| کد مطلب: ۳۰۶۴۳

سیاستمداری با آرزوهای بزرگ / جیمی کارتر می‌خواست آمریکا قهرمان حقوق بشر باشد

کارتر پس از ترک کاخ سفید خود را دوباره بازسازی کرد. او نقش «رئیس‏‌جمهور پیشین» را بازتعریف کرد، هدف جدید خود را از زندگی بازگو و اعتمادبه‌‏نفس خود به‏‌عنوان سیاستمداری آزاد را پیدا کرد.

سیاستمداری با آرزوهای بزرگ / جیمی کارتر می‌خواست آمریکا قهرمان حقوق بشر باشد

رئیس‌جمهور سابق آمریکا، مزرعه‌داری که کسب و کار خانواده‌اش پرورش بادام‌زمینی بود و بعدها سیاستمدار شد، به‌خاطر کارهای خیر و دیپلماتیکی شناخته می‌شود که پس از پایان یک دوره ریاست‌جمهوری در کاخ سفید که در سال 1981 به‌پایان رسید، انجام داد. او از هر رئیس‌جمهور دیگری در تاریخ آمریکا طولانی‌تر زندگی کرد. کارتر روز یکشنبه در 100 سالگی در خانه خود در پلینز در ایالت جورجیا درگذشت.

او سی‌ونهمین رئیس‌جمهور آمریکا بود که با وعده بهبود شرایط ملی پس از زخم‌های رسوایی‌های واترگیت و ویتنام روی کار آمد و سپس به‌واسطه ملغمه‌ای از آشفتگی اقتصادی در خانه و بحران گروگان‌گیری در ایران، دور دوم ریاست‌جمهوری را به رونالد ریگان باخت. کارتر 22 ماه پیش وارد آسایشگاه سالمندان شد اما طولانی‌تر از انتظار خانواده‌اش زندگی کرد. 

در سپتامبر 2011 لورنس رایت، نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی به‌همراه جرالد رفشون، مشاور رسانه‌ای پیشین جیمی کارتر برای دیدار با رئیس‌جمهور سابق و همسرش روزلین کارتر به پلینز سفر کرد. رفشون از رایت خواسته بود تا نمایشنامه‌ای درباره نشست کمپ دیوید در سال 1978 بین کارتر، انورسادات، رئیس‌جمهور مصر و مناخیم بگین، اولین نخست‌وزیر اسرائیل بنویسد. هر سه نفر افرادی مذهبی بودند. سادات خود را «اولین مرد اسلام»‌ معرفی می‌کرد.

او توطئه‌ای را علیه انگلیسی‌ها برنامه‌ریزی کرد و به همدستی در ترور وزیر حامی بریتانیا متهم شد و پس از مرگ رهبر کاریزماتیک جهان عرب، جمال عبدالناصر به‌ریاست‌جمهوری رسید. بگین، یهودی ارتدوکس، اولین رهبر غیرسکولار اسرائیل و بنیانگذار حزب لیکود بود و پدر و مادرش را در هلوکاست از دست داده بود. او همچنین رئیس یک سازمان تروریستی به‌نام ‌«ایرگون» (سازمان نظامی ملی در سرزمین اسرائیل) بود و مسئول مرگ بیش از 90 نفر در بمبگذاری هتل کینگ دیوید در اورشلیم در سال 1946. 

کارتر یک مسیحی انجیلی بود که تجربه زیادی در حوزه سیاست نداشت جز اینکه یک دور فرماندار جورجیا بود. این سه نفر 13 روز را در نزدیکی کوه‌های کتوکتین مریلند در خلوت گذراندند و معاهده صلحی را طراحی کردند که 40 سال ماندگار شد. این بزرگترین دستاورد ریاست‌جمهوری کارتر است که با‌وجود دهه‌ها تلاش طاقت‌فرسا هیچ نمونه دیگری از آن در منطقه دیده نشده است. 

لورنس رایت در نیویورکر می‌نویسد، در سه مایلی غرب پلینز، خانه کودکی کارتر در آرچری قرار دارد که حالا یک مکان تاریخی محسوب می‌شود. کارتر می‌گوید در اینجا آهنگری یاد گرفته است. کارترها اولین خانواده سفیدپوستی بودند که در آرچری زندگی می‌کردند و همبازی‌های او فرزندان سیاه‌پوستان مستاجر مزارع بودند. به‌گفته رایت درس‌هایی که جیمی کارتر از پیشینه خود در جنوب جورجیا گرفته، به شکل‌گیری حرفه سیاسی او کمک کرده‌اند.

او در اولین دور انتخابات فرمانداری در سال 1966 به لستر مدوکس، یکی از نژادپرست‌ترین افرادی که در تاریخ جورجیای مدرن دیده شده بود، باخت. این شکست کارتر را دچار بحران روحی و معنوی کرد که خود می‌گوید این تجربه آنقدر تاریک بود که باعث شد «دوباره متولد شود». جیمی کارتر در سال 1971 در سخنرانی مراسم تحلیف خود برای فرمانداری می‌گوید: «من صادقانه به شما می‌گویم که زمان تبعیض نژادی به‌پایان رسیده است.» این بیانیه در زمانه خود برای ایالت‌های جنوبی آمریکا نقطه عطفی محسوب می‌شد و باعث شد عکس او به جلد مجله تایم راه پیدا کند. 

رایت می‌نویسد، کارتر با باراک اوباما تفاوت‌هایی دارد اما فکر می‌کند که او مطمئن بود که می‌تواند در دوم انتخابات برنده شود. ریک پری که در آن زمان فرماندار وقت تگزاس بود، خیلی زود وارد رقابت ریاست‌جمهوری شد. کارتر فکر می‌کرد که پری هیچ شانسی برای پیروزی ندارد ولی اگر رای می‌آورد «فاجعه‌ای را برای حزب جمهوری‌خواه» رقم می‌زد. روزالین در تایید کارتر می‌گوید:‌ «در مورد ریگان هم همین فکر را می‌کردیم.» 

سال 1973، زمانی که کارتر هنوز فرماندار بود او و روزالین به اسرائیل سفر کردند؛ سفری سیاسی و زیارتی. گولدا مایر نخست‌وزیر اسرائیل بود و اتومبیل مرسدس و راننده‌ای را در اختیار فرماندار و همسرش قرار دارد تا گشت و گذاری در «سرزمین مقدس» داشته باشند. این سفر به اسرائیل رزومه بین‌المللی کارتر را تقویت کرد و توانست در میان یهودی‌های آمریکایی اعتبار کسب کند. او فردی از حوزه انتخاباتی دموکرات‌ها در رقابتی نامحتمل شرکت می‌کرد.

کارترها همچنین از چندین شهرک یهودی‌نشین در کرانه باختری بازدید کردند. این سفر جیمی کارتر را به این نتیجه رساند که این‌ها مناطقی هستند که معضل قابل‌توجهی در رسیدن به صلح ایجاد می‌کنند. چالش‌های اسرائیل تاثیر قابل‌توجهی بر کارتر داشتند که در ژانویه 1977 در اولین روز کاری خود در اتاق بیضی با بیان اینکه اولین اولویت برقراری صلح در خاورمیانه است، والتر ماندیل، معاون خود را متحیر کرد. کارتر بعدها گفت که او باور دارد خدا به‌همین دلیل به رئیس‌جمهور شدن او کمک کرده بود. 

جیمی کارتر از زمانی که در آکادمی نیروی دریایی، برجسته‌ترین دانشگاه نظامی آمریکا واقع در شهر آناپولیس در ایالت مریلند درس می‌خواند، کلاس‌های آموزش انجیل را برگزار می‌کرد و زمانی که در پلینز بود، یکشنبه‌ها در کلیسای باپتیست ماراناتا درس می‌داد. او و روزالین عادت داشتند انجیل را برای یکدیگر به‌زبان اسپانیایی بخوانند. 

سکولاریست‌ها و مسیحیان فعال به‌نوعی به‌اعتقادات کارتر بیشتر باور داشتند تا دیگر انجیلی‌ها. سال 1980، دوسوم رای‌دهندگان انجیلی سفیدپوست آمریکایی به رقیب کارتر، رونالد ریگان روی آوردند که به‌ندرت به‌کلیسا می‌رفت. «اکثریت اخلاقی» سازمان سیاسی آمریکایی مرتبط با جناح راست مسیحی و حزب جمهوری‌خواه و جنبش‌های انجیلی در رقابت با ریاست‌جمهوری کارتر ظهور کردند که با راست‌گرایان به‌شدت همسو بودند. (3 دهه بعد، بیش از 80درصد از انجیلی‌های سفید‌پوست از دونالد ترامپ در برابر هیلاری کلینتون حمایت کردند.) این به‌رغم این حقیقت بود که کارتر در دور دوم رقابت‌های ریاست‌جمهوری برای اهداف به‌شدت مسیحی‌گرایانه، تلاش برای غلبه بر فقر و بیماری، مالیات منصفانه، کاهش جمعیت زندان‌ها و ترویج حقوق بشر در سراسر جهان تلاش می‌کرد. زمانی که کاخ سفید را ترک کرد نظارت خود را بر برگزاری انتخابات در کشورهای دیگری که درگیر جنگ داخلی بودند آغاز کرد، برای صلح میانجی‌گری کرد، آزادی گروگان‌ها را تضمین می‌کرد و به ساخت یا تعمیر بیش از 4هزار خانه در 14 کشور کمک کرد. 

با نگاهی به گذشته می‌توان فهمید که اولویت‌های کارتر در کاخ سفید موضوعاتی مانند محیط‌زیست، ذخیره انرژی، صلح و مراقبت‌های بهداشتی بودند که به‌طور قابل توجهی آینده‌نگرانه به‌شمار می‌رفتند و قطعاً ویژگی‌های شخصی او تناقض وحشتناکی با بیشتر سیاست‌های کنونی آمریکا دارد. به‌گفته رایت دیگر خصوصیات او شامل سرسختی، جدیت، صداقت صریح است که در تناقض شدید با خصوصیات ریگان قرار داشت که برای مردم وسوسه‌انگیز بود. 

روزالین و جیمی کارتر شکست در دور دوم ریاست‌جمهوری در انتخابات 1980 را تلاشی شکست‌خورده برای نجات 52 گروگان آمریکایی ساکن سفارت آمریکا در تهران می‌دانستند. عملیات نجات زمانی که از مجموع 8 فروند هلیکوپتر اعزام شده، 3 فروند که تاحدی به‌دلیل طوفان شن از کار افتاده بودند، بی‌نتیجه ماند. هلی‌کوپتر دیگری نیز به بالگرد حمل‌ونقل نظامی برخورد کرد و منجر به کشته شدن 8 خدمه آن شد. گروگان‌های آمریکایی در نهایت در روز تحلیف رونالد ریگان آزاد شدند. این یک درس تاریخی تراژیک برای ریاست‌جمهوری بدشانس کارتر بود. 

حوزه‌های انتخابی که ظاهراً برای تایید کارتر انتخاب شده بودند به او رای ندادند. در دور دوم انتخابات او اولین نامزد دموکرات از سال 1920 بود که به‌رغم دستیابی به صلح بین اسرائیل و فلسطین نتوانست رای اکثریت یهودیان را به‌دست آورد. سادات و بگین پس از کمپ دیوید بالافاصله برنده جایزه نوبل صلح شدند اما کارتر با اینکه ریسک‌های بسیاری کرده بود، شامل آن نشد. سال 2002، کمیته نوبل در نهایت این اشتباه را جبران کرد با این توجیه که کارتر از حمله دولت جورج بوش پسر به عراق انتقاد کرده بود.   

«آقای رئیس‌جمهور، 50 سال دیگه، 100 سال دیگه، می‌خواهید چه میراثی به‌جای بگذارید؟» زمانی که جیمی کارتر به‌عنوان رئیس‌جمهور قسم خورد، آمریکایی‌ها از آشفتگی‌های سیاسی آسیب دیده بودند. کارتر می‌گوید: «من زمانی روی کار آمدم که آمریکایی‌ها همچنان دروغ‌هایی را که شنیده بودند و ماجرای واترگیت را به‌یاد داشتند. من در واشنگتن نبودم، به‌دلیل اشتباهاتی که در آن سال‌های گذشته رخ داده بود، انگی به من وارد نشده بود.

مسیر پلینز در جورجیا تا واشنگتن دی‌سی طولانی است» و من چهره تازه‌ای از یک کشاورز بادام‌زمینی را با خود آوردم، مرد کارگری که قسم خورده هیچ‌وقت دروغی نگوید و حرف‌های گمراه‌کننده نزند. رئیس‌جمهور و خانواده‌اش با پیاده‌روی در روز تحلیف در مسیر خیابان پنسیلوانیا همه را غافلگیر کردند و به‌وجد آوردند. اما اینکه در اوج دوران جگ سرد برنده کاخ سفید شد، مسئولیت‌های خارق‌العاده‌ای روی دوش‌اش قرار گرفت. 

کارتر ناگهان خود را در موقعیتی دید که شاید مجبور باشد با فشار دکمه‌ای جنگ جهانی سوم را آغاز کند. او در گفت‌وگو با نیویورک‌تایمز در سال 2006 می‌گوید: «این فکر وحشت‌آور بود.» کارتر در ادامه می‌گوید، اگر شوروی حمله موشکی را از سرزمین‌های خود آغاز می‌کرد، ما فقط 26 دقیقه وقت داشتیم تا پیش از برخورد موشک به نیویورک یا واشنگتن یا هر جای دیگری واکنش نشان دهیم: «من این را می‌دانستم که باید واکنش نشان دهم که می‌توانست به وقوع هلوکاست منجر شود. پس من خیلی تلاش کردم تا مشکلات (لنوئید) برژنف را درک کنم.»

کارتر می‌گوید: «عادت داشتم کنار یک کره جغرافیا بنشینم و آن را به‌سمت مسکو بچرخانم و تلاش می‌کردم تصور کنم که با یک نیروی نظامی قدرتمند در ناتو و چالش‌های بزرگ از سوی چین چه تصویری در جهان باقی خواهد گذاشت. چه اتفاقی می‌افتاد اگر شوروی متقاعد می‌شد که در خطر بودند. خب، تلاش کردم از تمام این‌ها اجتناب کنم اما مسئولیت بسیار بسیار وحشتناکی بود. برای تامین امنیت خود و کشورمان».

کارتر برای حفظ صلح و میانجی‌گری برای توافقنامه سلاح‌های هسته‌ای تلاش‌های بسیاری کرد. اما زمانی که شوروی در سال 1979 به افغانستان حمله کرد، او ماموریتی مخفیانه برای مسلح کردن مبارزان مقاومت افغانستان انجام داد و بازی‌های المپیک 1980 در مسکو را تحریم کرد. کارتر می‌گوید: «زمانی که نیروهای اشغالگر شوروی وارد افغانستان شدند، هم مردم آمریکا و هم من از اعزام تیم‌های المپیک به مسکو حمایت نکردیم.»‌

هدف کارتر تحت‌فشار قراردادن شوروی برای اعمال اصلاحات بود: «من می‌خواستم ساختار دولت آنها را عوض کنم اما در عین حال می‌خواستم اتحاد جماهیر شوروی را به گردهمایی‌های بین‌المللی وارد کنم. شوروی در واقعیت وعده داد تا به حقوق بشر احترام بگذارد و شکست خورد. اما پس از یک دوران، به‌نظرم آنها احتمالاً بر میخائیل گورباچف زمانی که برای اصلاحات پرسترویکا و گلاسنوست تصمیم‌گیری می‌کرد، تاثیری نداشتند که به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و همچنین خروج سربازان اشغالگر شوروی از افغانستان منجر شد.» به‌رغم چالش‌های ادامه‌دار با شوروی، کارتر دستاوردهای بزرگ دیگری هم در سیاست خارجی داشت: روابط دیپلماتیک ادامه‌دار با چین، تلاش برای معاهده کانال پاناما. 

کارتر می‌گوید: «پیش از آنکه رئیس‌جمهور شوم از اهمیت بحران خاورمیانه بین اسرائیل و مصر باخبر بودم چون در 25 سال گذشته 4 جنگ اصلی رخ داده بود.» از زمان امضای توافق کمپ دیوید تا الان، یک کلمه از آن هیچ‌وقت نقض نشده است. اما این توافقنامه سرنوشت‌ساز تمام مشکلاتی که به ریاست‌جمهوری کارتر آسیب می‌زد را برطرف نکرد: افزایش سریع نرخ تورم که کارتر گفت: «ما باید با ریاضت ملی روبه‌رو شویم.» بحران انرژی، که اعلام کرد:  «همه ما باید یاد بگیریم انرژی کمتری را هدر دهیم.»‌ و سبک مدیریتی که آمریکایی‌ها آن را خوش‌بینانه و یکنواخت می‌دانستند: «این بحران اعتماد به‌نفس است.»‌

کارتر پس از ترک کاخ سفید خود را دوباره بازسازی کرد. او نقش «رئیس‌جمهور پیشین» را بازتعریف کرد، هدف جدید خود را از زندگی بازگو و اعتمادبه‌نفس خود به‌عنوان سیاستمداری آزاد را پیدا کرد. به‌گزارش تایمز کارتر می‌گوید حتی رقبای سیاسی برای کمک‌های دیپلماتیک به او رجوع می‌کردند. او می‌گوید: «رونالد ریگان گرایش خاصی به خاورمیانه نداشت.

او بسیاری از تلاش‌های مرا رد کرد و آنچه مرا غافلگیر کرد این بود که با من تماس گرفت و از من خواست که به متن یکی از سخنرانی‌هایش درباره همین موضوع کمک کنم. من هم بااشتیاق پذیرفتم.» کارتر در ادامه می‌گوید:‌«یادم نمی‌آید مشاور امنیت ملی بود یا نویسنده متون سخنرانی‌اش، یکی از آنها را به خانه من فرستاد و در اتاق ورودی خانه ما، بخشی از سخنرانی که ریگان در سال 1982 درباره خاورمیانه ارائه داد را نوشتیم.»‌

زمانی که جورج بوش پدر وارد کاخ سفید شد به مسائل آمریکای لاتین علاقه نشان ‌داد. آنها از کارتر خواستند تا به‌برگزاری انتخاباتی کمک کنم که به‌جای جنگ به‌طور صلح‌آمیز باعث براندازی حکومت جبهه آزادی‌بخش ملی ساندینیستا شود و جنگ پایان یابد. مشکل کنتراها برای نیکاراگوئه با برگزاری انتخاباتی قابل‌اعتماد قابل حل بود. 

مهارت‌های دیپلماتیک کارتر سال 1994 به‌آزمایش گذاشته شد، زمانی که تنش‌ها بین رئیس‌جمهور کلینتون و کیم ایل سونگ بر سر برنامه هسته‌ای کره شمالی این دو کشور را با یکدیگر سرشاخ کرده بود. کارتر می‌گوید: «کیم ایل سونگ به‌طور مکرر درخواست می‌کرد که به پیونگ یانگ بروم به برون‌رفت از این تنگنا  کمک کنم. به رئیس‌جمهور کلینتون نامه‌ای نوشتم و گفتم «تصمیم گرفتم تا به کره شمالی بروم. ال‌گور، معاون رئیس‌جمهور در کاخ سفید بود و جلوی نامه را گرفت.» ال‌گور در پاسخ به کارتر می‌گوید: «آقای رئیس‌جمهور اگر نامه خود را عوض کنید و بگویید که من به‌شدت تمایل دارم به کره شمالی بروم به‌جای اینکه من به کره شمالی می‌روم، سعی می‌کنم کلینتون را متقاعد کنم مخالفت نکند.»‌

کارتر در نهایت چراغ سبز را از کاخ سفید دریافت کرد. او می‌گوید‌: «آنها فکر نمی‌کردند که من هیچ‌شانسی برای موفقیت داشته باشم. صبح بخیر. من موفق شدم.» نکته کلیدی برای کارتر این بود که فیلمبرداران شبکه خبری سی‌ان‌ان این مذاکرات تاریخی را پخش می‌کردند. کارتر می‌گوید: «من برای مهندسی هسته‌ای آموزش دیدم. من رازهای نیروگاه هسته‌ای را می‌دانم. با کارشناس هسته‌ای آنها صحبت کردم و مرا به سمت کیم ایل سونگ هدایت کردند. من و او موافق بودیم که او نمی‌تواند به برنامه هسته‌ای خود ادامه دهد. پیشنهاد این بود که تضمین فوری وجود خواهد داشت تا بازرسان سازمان بین‌المللی انرژی اتمی در سایت‌های هسته‌ای باقی می‌مانند.»

کارتر می‌گوید زمانی که به سئول برمی‌گردد، کاخ سفید به او اعلام می‌کند که راضی نبوده‌اند. کارتر در تماس تلفنی که روی بلندگو بود به ال‌گور می‌گوید که به واشنگتن می‌آیم و درباره آنچه انجام داده‌ام، توضیح می‌دهم. ال‌گور به کارتر می‌گوید: «آقای رئیس‌جمهور، شما در واشنگتن خواهانی ندارید. پیشنهاد ما این است که مستقیم به پلینز برگردید.» کارتر عصبانی می‌شود چون فکر می‌کرد که از وقوع یک جنگ پیش‌گیری کرده است:‌ «فکر می‌کردم توافق راضی‌کننده‌ای را برای آینده انجام داده‌ام.» 

به‌محض ورود کارتر به آمریکا، رسانه‌ها پر از گزارش‌هایی درباره این بود که کارتر چگونه یک بازدید خصوصی را به نشستی تلویزیونی تبدیل کرد. کارتر می‌گوید: «داستان‌های وحشت‌آوری از من در نیویورک‌تایمز منتشر شد مبنی بر اینکه من از اختیارات خودم فرارتر رفتم و اینکه ادعاهای نادرستی را درباره موافقت با کیم ایل سونگ مطرح کرده‌ام. اینکه من ساده بودم و ناآگاه و امثال آن.» کارتر برای کیم ایل سونگ نامه‌ای فوری می‌نویسد و از او می‌خواهد تا برای کلینتون تمام توافقنامه‌هایی را که امضا کردیم، تایید کند.»‌ کارتر می‌گوید:‌ «فکر کنم 12تا توافقنامه بود.

بنابراین دولت کلینتون آن را به‌عنوان سیاست‌های خود به‌کار گرفت.»‌ این سیاست از وقوع جنگ پیشگیری نکرد. اما منتقدان می‌گویند جیمی کارتر و کلینتون اشتباه فکر می‌کردند که می‌توانند ملتی سرکش مانند کره شمالی را راضی کنند؛ که البته بعدها زرادخانه هسته‌ای خود را با نقض این توافقنامه‌ها توسعه داد. در سال‌های بعد، کارتر پس از تاسیس «مرکز کارتر» به سراسر جهان سفر کرد تا با شیوع بیماری مبارزه کند و بر برگزاری انتخابات در دموکراسی‌های نوظهور کمک کند. 

کارتر منتقد حمله آمریکا به عراق بود و در کمپینی که راه‌اندازی کرده بود گفت که «چالش‌های جهانی را باید با تکیه بر صلح حل کرد.»‌

کارتر در سال 2006 درباره دیدگاه خود از نقش آمریکا در آینده و نگرانی‌هایش از اقدامات اشتباه در جهان پس از یازده سپتامبر می‌گوید: «اعلان و تمرین جنگ پیش‌دستانه، ترک کامل تمام توافقنامه‌های کنترل سلاح‌های هسته‌ای، این ادعا در حرف که می‌توان با زندانیان بدرفتاری یا شکنجه کرد یا حق آزادی افرادی که اتهامی ندارند را سلب کرد، اینها مواردی هستند که به‌نظرم ارج و مقام و همبستگی کشورمان را از بین برده‌اند.»

کارتر دوست داشت آمریکا قهرمان حقوق بشر باشد، بخشنده‌ترین کشور کره زمین. کارتر می‌گوید: «این‌ها فقط اهداف من نیستند، دستاوردهای من هم نخواهند بود، بلکه تاکیدی بر استمرار قدرت اخلاقی و باورهای ما در بی‌کم و کاستی و همیشه در حال توسعه رویای آمریکایی است.» 

مراسم خاکسپاری جیمی کارتر در 9 ژانویه برگزار خواهد شد. 

دیدگاه

ویژه بین‌الملل