروپا را با تحولات خاورمیانه پیوند میدهد اما باید گفت که عزم ترامپ برای پایان دادن به درگیریها در اروپا و خاورمیانه، موانع مهمی را پیش روی خود دارد. آمریکاییها مجبور هستند در این مسیر، چندین بازیگر مختلف با منافع مختلف با خود همسو کنند. ترامپ برای انجام این کار وقت زیادی نیز ندارد چراکه با توجه به بزرگی کار و محدودیت زمان، انتخابات میاندورهای آمریکا از آنچه به نظر میرسد، نزدیکتر است.

نظام بینالملل بیش از سه دهه است که دستخوش تغییر و تحول بوده است اما ایالات متحده آمریکا برای مدیریت این تغییرات بر ابزارها و استراتژیهای قدیمی تکیه کرده بود. حالا دولت دوم ترامپ قصد دارد با استفاده از رویکردهای جدیدی به تغییرات نظم جهانی قدیمی پاسخ دهد. این تصمیم و اجرای آن بسیاری را در داخل آمریکا و سراسر جهان، نگران کرده است.
تغییری به این بزرگی بهطور طبیعی در دل خود بینظمی و آشوب به همراه میآورد اما نکته مهم این است که هرچند واشنگتن با توجه به الزامات سیاسی و ژئوپلیتیکی فعلی جهان، مسیر خود را به پیش میراند، محدودیتهایی وجود دارند که اگرچه نادیده انگاشته میشوند اما اثری تعیینکننده در سرعت و میزان موفقیت سیاستهای دولت ترامپ بر جای خواهند گذاشت.
اخیراً دونالد ترامپ در کنگره آمریکا، سخنرانی کرد. سخنان او عمدتاً به موضوعات داخلی آمریکا مربوط میشد اما او به چند تغییر اساسی که قرار است در سیاستخارجی دولتش ایجاد کند نیز اشاره کرد. ترامپ بهطور خاصی به تصمیم قاطعش برای پایان دادن به جنگ روسیه و اوکراین و درگیریها در خاورمیانه اشاره کرد.
ترامپ دریافت نامهای از رئیسجمهور ولودیمیر زلنسکی را تایید کرد که در آن رهبر اوکراین از بحث و جدل روز 28 فوریه در دفتر بیضیشکل کاخ سفید ابراز تأسف کرده و آمادگی خود را برای ورود به گفتوگوهای صلح اعلام کرده است. در مورد خاورمیانه، ترامپ به توافقنامه آبراهام که در اولین دوره ریاستجمهوریاش معرفی شد اشاره کرد و این توافق را پایه و اساس تلاشهای دولتش برای ایجاد «آیندهای صلحآمیزتر و مرفه برای کل منطقه» خواند.
اگر بخواهیم اظهارات شفاهی و علنی ترامپ را کنار بگذاریم، باید گفت که عملی کردن این دو هدف، با پیچیدگیهای دیپلماتیک همراه است. نکته جالب این است که هم ترامپ و هم مارکو روبیو، وزیرخارجه ترامپ به عدم اطمینان صددرصدی نسبت به موفقیت اعتراف کردهاند اما در عین حال تاکید کردند که متعهد هستند مذاکرات را ادامه دهند. دیپلماسی، یعنی سازش و سازش همیشه خطراتی هم در داخل و هم در خارج به همراه خواهد داشت.
پایان دادن به جنگ روسیه و اوکراین منوط به درک این واقعیت است که فدراسیون روسیه به اندازه اتحاد جماهیر شوروی، برای اروپا تهدید محسوب نمیشود. حالا که سه سال از حمله روسیه به اوکراین گذشته، شاید بتوان گفت که ارتش روسیه در حملهاش به اوکراین عملکرد مأیوسکنندهای داشته است.
با این حال، چالش بزرگ دولت ترامپ این است که مجبور است به جنگ ایدهها و گفتمانهای ضدروسی برود که دههها بر روابط ترانسآتلانتیک مسلط بوده است و این کار بسیار بسیار دشوار است. حتی تحلیلگران نیز مدتها پس از دیدن تغییرها، همچنان به چارچوبهای نظری خود تعصب دارند و به سختی حاضر میشوند در نظریات خود تجدیدنظر کنند.
چالش مهم دیگر برای اقدامات ایالات متحده برای حل مناقشه در اروپا، وابستگی کشورهای اروپایی به رهبری امنیتی ایالات متحده است. درخواست دولت ترامپ مبنی بر اینکه متحدان اروپایی مسئولیت امنیت اروپا را برعهده بگیرند، باعث ایجاد بحران در اروپا شده است. ایجاد یک معماری جدید امنیتی برای اروپا ممکن است سالها طول بکشد. البته به این شرط که کشورهای اروپایی بتوانند به اجماع برسند و منابع مالی لازم برای این معماری جدید را تامین کنند.
اخیراً، صدراعظم جدید آلمان برنامههای خود را برای اصلاح قانون اساسی در راستای رهاشدن از محدودیتهای مالی در هزینههای دفاعی بیش از یک درصد از تولید ناخالص داخلی را اعلام کرد و متعهد شد «هر کاری که لازم باشد» برای دفاع از آلمان انجام خواهد داد.
بریتانیا و فرانسه نیز در حال انجام اقدامات مشابه هستند اما تا زمانی که اروپا ترتیبات امنیتی خود را ایجاد نکند، به احتمال زیاد، ناتو چارچوب اصلی معماری امنیتی اروپا خواهد بود؛ البته ناتویی که در آن اروپا مشارکت بیشتری خواهد داشت.
حتی اگر فرض کنیم که جنگ روسیه و اوکراین پایان خواهد یافت، باز هم اروپا در درازمدت به یک معماری دفاعی جدید نیاز خواهد داشت چراکه این دیدگاه در اغلب کشورهای اروپایی پذیرفته شده است که در صورتی که روسیه فرصتی برای بهبود وضعیت خود بیابد، ممکن است پیشروی خود را به سمت غرب از سر بگیرد.
اتفاقاً به دلیل همین واقعیتها است که ایالات متحده روند مذاکره با روسیه را آغاز کرده است. جدال علنی که اخیراً بین زلنسکی و ترامپ، در دفتر بیضیشکل کاخ سفید رخ داد، شاید مهمترین نشانه برای محدودیتهایی باشد که واشنگتن در این مسیر با آنها مواجه است.
هرچند اوکراینیها چارهای نداشتند جز اینکه خیلی سریع تنش بهوجودآمده میان زلنسکی و ترامپ را به نحوی رفع و رجوع کنند اما این مسئله نافی چالشها و محدودیتهای واشنگتن در مواجهه با روسیه نیست. نحوه برخورد دولت ترامپ با روسیه ممکن است در عرصه داخلی نیز فشار را بر دولت ترامپ افزایش دهد.
ترامپ حتی قبل از ورود به کاخ سفید، تحرکاتی برای برقراری آتشبس در غزه و لبنان صورت داد. اما واقعیت این است که آتشبس در غزه و لبنان همچنان شکننده است. حزبالله به عنوان یک نیروی نظامی به شدت تضعیف شده است و این ضعف، فرصتی برای تقویت دولت لبنان در مقابل جنبش اسلامگرای شیعه طرفدار ایران ایجاد کرده است.
حماس، اگرچه بهطور قابل توجهی تضعیف شده، اما همچنان آزاد است و حضورش در غزه همچنان نگرانیهایی برای اسرائیل به همراه خواهد داشت. در غزه، ایالات متحده با دو چالش اصلی مواجه است: آزادی گروگانها و وادارکردن حماس به ترک قدرت. دولت ترامپ پیشنهاد کنترل غزه و بازسازی آن را مطرح کرد، اما طرح او شامل انتقال حدود دو میلیون ساکن غزه به کشورهای عربی مانند مصر و اردن بود. این پیشنهاد هرگز یک طرح جدی نبود بلکه یک تاکتیک فشار از سوی ترامپ، برای تحت فشار قرار دادن اعراب منطقه در جهت برعهده گرفتن مسئولیت مسئله فلسطین بود. این مسئلهای است که اعراب هرگز در قبالش مسئولیتی نپذیرفتهاند.
ایالات متحده از عربستان سعودی میخواهد آستینها را بالا بزند و در خصوص مسئله فلسطین به طور مستقیم ورود کرده و مسئولیت بپذیرد. در ازای این اقدام، ظاهراً ترامپ سیگنالهایی مبنی بر وارد کردن عربستان سعودی به مسیر برای تبدیل شدن به قطب قدرت در خاورمیانه ارسال کرده است.
سعودیها تا حدودی در این خصوص انگیزه هم دارند. در هر صورت سعودیها همواره ایران را مهمترین رقیب خود در خاورمیانه میدانستهاند و همواره تمایل داشتند با سلطهی ایران بر منطقه پایان داده و رهبری بلامنازع منطقه را خودشان به دست بگیرند. مسیری که ترامپ برای تحقق این هدف پیش پای عربستان سعودی گذاشته است، ورود به توافقات آبراهام و عادیسازی روابط با اسرائیل است.
دولت ترامپ حتی حاضر شد برای جلب نظر مثبت عربستان سعودی، مذاکرات خود با روسیه درباره اوکراین را در عربستان سعودی برگزار کند و به این ترتیب عربستان را وارد بلوک قدرتهای تاثیرگذار جهانی کند. کشورهای عربی به دنبال پیشبرد طرح خود برای ایجاد ثبات در غزه هستند اما ایالات متحده طرح پیشنهادی آنها را ناقص میداند.
ایالات متحده در مسیر ایجاد تغییر در خاورمیانه، چالش دیگری نیز دارد و آن چگونگی تعامل با ترکیه به عنوان یکی از بزرگترین قدرتهای مسلمان در منطقه است. نحوه تعامل و تفاهم بین آمریکا و ترکیه بسیار اهمیت یافته است. خصوصاً پس از سرنگونی بشار اسد در ترکیه و روی کار آمدن جریان سیاسی همسو با ترکیه در دمشق. این مسئله میتواند جرقه یک درگیری ژئوپلیتیکی میان ترکیه و اسرائیل از یک سو و آغاز درگیری میان ترکیه و ایران از سوی دیگر باشد.
مسئله دیگر ترامپ، مسئله برنامه هستهای ایران است. ترامپ البته اعلام کرده که برای توافق با ایران آماده است. اما واقعیت این است که آنقدری که ابراز تمایل ایران برای چنین توافقی مهم است، آمادگی آمریکا چندان اهمیت ندارد. ایران در میانه یک گذار بزرگ سیاسی در عرصه قدرت است و شکل و شمایل توافق با دولت ترامپ میتواند موجب بروز یک نزاغ قدرت در عرصه داخلی ایران شود.
در نهایت، اگر به درگیری در اروپا و درگیریها در خاورمیانه بنگرید به وضوح میبینید که هر دو درگیری یک وجه مشترک دارند و آن روسیه است. روسیه یک بازیگر مهم در اروپا و خاورمیانه است. این کشور منافع استراتژیکی در خاورمیانه و بهخصوص در سوریه دارد. از این جهت است که روسیه پیشنهاد داده تا به واشنگتن در انجام توافق به ایران کمک کند. چراکه خود را لولای دری میبیند که تحولات اروپا را با تحولات خاورمیانه پیوند میدهد اما باید گفت که عزم ترامپ برای پایان دادن به درگیریها در اروپا و خاورمیانه، موانع مهمی را پیش روی خود دارد.
آمریکاییها مجبور هستند در این مسیر، چندین بازیگر مختلف با منافع مختلف با خود همسو کنند. ترامپ برای انجام این کار وقت زیادی نیز ندارد چراکه با توجه به بزرگی کار و محدودیت زمان، انتخابات میاندورهای آمریکا از آنچه به نظر میرسد، نزدیکتر است.