| کد مطلب: ۲۲۶۰۷

ارتش اسرائیل در ۵۰ سال گذشته ۳ بار به لبنان حمله کرده اما هیچ‏وقت پیروز نبوده است

آزمون جنگ و آتش‌بس

آزمون جنگ و آتش‌بس

اسرائیل در لبنان چه‌کار می‌کند؟ پیش از آنکه به نقشه بیزانسی که عملیات اسرائیل در لبنان براساس آن طراحی شده بپردازیم، باید مسئله‌ای را که می‌دانیم درست است، بیان کنیم.

اسرائیل دارد لبنانی‌ها را می‌کشد، فقط در این ماه دست‌کم هزار نفر را با حملات ترکیبی شامل خراب‌کاری (انفجار پیجرها و دستگاه‌های واکی-تاکی‌ (بی‌سیم) در هفدهم و هجدهم سپتامبر) و بمباران‌های غیرقابل کنترل و مداوم کشته است.

بی‌تفاوتی‌ای که اسرائیل نسبت به کشتار لبنانی‌ها دارد با توجیهاتی مثل «آنها نباید موشک در گاراژ‌هایشان نگه می‌داشتند» یا «در جنگ اتفاق‌های بد برای آدم‌های خوب می‌افتد» همراه است که البته وقاحت کشتارها را کم نمی‌کند. اسرائیل همچنان که به‌د‌نبال  «خنثی کردن حزب‌الله» است (برای اینکه گیج نشوید، با «از بین بردن» حماس متفاوت است)، این رژیم در حال کشتار بسیاری از لبنانی‌هایی است که بسیاری از آن‌ها غیرنظامیان بی‌گناه‌اند. 

با این وجود، اسرائیل در لبنان چه‌کار می‌کند؟ یا اینکه اسرائیل در لبنان چه می‌خواهد؟ اسرائیل با حملات مداوم و غیرقابل کنترل به تمامیت ارضی لبنان، به‌دنبال چه‌چیزی می‌گردد؟ پاسخ‌های متفاوتی برای این سوال‌ها وجود دارد. غیرنظامیان اسرائیلی و  شاخه‌های مختلف مقامات عالی‌رتبه خواسته‌های متفاوتی دارند اما تمام پاسخ‌ها با سردرگمی غیرنظامیان اسرائیلی شروع می‌شود.

پس از حمله هفتم اکتبر حماس نزدیک به ۱۰۰هزار اسرائیلی خانه‌های خود را در شمال اسرائیل ترک کرده‌اند. دلیل ترک این خانه‌ها این بود که مقامات اسرائیلی به آنها گفتند به‌همان اندازه که حماس حملاتی را در جنوب انجام داده، حزب‌الله هم نسخه حملات مخصوص به‌خود را برنامه‌ریزی کرده است. 

آنها به خانه‌هایشان بازنگشته‌اند چون شمال اسرائیل از هشتم اکتبر از سوی حزب‌الله تحت بمباران‌های ادامه‌دار قرار گرفته است. ارتش هم هشدار داده که نمی‌تواند هیچ‌نوع حفاظتی را برای آن دسته از شهرک‌نشینانی که تصمیم می‌گیرند به‌خانه‌هایشان برگردند، تضمین کند.

در هر صورت نیاز نبود آنها را متقاعد کرد. جو عمومی در اسرائیل تا مدت‌ها این بود که وقوع حملاتی به‌رهبری ایران در چندین جبهه اجتناب‌ناپذیر است. اسرائیلی‌ها نمی‌توانند تصور کنند که حماس توانست حملات هفتم اکتبر را بدون کمک ایران انجام دهد. اسرائیل معتقد بود هر جا که ایرانی‌ها باشند، حزب‌الله هم کمی عقب‌تر ایستاده است. 

شهرک‌نشینانی که مجبور به ترک خانه‌هایشان شده‌اند، در سراسر کشور در مکان‌های مختلف اسکان داده شده‌اند. برای نزدیک به یک سال، آنها در مکان‌های موقت زندگی کرده‌اند، اغلب در هتل‌های سه‌ستاره، که کل خانواده‌ها در یک اتاق جا داده شده‌اند. نه ارتش و نه دولت درباره اینکه شهرک‌نشینان چه‌زمانی می‌توانند به‌خانه‌هایشان بازگردند هیچ اطلاعاتی نداده است، پس آنها بدون هیچ اطلاعی از آینده زندگی می‌کنند.

مدارس ایالتی برای کودکان باز بوده‌اند اما کسب وکارهای تعطیل‌شده در شمال خالی از سکنه، در واقع مشکل خودشان است؛ همانطور که اجاره‌ها و وام‌هایی که باید همچنان برای خانه‌ها و آپارتمایی‌هایی که در آن‌ها زندگی نمی‌کنند، پرداخت شوند. شرایط آنها پایدار نیست. آنها باید به‌خانه‌هایشان برگردند. اما شمال اسرائیل تحت حملات بی‌امان آتش‌های حزب‌الله قرار دارد. اسرائیلی‌ها نمی‌خواهند به خانه‌هایشان برگردند چون احساس می‌کنند دولت آنها را نادیده گرفته است. از نوامبر ۲۰۲۳، دولت اسرائیل به‌طور مرتب به‌آنها و به خود گفته است که تنها راه‌حل برای این مشکل یک جنگ است که حزب‌الله را از مرز اسرائیل و لبنان به عقب براند. 

سال ۲۰۰۶، جنگ بین اسرائیل و لبنان ۳۴ روز طول کشید که در آن حدود ۱۲۰۰ لبنانی و ۴۴ اسرائیلی کشته شدند.[که به جنگ ۳۳روزه معروف است] این جنگ با قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل به‌پایان رسید که خواستار مذاکره به‌عنوان راه‌حلی شد که تضمین می‌کرد ارتش لبنان بین اسرائیل و حزب‌الله برگزار می‌کند اما هیچ‌کدام از طرفین تمایلی نشان ندادند.

اسرائیلی‌ها اغلب ادعا می‌کنند که حزب‌الله این قطعنامه را نقض کرده است. این ادعا کذب است: هر دو طرف قرار بود برای راه‌حلی مذاکره کنند اما هیچ‌کدام برای شروع مذاکرات تمایلی نداشتند. اسرائیلی‌ها همچنین دوست دارند به مخاطب خود خیره شوند و بپرسند: «چگونه از ما انتظار دارید تا با آن حیوانات نزدیک مرزمان زندگی کنیم؟ آنها می‌خواهند ما را نابود کنند!» بنابراین جنگ تنها گزینه ا‌ست.

هیچ‌کس به جنگ به‌عنوان گزینه مطلوب نگاه نمی‌کند. برای بعضی‌ها گزاری بی‌وقفه به عصر جدید اسرائیلی است که از تمام روایت‌های صلح فراتر می‌رود و جنگ مداوم را در تمام جبهه‌ها ادامه می‌دهد. اما بیشتر اسرائیلی‌ها از جنگ استقبال نمی‌کنند؛ اما اجتناب‌ناپذیر است. 

با این حال، این جنگ چه فایده‌ای دارد؟ تا کی ادامه خواهد داشت؟ بستگی دارد از کی بپرسید. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل جنگ می‌خواهد اما از شروع آن می‌ترسد، چون اگر کمپین نظامی‌اش شکست بخورد نمی‌خواهد تمام تقصیرها گردن خودش بیفتد. برای اسرائیلی‌ها، تا زمانی که ارتش حمله زمینی نکند، جنگ محسوب نمی‌شود.

netanyahou copy

نتانیاهو می‌داند که مردم اسرائیل از جنگ حمایت می‌کنند (همانطور که از جنگ غزه حمایت می‌کنند) اما همین مردم به انگیزه‌های نتانیاهو اعتماد ندارند. جنگی که اسرائیلی‌های خسته را مجبور می‌کند برای سومین بار در 50 سال گذشته وارد لبنان شوند، جنگ نتانیاهو خواهد بود. نتانیاهو امیدوار بود سیدحسن نصرالله بالاخره صبرش را از دست بدهد و بهتر از آن ایران یک روزی وارد این درگیری شود.   

اگر این اتفاق بیفتد او توجیه می‌کند که باید به لبنان حمله کند و می‌تواند آن را جنگی برای دفاع از خود نمایش دهد. نتانیاهو تا زمانی خوشحال است که نیروی هوایی بمباران‌های هوایی را تضمین کند و به‌اندازه کافی راضی است که بگذارد یوآو گالانت، وزیر دفاع پیشین که دیگر با او رابطه خوبی ندارد، اعتبار تجزیه حزب‌الله را برای خود کسب کند. 

بالاخره این دقیقاً همان‌کاری است که در غزه انجام داده. بمباران هوایی بزرگ و همه‌جانبه تلاشی سیستماتیک در تلاش برای از بین بردن حماس است. وحشت‌های گوناگون ناشی از حمله زمینی (از اسم جمع استفاده کردم چون اسرائیل به برخی از قسمت‌های نوار غزه بیش از یک‌بار حمله کرده است) حماس را هدف گرفته و غیرنظامیان یا «سپر انسانی» بودند یا «حامی و قدرت‌بخش حماس.» اگر نتانیاهو این جنگ را راه نیاندازد، آن را برعهده گالانت می‌گذارد که اعلام کند «عملیات به‌پایان رسیده» و سپس افتخار آن را بر اساس شرایط قبول یا رد می‌کند. 

ارتش اسرائیل جنگ را هم می‌خواهد و هم نمی‌خواهد. لبنان، میدانی است که ممکن است بخواهد شکست‌های فاجعه‌بارش در غزه را به‌کمترین میزان خود برساند. بالاخره، ارتش دو هدف را برای جنگ غزه گذاشته بود؛ بازگرداندن گروگان‌ها و از بین بردن حماس که هیچ‌کدام را به‌دست نیاورده است. لبنان قلمرو دست‌نخورده‌ای برای «اقدام» و تضمین حمایت آمریکاست.

آمریکا از سال 1983 و بمبگذاری انتحاری در سفارت آمریکا در بیروت که منجر به کشته‌شدن 63 نفر شد، دچار سوگواری طولانی و عمیقی شده و به‌دنبال ضربه زدن به حزب‌الله بوده است. رهبران نظامی اسرائیل با «اجرای» عملیات در لبنان، امیدوارند شرمندگی در غزه را تاحدی جبران کنند. حزب‌الله یک دشمن نیرومند است اما در عین حال بسیار سازمان‌یافته و قابل‌دسترس‌تر از حماس. حزب‌الله انبارهای مواد منفجره قابل شناسایی دارد، دستگاه اطلاعاتی اسرائیل در آن نفوذ کرده‌اند. این گروه ساختار فرماندهی حرفه‌ای دارد که به‌نوعی از مردم محلی فاصله گرفته است. اسرائیل می‌تواند در جنگ لبنان پیروز شود. ارتش اسرائیل شدیداً به یک پیروزی نیاز دارد. 

اما ارتش هم جنگ نمی‌خواهد. رهبران نظامی این را می‌دانند که پس از 11 ماه جنگ در غزه، توان سربازان به کمترین سطح خود رسیده است. ارتش اسرائیل می‌داند که وضعیت تسلیحاتی‌اش خیلی خوب نیست، حتی با حمایت وعده‌داده‌شده آمریکا. از آن طرف متحدان اسرائیل حالا در خفا از ارسال سلاح اجتناب می‌کنند. ارتش اسرائیل همچنین می‌داند که بدون حمله مهلک و عمیق به لبنان امکان تجزیه حزب‌الله را ندارد.

اسرائیل در جنگ فرسایشی خود در غزه شکست خورده است. هیچ دلیلی وجود ندارد فرض کنیم که در جنگ فرسایشی با لبنان موفق خواهد بود. این ارزیابی البته برای شرایطی است که ایران وارد درگیری نشود. اگر ایران وارد شود و یک جبهه موشکی دیگر در قلب اسرائیل باز شود، ژنرال‌ها می‌دانند که چه کسی را مسئول شکست غیرقابل جبران بدانند، به‌ویژه اگر نتانیاهو نخست‌وزیر باقی بماند. 

ارتش اسرائیل از «نمایش قدرت» (که لزوماً شامل کشتار هر تعداد لازمی از شهروندان لبنانی باشد) استقبال می‌کند که بتواند اعتراف به شکست را برای حزب‌الله رقم بزند. چنین اعترافی چه‌چیزی را در پی دارد؟ اول از همه، آتش‌بس. اما پس از آتش‌بس چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا مذاکراتی که در قطعنامه 1701 تعیین شده بود بالاخره آغاز می‌شود؟ بالاخره این مخالفان نتانیاهو هستند که هم‌اکنون شعار «(گروگان‌ها) را برگردان و برگرد (با حماس در غزه مبارزه کن)» را سر می‌دهند. چه کسی می‌تواند بگوید که اسرائیل تلاش نمی‌کند از حربه مشابهی استفاده کند؟ ارتش اسرائیل این موضوع را می‌داند و بدان آگاه است. به حزب‌الله هم اعتماد ندارد. بنابراین نتیجه باب میل احتمالی که پیشتر گفته شد، عملاً رخ نمی‌دهد. 

فقدان اجماع در میان تصمیم‌گیرندگان اسرائیلی بیشتر شده است. سربازان پیاده، که بیشتر ژنرال‌های ارتش اسرائیل برای آنها احترام قائل‌اند، احساس می‌کنند دستاوردهایشان در غزه مورد تقدیر قرار نمی‌گیرد و ژنرال‌ها قدردان لحظه‌ای برای جبران آن هستند. آژانس اطلاعات نظامی اسرائیل راضی بود که اهدافی را برای بمباران در اختیار بگذارد اما همچنین می‌داند که توانایی حزب‌الله برای آسیبی بزرگ به اسرائیل خدشه‌دار نشده است.

موساد و شین‌بت، آژانس‌های اطلاعاتی غیرنظامی اسرائیل، به‌دنبال دستاوردهای تاکتیکی اما عمدتاً ناتوان (و بی‌تمایل) به ارائه هر نوع چارچوب استراتژیک برای مخمصه اسرائیل است. نتانیاهو هم همانطور که گفته شد به یک جنگ نیاز دارد و اما از نظر سیاسی باید محتاط باشد. به‌‌رغم پیچیدگی‌های غزه و شرایط بسیار سخت مبارزه از نظر اسرائیل یک جنگ توجیه‌پذیر است. جنگ در لبنان ذاتاً توجیه‌پذیر است. 

اگر چنین باشد، بعد از آن چه می‌شود؟ آیا راه‌حل مثبتی وجود دارد که بتوان آن را برای یک شرایط سخت اجرا کرد؟ پاسخ واضح این است که اسرائیل می‌تواند دوباره توجه خود را به غزه برگرداند و در آنجا به توافق آتش‌بس برسد. اگر این کار را انجام دهد می‌تواند حزب‌الله را آزمایش کند، با فرض اینکه این گروه به وعده خود مبنی بر اینکه درصورت اجرای توافق آتش‌بس در غزه از حملات خود دست برمی‌دارد، عمل کند. تحمیل مسئولیت بر شانه‌های حزب‌الله پیروزی واقعی برای اسرائیل است که حالا از سوی بسیاری از قدرت‌های جهانی به‌عنوان عامل اصلی آشوب دیده می‌شود.

آیا اسرائیل می‌تواند به بلوغ سیاسی برای انجام این کار برسد؟ من شک دارم. دولت اسرائیل دیگر آن دولت یک سال پیش نیست. از هفتم اکتبر ذهنیت‌ها و افکار مختلف از بین رفته‌اند. اتفاق نظر اسرائیلی‌ها در ظلم، بیزاری و سرسختی  (حزب‌الله) گسترش یافته و تقریباً کل طیف سنتی سیاسی از چپ تا راست را دربرمی‌گیرد. اسرائیلی‌ها حالا بر این باورند که دهه‌هاست خود را با افکار صلح و همزیستی فریب داده‌اند. آنها اصرار دارند حقیقت این است وقتی که فلسطینی‌ها (اعراب و ایرانی‌ها) به حال خود رها شوند، می‌خواهند اسرائیل را نابود کنند. این آلفا و امگای مخمصه اسرائیل است. تخریب یک علت کلی است. نمی‌توان با اعتدال با آن رفتار کرد. اسرائیل باید برای نابودی آماده شود. 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی