مصر در منگنـه غـزه
قاهره در میانه فرصتها و چالشهای چشمانداز غزه بدون حماس گرفتار شده است
قاهره در میانه فرصتها و چالشهای چشمانداز غزه بدون حماس گرفتار شده است
کامران بخاری
استاد امنیت بینالملل دانشگاه اتاوا
درحالیکه جامعه بینالمللی در تلاش است تا بفهمد پس از جنگ با غزه چه باید کند، مصر مجبور است، چه بخواهد و چه نخواهد، بزرگترین نقش خود را در طول بیش از 50 سال گذشته درباره غزه ایفا کند. در هر صورت این نقطه کانونی تلاشهایی است که ایالات متحده، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و ترکیه را درگیر کرده است. مصر با مسئولیتی مواجه است که به همان اندازه که در پذیرش آن فرصتهایی نهفته است، خطراتی هم دارد. در تاریخ 8 نوامبر، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، اعلام کرد که نوار غزه نمیتواند و نباید تحت کنترل حماس باشد اما در عین حال نباید پس از یک دوره انتقالی پس از پایان حمله نظامی اسرائیل، بار دیگر توسط اسرائیل اشغال شود. وی همچنین خاطرنشان کرد که تلاشهای بینالمللی به رهبری ایالات متحده معطوف به اطمینان حاصل کردن از عدم جابهجایی جمعیت فلسطینی و بازگرداندن «وحدت حاکمیتی» بین نوار غزه و کرانه باختری است.
البته پیگیری و به سرانجام رساندن نقشه راهی که بلینکن تصویر کرده، بسیار دشوار است. چالش کلیدی برای به سرانجام رساندن این نقشه راه، به حداقل رساندن مدت زمان اشغال و اداره غزه توسط اسرائیل خواهد بود. در حال حاضر فشارهای بینالمللی و داخلی بر دولت بایدن برای میانجیگری و برقراری آتشبس وجود داشته و در حال افزایش است. کشته شدن تعداد زیادی فلسطینی - بیش از 10000 نفر - جهتگیری روایت جنگ فعلی در رسانههای غربی را از محکومیت حماس به انتقاد از حمله اسرائیل تغییر داده است. مشروح این انتقادها درباره بحث بر سر اشغال گستردهتر سرزمینهای فلسطینی مسائل اخلاقی درباره تروریسم و حق دفاع مشروع و حق مبارزه با اشغال است.
در این شرایط، نه به نفع آمریکا و نه به نفع اسرائیل است که غزه دوباره اشغال شود. به هر حال، اسرائیل در سال 2005 بهطور یکجانبه از غزه عقبنشینی کرد. این اقدام زمانی انجام شد که غزه هنوز تحت کنترل تشکیلات خودگردان فلسطین بود و نیروهای دفاعی اسرائیل تا حد زیادی حملات انتحاری مبارزان حماس را متوقف کرده بودند. با این حال، پیروزی قانونی حماس در انتخابات در سال بعد، شرایطی را ایجاد کرد که طی آن حماس بر غزه حکومت کرد و رقیبش فتح از غزه خارج شده و کنترل کرانه باختری را به دست گرفت. سرنگونی دولت حماس در غزه، این توافق 16ساله که به مصر اجازه داد تا از درگیری دور شود و صرفاً مدیریت جریان ورود کالاها و عبور و مرور مردم در داخل و خارج نوار غزه در اختیار داشته باشد را تغییر میدهد.
موضع مصر در قبال غزه را میتوان در قالب دو دوره متفاوت تعریف کرد. اولین دوره با جنگ سال 1948 آغاز شد؛ جنگی که طی آن مصر، سوریه و اردن به دنبال تسلط بر سرزمینی بودند که تحت سلطه بریتانیا بود و بخشهای زیادی از آن در همان سال تحت نام اسرائیل قرار گرفته بود. البته اعراب در این جنگ شکست خوردند، اما مصر کنترل نوار غزه را به دست آورد. پس از کودتای سال 1952 در مصر که رژیم نظامی که تا به امروز بر مصر حکومت میکند را ایجاد کرد، قاهره به پیشبرد دستور کار شکست اسرائیل و آزادی فلسطین (هرچند نه لزوماً بهعنوان یک کشور مستقل) ادامه داد.
این رویکرد، پای مصر، سوریه و اردن را به جنگی دیگر با اسرائیل در سال 1967 کشاند و این سه کشور در این جنگ نیز شکست خوردند. در نتیجه پیامدهای شکست این جنگ، قاهره کنترل غزه و همچنین شبهجزیره سینا، که یک سرزمینی بسیار بزرگتر و استراتژیکتر بود را از دست داد. بنابراین، جنگ نهایی بین مصر و اسرائیل در سال 1973 دیگر به فلسطین مربوط نمیشد، بلکه در مورد بازپسگیری شبهجزیره سینا بود. در نهایت مصریها براساس معاهده صلح 1978 با اسرائیل شبهجزیره سینا را پس گرفتند. به عبارت دیگر، یک وضعیت عادی جدید برقرار شد که در چارچوب آن، قاهره دیگر فلسطین را یک موضوع استراتژیک به حساب نمیآورد؛ و 10 سال بعد، دوره دوم آغاز شد؛ زمانی که سازمان آزادیبخش فلسطین تصمیم گرفت از مبارزه مسلحانه دست بکشد تا اهداف خود را از طریق دیپلماتیک دنبال کند. در این دوره، موضوع فلسطین اساساً از دایره توجه قاهره خارج شده و به آن بهعنوان نگرانی اسرائیل نگریسته میشد.
با این حال، ظهور حماس به یک مشکل بزرگ برای قاهره تبدیل شد، زیرا حماس شاخهای مسلح از شاخه فلسطینی اخوانالمسلمین بود که بزرگترین جنبش اپوزیسیون در مصر محسوب میشد. با این حال، مصر با این تصور که در تعاملات بین اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین، حماس مهار خواهد شد، احساس آرامش میکرد. اما واقعیت طور دیگری بود چراکه تسلط حماس بر غزه، قاهره را مجبور کرد که نقش فعالتری در مدیریت غزه داشته باشد. راهبرد جدید مصر دو جنبه داشت: نخست هماهنگی با اسرائیل در مورد محاصره غزه و دوم ایجاد رابطه کاری با حماس بهطوری که قاهره بتواند بهعنوان میانجی بین حماس و اسرائیل عمل کند. این کاری بود که مصر در طول جنگهای 2008، 2012، 2014 و 2021 انجام داد.
این ترتیب در پی قیام بهار عربی، زمانی که اخوانالمسلمین برای مدت کوتاهی در سال 2012 به قدرت رسید، به محک آزمایش گذاشته شد. مصر بیش از حد نگران دورنمای تشکیل دولت اخوانالمسلمین در قاهره، فعالیت ستیزهجویان اسلامگرا در سینا و حکومت تحت رهبری حماس در غزه بود. از نظر قاهره، حکومت اخوانی در مصر نهتنها ثبات مصر را به خطر میانداخت، بلکه پیمان صلح با اسرائیل را نیز در معرض تهدید قرار میداد. بدین ترتیب کودتای سال 2013 نظامیان مصر رخ داد و اخوانالمسلمین از قدرت کنار زده شد و عبدالفتاح السیسی، فرمانده ارتش بهعنوان رئیسجمهور این کشور به قدرت رسید.
دولت جدید مصر همزمان با سرکوب کردن اخوانالمسلمین در داخل، به تعامل محدود و عملگرایانه خود با حماس ادامه داد تا راهی برای محافظت از خود در برابر اسلامگرایی اخوانی در غزه بجوید. در همین حال، السیسی مسائل مهم دیگری نیز بر روی میز داشت؛ از جمله اقتصاد فلاکتباری که با کمک میلیاردها دلاری کشورهای عربی خلیجفارس سرپا نگه داشته شده بود.
ثبات رژیم مصر، آنهم زمانی که السیسی تایید کرد که به دنبال دور سوم ریاستجمهوری خواهد بود، اولویت مصر اعلام شد. این اعلامیه تنها چهار روز قبل از حملات 7 اکتبر حماس به اسرائیل منتشر شد؛ حملهای که محیط استراتژیک مصر را به شدت تغییر داد. اکنون قاهره باید بسیاری از کارهای دشوار را انجام دهد. مشخص نیست که دولت مصر چگونه با روند آشفته تغییر حکومت حماس در غزه برخورد خواهد کرد و در عین حال ثبات مصر را در داخل حفظ خواهد کرد؛ خصوصاً اینکه مردم مصر به شدت نسبت به رنج و درد فلسطینیان در غزه حساس هستند. در این میان نکته بسیار مهم این است که دولت مصر دست به اقدامی غیرمعمول زد و اجازه داد تظاهرات طرفداران فلسطین در قاهره در 20 اکتبر برگزار شود. در این تظاهرات، معترضان از مدیریت دولت مصر در زمینه اقتصاد کشور نیز انتقاد کردند. با این حال، برچیده شدن حماس توسط اسرائیل ممکن است فرصتهایی نیز برای قاهره ایجاد کند. مصر مشتاق تضعیف جنبش اخوان اسلامگرا است، درست همانطور که حامیان مالیاش در امارات متحده عربی و عربستان سعودی با اسلامگرایی اخوانی مخالفت میکنند. علاوه بر این مصر نیز مانند امارات و عربستان تمایل دارد تا ایران
از توانایی بهرهبرداری از بحران غزه محروم شود. بنابراین ریاض و ابوظبی به احتمال زیاد مایل به سرمایهگذاری در راستای تلاش برای برقراری نظم جدید در غزه پس از حماس هستند. هیچ کشور دیگری به جز مصر از این ترتیب سود نمیبرد. این امر به ویژه مهم است زیرا عربستان سعودی اخیراً اعلام کرده که از دادن پول به کشورهایی مانند مصر بدون قرار دادن شرایط خاص جلوگیری میکند.
اما همچنان راه درازی تا تحقق غزه بدون حماس در پیش است. احتمالاً پس از نشستن گرد و غبار جنگ، حماس ضعیف خواهد شد اما از بین نخواهد رفت. تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری ممکن است مجبور شود غزه را در قلمرو حکمرانی خود بگنجاند اما این تشکیلات به فساد مالی مشهور است و در آستانه یک روند آشفته انتقال قدرت داخلی قرار دارد. اسرائیل ممکن است بتواند حماس را در غزه سرنگون کند، اما مصر مجبور خواهد شد که در برقراری نظم جدید در غزه نقش محوری ایفا کند چراکه اگر از انجام این کار خودداری کند، ممکن است روند اشغال غزه توسط اسرائیل طولانی شود.
ترجمه: آریا صدیقی