از گور برخاسته
پنج سال از زمانی که داعش در عراق و سوریه شکست خورد و خلافت خود را از دست داد میگذرد و حالا اینطور به نظر میرسد که این گروه تروریستی توانسته توانایی خود را بازیافته و بار دیگر خودی نشان دهد اما این بار تفاوتی در میان است و آن هم اینکه، مرکز ثقل این گروه از سوریه و عراق به افغانستان و پاکستان منتقل شده است.
به گزارش هممیهن آنلاین:
اینطور به نظر میرسد که داعش در ماههای اخیر برنامهای مدون را برای بهرهبرداری از رقابت قدرتهای بزرگ در اوراسیا به اجرا گذاشته است. احیای دوباره فعالیت تروریستی داعش درست زمانی رخ میدهد که آمریکا بهشدت مشغول رویارویی با مجموعهای از بازیگران غیردولتی در منطقه است و از سوی دیگر با چالشهایی نیز از سوی برخی کشورها مواجه است. میتوان گفت که رقابت قدرتهای بزرگ با یکدیگر و چالشهایی که قدرتهای نوظهور منطقهای برای واشنگتن ایجاد میکنند، بهنوعی بزرگتر از تهدید تروریسم برای آمریکا است اما با نگاهی به استراتژی امنیت ملی آمریکا درمییابیم که مسئله تروریسم هنوز یکی از محورهای اصلی این استراتژی است.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه هفته پیش اذعان کرد که حمله اخیر تروریستی به یک سالن کنسرت در محدودهای خارج از مسکو که داعش مسئولیت آن را بر عهده گرفت، توسط شبهنظامیان اسلامگرایی که اهل تاجیکستان بودند، انجام شده است.
پوتین اما در عین حال تاکید کرد که این حمله به نفع اوکراین است و ممکن است کییف در تسهیل آن نقش داشته باشد. این حمله تروریستی پس از گذشت دو ماه از بمبگذاریها در کرمان رخ داد. این بمبگذاریها بیش از 100 نفر را به شهادت رساند و 300 نفر را نیز زخمی کرد. هدف تروریستها در این حمله، مراسم بزرگداشتی بود که در آرامگاه سرلشکر قاسم سلیمانی، برگزار شده بود. در آن زمان نیز وزارت اطلاعات اعلام کرد یکی از طراحان این حمله که داعش مسئولیت آن را بر عهده گرفت، تبعه تاجیکستان بوده است.
بنابراین میتوان گفت که دو وجه مشترک در حملات داعش به روسیه و ایران وجود دارد. اول اینکه در هر دو حمله، اتباع تاجیکستان، که فقیرترین کشور آسیای مرکزی بوده و بهشدت وابسته به روسیه است، درگیر بودند. نکته جالب این است که در میان کشورهای منطقه، تاجیکستان بیشترین آسیب را از بروز بیثباتی ناشی از روی کار آمدن طالبان در افغانستان متحمل شده است و داعش خراسان در بخشهایی از افغانستان فعالیت داشته و کنترل را در دست دارد. علاوه بر این، تاجیکها فراتر از مرزهای تاجیکستان پراکنده شدهاند. این جمعیت تاجیک تقریباً از 30 سال پیش، همواره حلقه ارتباط میان گروههای مسلح اسلامگرا در افغانستان و تاجیکستان بودهاند.
در نتیجه بههیچعنوان دور از انتظار نیست اگر معلوم شود اتباع تاجیکستان حضور پررنگی در میان نیروهای داعش دارند. جالب اینکه حتی فرمانده سابق شاخه نظامی داعش که در سال 2017 کشته شد نیز یکی از افسران سابق نیروهای ویژه ارتش تاجیکستان بود.
این ارتباط میان تاجیکهای تاجیکستان و افغانستان به داعش اجازه میدهد که هم در روسیه و هم در ایران عملیاتهایی را اجرا کند. اتباع تاجیک بهعنوان کارگران مهاجر در روسیه به کار گرفته میشوند. تسلط آنها به زبان روسی موجب میشود تا بهراحتی در روسیه فعال باشند. از سوی دیگر زبان مادری تاجیکها فارسی است و همین امر موجب میشود که آنها بتواند از طریق افغانستان در داخل ایران نیز فعال شوند.
اما دومین وجه مشترک حملات، زمانبندی آنهاست. این حملات در روسیه و ایران درست زمانی به وقوع پیوستند که هم ایران و هم روسیه درگیر چالشهایی بزرگ در محیط امنیتی و استراتژیک خود بودند. حمله داعش در ایران درست زمانی بهوقوع پیوست که بحران غزه در جریان بود و ایران به واسطه فعالیت نیروهای شبهنظامی مورد حمایتش در حمله به مواضع آمریکا و اسرائیل در منطقه به شدت تحت فشار بود.
حمله داعش در روسیه نیز درست زمانی رخ داد که ارتش این کشور پس از دوسال جنگیدن در اوکراین، به واسطه کمبود تسلیحات نیروهای اوکراینی و کاهش سطح حمایت آمریکا از کییف، سرانجام در موقعیت پیشرفت قرار گرفته بود.
این زمانبندی اجرای عملیاتهای تروریستی، با اصول عملیاتی داعش همخوانی زیادی دارد. اساساً نهتنها داعش، بلکه اغلب گروههای تروریستی سازمانیافته بحرانزی هستند و از دل درگیریها و بحرانها در کشورهایی که در آنها مستقر بوده و یا در همسایگی آنها هستند، استفاده کرده و حملات خود را در چنین فضایی طراحی میکنند.
نگاهی به پیشزمینه و مقدمه ظهور داعش نیز نشان میدهد که ابتدا ابومصعب زرقاوی بهعنوان پدر معنوی این گروه، از اشغال عراق توسط آمریکا و ناامنی و آشوب بهوجودآمده در این کشور، بهرهبرداری کرد. علاوه بر این، داعش از اختلافات قومیتی و فرقهای میان شیعیان، سنیها و کردها نیز به نفع خود بهرهبرداری کرد.
در پاییز سال 2011 و پس از خروج آمریکا از عراق، این گروه تروریستی در موقعیت بسیار مناسبی قرار گرفت و نهتنها موفق شد کنترل بخشهایی از خاک عراق را در دست بگیرد، بلکه کمی بعد، از قیامهای بهار عربی استفاده کرده و دامنه فعالیت و جذب نیروی خود را تا سوریه نیز گسترش داده و در نهایت در سال 2014 در عراق خلافت اسلامی داعش را بهطور رسمی اعلام کرد.
پس از پرچیده شدن خلافت داعش در عراق و سوریه، هسته عربی این گروه تروریستی دیگر نتوانست خود را بازسازی کند اما حالا اینطور به نظر میرسد که شاخه این گروه تروریستی به سمت جنوب آسیا و اندکی هم به سمت غرب آسیا متمایل شده و از آنجا عملیاتها را هدایت میکند.
طی چند سال گذشته، این گروه چند عملیات تروریستی را در افغانستان و پاکستان صورت داده و تواناییهای عملیاتی خود را در ایران نیز تقویت کرده است. اما انجام عملیات در عمق خاک روسیه، با توجه به فاصله طولانیای که نیروهای عملیاتی مجبور بودند طی کنند، نشان میدهد که این گروه تروریستی توانسته تواناییهای خود را بسیار بیشتر از گذشته گسترش دهد.
البته باید به این نکته نیز توجه داشت که داعش در نزدیکی روسیه و در قفقاز شمالی، حامیانی دارد. بسیاری از نیروهای داعش که در عراق و سوریه میجنگیدند، اهل داغستان و چچن بودند.
داعش داراییهایی بسیار نزدیک به قلمرو اصلی روسیه در قفقاز شمالی دارد. نگاهی به گذشته نشان میدهد که روسیه در دهههای 1990 و 2000 میلادی، دو جنگ جدی با نیروهای جداییطلب در قفقاز شمالی داشته است و در این جنگها نیروهای جهادی نقش فعالی داشتند. این احتمال نیز وجود دارد که بسیاری از تروریستهای اسلامگرایی که از چچن و دیگر مناطق قفقاز شمالی به داعشِ سوریه و عراق پیوستند، نتوانسته باشند به سرزمین مادری خود بازگردند. حتی اگر تواناییهای احتمالی داعش در مناطقی مثل چچن، اینگوشتیا و داغستان را در نظر نگیریم، باید گفت که داعش خراسان که در افغانستان مستقر است، تهدیدی بزرگ برای امنیت روسیه و دیگر کشورهای آسیای مرکزی به شمار میرود.
محیط ژئوپلیتیکی ایران و روسیه و موقعیت سیاسی این دو کشور نیز فرصتهای مناسبی را برای فعالیت داعش ایجاد میکند. جنگ در اوکراین و همچنین تحریمهای غرب، روسیه را تضعیف کرده است. ایران به واسطه تنشهای منطقهای و همچنین تحریمهای آمریکا و چشمانداز تیره احیای برجام، فشاری مشابه با روسیه را تجربه میکند.
در این میان، طبیعی است که داعش خراسان از این بحرانها استفاده کرده و سعی کند خود را بهعنوان یک بازیگر تاثیرگذار در اوراسیا مطرح کند. از سوی دیگر رویارویی آمریکا با ایران و روسیه که به شکل فزایندهای تهاجمی شده، فشار را بر تهران و مسکو افزایش میدهد و موجب میشود تا داعش بتواند از شکاف و خلأ امنیتی ایجادشده توسط این رویارویی سوءاستفاده کند.
این سیاست آمریکا ریشه در پارادوکسی دارد که با آن مواجه است. واشنگتن پس از حملات 11سپتامبر تمرکز خود را بر دفع تهدید گروههای تروریستی اسلامگرای تندرو معطوف کرد و توجه زیادی به رقابت استراتژیک خود با روسیه و چین و ایران نشان نداد. پس از فروپاشی خلافت داعش در سال 2017 و عقبنشینی آمریکا از افغانستان در سال 2021، واشنگتن بار دیگر بر رقابت با چین، روسیه و ایران متمرکز شد و این مشغولیت باعث شد تا گروههایی نظیر داعش بار دیگر فعال شوند.
در واقع داستان، داستان الاکلنگی است که همیشه یک سر آن بالاتر میایستد. واشنگتن توانایی رویارویی همزمان با هر دو طرف را ندارد اما در دفع تهدیدهای تروریستی منافعی مشترک با این سه کشور دارد. اگر تهدید داعش در اوراسیا کنترل و دفع نشود، فضای ژئوپلیتیکی کل این منطقه را تحت تاثیر قرار خواهد داد.