| کد مطلب: ۵۹۱۳۵

نوبت سامان‌دهی به کافه‌ها رسید

سخنان سعید جلیلی درباره «مسئله کافه‌ها»، سرآغاز برخوردی احتمالی و قریب‌الوقوع است.

نوبت سامان‌دهی به کافه‌ها رسید

سخنان سعید جلیلی درباره «مسئله کافه‌ها»، سرآغاز برخوردی احتمالی و قریب‌الوقوع است. سخنان ایشان که به‌مثابه راه نشان‌دادن و فرماندهی حمله‌ای جدید علیه آرامش شهروندان و بستن هرچه بیشتر فضا و سوق‌دادن جامعه به شرایط خفقانی است، با اعلام «آغاز برخورد با کافه‌ها» از سوی رئیس شورای فرهنگ عمومی استان تهران، تکمیل شد.

رئیس شورای فرهنگ عمومی استان، در دو بخش برخورد با کافه‌ها را الزامی دانست؛ اول، بخش شکلی و قانونی کافه‌ها و بخش دیگر، مربوط به آنچه در کافه‌ها می‌گذرد. کافه در تمام جهان، مکانی است برای قدری تأمل، اندکی آسایش، جایی برای گفت‌وگو و صحبت درباره فرهنگ و هنر و البته نوشیدن فنجانی قهوه. این کارکردها از دوره صفویه که نخستین قهوه‌خانه‌های ایران برپا شدند تا امروز همچنان معتبر و زنده هستند.

اتفاقاً در ایران ما بیش از هرجای دیگری در عالم که من دیده‌ام، کافه‌ها کارکردی فرهنگی دارند. درِ هر کافه‌ای را که باز می‌کنی، رونمایی کتاب یا جلسه درس یا کتابخوانی و مانند این‌ها برپاست. در کدام شهر دیگر جهان این‌همه مکان فرهنگی مردمی پیدا می‌کنید؟  رئیس محترم شورا و البته آقای جلیلی، خواستار اصلاح وضع موجود و تبدیل کافه‌ها به مکان‌هایی که «رفتاری طبق اصول و قواعد» دارند، شده‌اند تا از این مسیر به تحکیم مبانی کشور یاری رسانند.

منظور جناب رئیس شورا، این است که کافه‌ها باید «سامان‌دهی» شوند و این واژه «سامان‌دهی» از ترسناک‌ترین واژه‌هایی است که در حکمرانی ایرانی وارد شده. لایه‌های زیرین و معنایی این واژه چنین است که حاکمیت به‌مثابه قیم و چوپان، نه‌تنها اجازه دارد، بلکه باید وارد هر مقوله‌ای از زندگی اجتماعی و شخصی افراد جامعه و حتی پدیده‌های طبیعی، عناصر، اشیاء و… موجود در کشور شود و آن را بنا بر سلیقه مدیران ذی‌ربط و تفسیرشان از قوانین و قواعد «سامان‌دهی» کند.

همین سامان‌دهی‌ها غالباً منجر به بروز ناهنجاری‌هایی می‌شود/شده است که گریبانگیر ماست. دولت آقای احمدی‌نژاد در پی «سامان‌دهی وضعیت آبی کشور و خودکفایی کشاورزی»، چنان تهاجم گسترده‌ای را به آب‌های زیرزمینی ایران تدارک دید که نتیجه‌اش شد خشکیدن تالاب‌ها، رودها و دریاچه‌ها و نشست‌ها و گسست‌های زمین و برهوت و مریخی‌شدن بسیاری از دشت‌های ایران. 

اصلاً و اساساً بر مبنای کدام تئوری حکومت، حاکمیت ما و همه اجزای درونی و بیرونی آن، خود را مکلف می‌دانند که در جزئی‌ترین امور زندگی شهروندان دخالت کنند؟ آنها که می‌خواهند کافه‌ها را «سامان‌دهی» کنند و از آنها پایگاهی برای تثبیت قواعد مورد نظرشان بسازند، برای چندین‌دهه بر مدیریت مهم‌ترین نهادهای فرهنگی کشور تکیه زده‌ و بودجه‌های نجومی دریافت کرده‌اند و دریغ از اینکه کوچکترین موفقیتی کسب کرده باشند.

صداوسیمای تحت مدیریت‌شان، هر کس که کیفیتی در کار داشت را راند و امروز ترویج فحاشی، خشونت و تبلیغات ایدئولوژیک، مخاطبی برای آن به‌جا نگذاشته است. بااین‌حال به‌دنبال اداره تمام فضاهای دیگر مشابه از شبکه‌های اجتماعی تا پلتفرم‌ها هستند و اکنون هم در پی «سامان‌دهی» کافه‌ها به شیوه‌ای «جلیلی‌پسند» افتاده‌اند.

این دوستان از برپایی نهادی مشابه که توان جذب جوانان را داشته باشد کاملاً ناامید هستند و همیشه ترجیح می‌دهند با مصادره زیربناهای موجود، ساختار خود را بر آن بنا کنند. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، نمونه مدیریت فرهنگی آن سلیقه خاص است؛ با دوهزار میلیارد تومان بودجه و تاثیرگذاری بسیار ناچیز!

این سازمان عریض و طویل - که نمایندگی‌هایش در کنار سفارتخانه‌های رسمی کشور فعالیت می‌کنند و عنوانی دیپلماتیک دارند- با صرف هزاران میلیارد تومان، هیچ حاصلی در برآوردن صدای فرهنگ ایرانی نداشته است. اگر به مجموعه فعالیت‌های آن نگاه کنید، جز جمع‌کردن عده‌ای محدود از مخاطبان خاص و علاقه‌مندان آموختن زبان فارسی ـ آن هم با همراهی بنیاد سعدی ـ چیز دیگری نمی‌بینید.

کار بعضی از نمایندگی‌ها به برپایی کلاس‌های نقاشی، آبرنگ و خطاطی کشیده و بیش‌ازاین هیچ… حال قائلان به همین شیوه، بر خود واجب می‌دانند حتی کوچکترین روزنه‌هایی که شهروندان می‌توانند از آن طریق، لختی از فشار و تنش‌های سیاسی و اجتماعی بیاسایند و به فعالیت‌های فرهنگی مطابق با سلیقه خود روی بیاورند را مسدود کنند.

در پایان باید پرسید، شما به کدام کافه می‌روید که آنجا موارد غیراخلاقی یا چیزهایی می‌بینید که با مبانی تحکیم خانواده در تضاد است؟ بیشتر کافه‌های تهران، بار مراکز فرهنگی مستقل را بر دوش دارند و البته برخلاف آنچه شما تصور می‌کنید، مردمی که در این مکان‌ها می‌نشینند و بحث فرهنگی و سیاسی می‌کنند، همان‌ها هستند که در هجوم دشمنان ایران، پای میهن ایستادند و جان دادند ولی دامن وطن را رها نکردند. بی‌تظاهر، بدون کیسه‌دوختن و بدون آز و طمع، فقط برای ایران.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار