رقابت چین و هند بر سر افغانستان
کامران بخاری
استاد امنیت بینالملل دانشگاه اُتاوا
بیش از دو سال از زمان بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان میگذرد؛ چین و هند، هر دو در تلاش برای ایجاد روابط کاری با رژیم طالبان هستند. در ماه سپتامبر، چین به اولین کشوری تبدیل شد که پس از تسلط طالبان بر افغانستان، سفیر خود را به این کشور اعزام کرد. یک ماه بعد و در ماه اکتبر، وزیر بازرگانی افغانستان برای شرکت در نشستی در مورد ابتکار کمربند و جاده چین به پکن سفر کرد. در اواخر نوامبر نیز، طالبان کنترل کنسولگری افغانستان در دو شهر بزرگ هند، یعنی بمبئی و حیدرآباد را به دست گرفت و معاون وزیر امور خارجه افغانستان اعلام کرد، سفارت افغانستان در دهلینو به زودی بازگشایی خواهد شد.
از نظر پکن، این تلاشها موجب میشود که اطمینان حاصل شود، افغانستان برنامههای ابتکاری کمربند و جاده را تضعیف نکرده و استان سینکیانگ در شمال غربی چین را که اکثریت مسلمان دارد، بیثبات نمیکند. خصوصاً اینکه این تلاشها زمانی انجام میشود که چین بهعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان با مشکلات جدی مواجه است. اما از نقطهنظر دهلینو، رژیم طالبان برای مدیریت رقابت تاریخی هند با پاکستان و مخاطرات امنیتی در مناطق غربی این کشور، عاملی کلیدی است اما ارتباط با طالبان بهویژه برای هر دو دولت، چالشبرانگیز خواهد بود، زیرا این دو کشور برای نفوذ در سراسر جنوب غربی آسیا با هم رقابت میکنند.
پکن و تغییر رژیم در کابل
زمانی که شیجینپینگ، رئیسجمهوری چین، طرح کمربند و جاده را در سال 2013 راهاندازی کرد، منطقه شرایط بسیار متفاوتی داشت. در سال 2013، ایالات متحده روند تحویل مسئولیت امنیتی افغانستان را به دولت این کشور که از حمایت بینالمللی برخوردار بود، تکمیل کرد. هرچند در آن زمان نیز هنوز حمایت امنیتی آمریکا از دولت افغانستان به واسطه حضور نظامی قابلتوجه آمریکا در این کشور، پابرجا بود. در همان سال، طالبان دفتر سیاسی خود را در قطر به عنوان بخشی از مذاکرات در جریان با واشنگتن افتتاح کرد. هدف از انجام این مذاکرات، دستیابی به توافقنامه تقسیم قدرت بین گروه جهادی و دولت در کابل بود. از منظر چین، آمریکاییها اطمینان حاصل میکردند که بیثباتی در افغانستان مهار میشود و این ثبات پکن را قادر میسازد تا از طریق پروژه زیرساختی چندمیلیارد دلاری خود به نام کریدور اقتصادی چین و پاکستان، ابتکار کمربند و جاده را در آسیای مرکزی و جنوب آسیا پیش ببرد.
به عبارت دیگر، چین توانست برنامههای کمربند و جاده را پیش ببرد زیرا ایالات متحده امنیت در آسیای جنوبی و مرکزی را تضمین میکرد. چینیها میدانستند که ایالات متحده برای خروج از افغانستان تلاش میکند، اما خروج ناگهانی در تابستان 2021 و متعاقب آن، فروپاشی دولت افغانستان را پیشبینی نمیکردند. آنها همچنین احتمالاً پیشبینی نمیکردند که جنگ روسیه در اوکراین مسکو را تا حدی تضعیف کند که توانایی کرملین برای حفظ امنیت در آسیای مرکزی بهطور جدی به خطر بیفتد، یا اینکه پکن در شرایط اقتصادی وخیمی قرار بگیرد و مجبور شود برای رسیدن به تفاهم با واشنگتن تلاش کند.
در عین حال، بیثباتی مزمن سیاسی-اقتصادی در پاکستان، متحد چین، به حدی رسیده است که اسلامآباد در یک فروپاشی بیسابقه قرار دارد و عمیقاً در برابر ناامنیهایی که از افغانستان منتشر میشود، آسیبپذیر است. چینیها به پاکستان - حامی دیرینه طالبانِ افغانستان - تکیه میکردند تا به آنها کمک کنند تا افغانستان تحت کنترل طالبان را مدیریت کنند و در نتیجه سرمایهگذاریهای خود را در آسیای جنوبی و آسیای مرکزی تضمین کنند. اما در حالی که پاکستانیها برای حفظ امنیت داخلی خود تلاش میکنند، چین خودش باید رهبری امنیت منطقهای را بر عهده بگیرد و این کاری است که چینیها هرگز مجبور به انجام آن نبودهاند. تعامل دیپلماتیک با طالبان بخشی از این روند ضروری است که بهطور جدی میزان سود تجاری پکن از افغانستان غنی از مواد معدنی را محدود خواهد کرد.
مرزهای غربی ناپایدار دهلینو
افغانستان از زمان خروج اتحاد جماهیر شوروی در سال 1989 از این کشور، یک تهدید امنیتی برای هند بوده است. در همان سال، کشمیر تحت مدیریت هند یک قیام بزرگ مسلمانان را تجربه کرد که پاکستان برای بهرهبرداری از آن اقدام کرد. اسلامآباد با تکیه بر تجربه خود در حمایت از شورشیان اسلامگرا در افغانستان در دهه 1980، در طول ده سال بعد نیز همان استراتژی را در کشمیر هند به کار گرفت. روی کار آمدن طالبان در افغانستان در سال 1996 به پاکستان فضای بیشتری برای مانور در مرزهای خود با هند داد. نمونه این مانورها جنگ کارگیل در سال 1999 بود که به واسطه عبور نیروهای پاکستانی از خط کنترل و اشغال ارتفاعات در سمت هندی مرز رخ داد.
حتی پس از اینکه پاکستان نیروهای خود را از این منطقه خارج کرد و این جنگ تقریباً سهماهه پایان یافت، اسلامآباد تا مدتها پس از حملات 11سپتامبر به تقویت نیروهای نیابتی اسلامگرا علیه دهلینو ادامه داد. در اواخر دهه 2000 و تحت فشار فزاینده واشنگتن برای مهار طالبان و شبهنظامیان اسلامگرای ضد هند، پاکستانیها نیز رفتهرفته کنترل نیروهای نیابتی خود را از دست دادند. جنگافروزیهای شدید داخلی طالبان بین سالهای 2006 و 2016، پاکستانیها را زمینگر کرد. علاوه بر این حملات تروریستی در بمبئی در سال 2008 به این معنی بود که اسلامآباد دیگر نمیتواند حداقل مانند گذشته، از شبهنظامیان علیه هند حمایت کند. در همین حال، هند روابط نزدیکی با دولت افغانستان که تحت سلطه جناحهای ضدطالبان بود، برقرار کرده بود.
تا سال 2021، یعنی زمانی که ایالاتمتحده عقبنشینی خود از افغانستان را کامل کرد و طالبان به قدرت بازگشت، پاکستان در بدترین بحران سیاسی-اقتصادی خود قرار داشت و روابط این کشور با طالبانِ افغانستان به میزان قابل توجهی تیره شده بود. علاوه بر این، بازگشت طالبان به قدرت، دو دهه تلاش هند برای ایجاد یک حوزه نفوذ در افغانستان بهعنوان ابزاری برای مقابله با پاکستان را تضعیف کرد. افغانستان و پاکستان در کنار هم نمایانگر فضای پیوسته بزرگی از ناامنی و بیثباتی فزاینده در جناح غربی هند هستند. با این حال، رکود جدی در روابط پاکستان و طالبان نیز فرصتی است که هندیها در حال بررسی آن هستند.
رقابت بر سر جنوب غرب آسیا
چین و هند اکنون هر دو در تلاش هستند تا راهی برای همکاری با طالبان بیابند. چالش فوری آنها این است که ماهیت اسلامگرا و رادیکال رژیم طالبان، محدودیتهای شدیدی بر اینکه پکن و دهلینو تا چه حد میتوانند در توسعه روابط پیش بروند، ایجاد میکند. هر دوی آنها میخواهند طالبان را به سمت عملگرایی سوق دهند و این روند بدون سطحی از مشارکت نمیتواند اتفاق بیفتد. معضل این است که طالبان تنها تا آنجایی میتواند در تغییر ماهیت خود پیش برود که این کار موجب تشدید تنشهای موجود میان عناصر مصلحتاندیش سیاسی و ایدئولوگهای این گروه نشود.
با این وجود، چین به وضوح در افغانستان دست برتر را دارد. پکن ابزارهای اقتصادی بسیار بیشتری دارد و همچنین نزدیکی جغرافیایی به افغانستان را دارد که میتواند از آن برای شکل دادن به رفتار رژیم طالبان استفاده کند. هدف چین ظهور بهعنوان قدرت بزرگ اصلی در افغانستان، آنهم در زمانی است که غرب دیگر با طالبان درگیر نخواهد شد. جاهطلبیهای استراتژیک چین نیز به دلیل نفوذ عظیمی که در پاکستان دارد، تقویت میشود و چین میتواند از این اهرم به عنوان ابزاری مهم برای نفود در افغانستان استفاده کند.
در این میان، هند با محدودیتهای قابلتوجهی در افغانستان مواجه است. بهرغم ارائه کمکهای بشردوستانه و مالی قابل توجه به طالبان، دهلینو در موقعیتی نیست که بتواند با برنامههای پکن برای اتصال افغانستان به شبکههای کمربند و جاده در آسیای مرکزی و پاکستان رقابت کند. علاوه بر این، حتی یک پاکستان به شدت تضعیف شده، مانع جغرافیایی در برابر منافع هند در ایجاد ارتباط اقتصادی با افغانستان و آسیای مرکزی است. هند میتواند بهطور غیرمستقیم از طریق ایران به افغانستان دسترسی داشته باشد، اما تحریمهای بینالمللی به رهبری ایالاتمتحده علیه تهران این گزینه را نیز محدود میکند. بنابراین، چین مطمئناً از مزیتهای بیشتری نسبت به هند برخوردار است. هرچند پکن نیز در تلاش برای رام کردن طالبان در افغانستان، با چالشهای زیادی روبهرو خواهد شد.