| کد مطلب: ۵۸۶۴۷

فرار از اکنون با خاطره/ فهم امروز ایران با استمداد از کی‌یرکگور

بسیاری از ایرانیان امروز ـ چه در گفتمان‌های ملی‌گرایانه، چه در مذهبی ـ درواقع با همان اضطرابی دست‌به‌گریبان‌اند که مردم دانمارک قرن نوزدهم تجربه کردند؛ ترس از تهی‌شدن، از گم‌کردن معنا و از بی‌پناهی در برابر جهان مدرن. اما پاسخ به این ترس، نه در بازگشت به اسطوره‌ها، بلکه در بازگشت به درون است؛ به ایمان، تفکر و مسئولیت شخصی.

فرار از اکنون با خاطره/ فهم امروز ایران با استمداد از کی‌یرکگور

علی حسنی، پژوهشگر علوم سیاسی: قرن نوزدهم برای دانمارک، قرنی پر از شکست، زوال سیاسی و بحران فرهنگی بود. ازدست‌رفتن قلمروها و فشار مدرنیته، روح جمعی دانمارکی را متزلزل کرده بود. در چنین شرایطی«نیکلای فردریک سِوِرین گروندتویگ» کشیش و متفکری ملی‌گرا، پروژه‌ای آغاز کرد که هدف‌اش بازسازی اعتمادبه‌نفس ملی از طریق بازگشت به اسطوره‌های نوردیک و حماسه‌های اسکاندیناوی بود.

گروندتویگ در آثارش می‌کوشد تا مردم دانمارک را از طریق یادآوری شکوه گذشته، زبان مادری و پیوند میان ایمان مسیحی و میراث فرهنگی، متحد کند. او باور داشت که ملت همچون موجودی زنده، باید روح خویش را بازشناسد و در برابر جهان مدرنِ بی‌ریشه و مادی‌گرا مقاومت کند. اما همین تلاش برای دمیدنِ روح تازه در ملت، از نگاه کی‌یرکگور، مسیری خطرناک بود؛ زیرا او در پسِ این شور جمعی، نوعی ترس از تنهایی و فقرِ درونی می‌دید. 

سورن کی‌یرکگور، فیلسوف و متأله دانمارکی، در برابر گروندتویگ ایستاد و گفت: جامعه‌ی مدرن با شعار ایمان و ملیت، درواقع از ایمان واقعی می‌گریزد. او در کتاب «دو عصر» نوشت: «دوران ما دوران شور نیست، بلکه دوران بازتاب است؛ ما دیگر زندگی نمی‌کنیم، بلکه فقط نظاره می‌کنیم که دیگران چگونه زیسته‌اند.»

کی‌یرکگور معتقد بود، ایمان راستین همیشه امری فردی و درونی است همان‌گونه که در کتاب «ترس و لرز» نشان می‌دهد، ابراهیم تنها در تنهاییِ خویش می‌تواند به خدا ایمان بیاورد، نه در میان جمع و نه در زیر نگاه دیگران. به‌همین‌دلیل، او ملی‌گراییِ مذهبی گروندتویگ را «تبدیل ایمان به عادت» می‌دانست؛ یعنی همان‌چیزی که بعدها جامعه‌شناسان از آن به‌عنوان خشونت نمادین یاد کردند؛ فرآیندی که در آن جمع، با زبان ایمان و فرهنگ، آزادی روح فرد را محدود می‌کند. در تحلیل کی‌یرکگور، توده یا جمع، اگر به مقام حقیقت برسد، خطرناک‌تر از هر استبداد سیاسی است؛ زیرا انسان در میان جمع، از «مسئولیت وجودی» خویش فرار می‌کند.

از نظر او، جامعه‌ی مدرن تمایل دارد جای ایمان را با «بازنمایی ایمان» پر کند؛ با جشن، شعار و بازگویی گذشته. در چنین وضعی، انسان دیگر نمی‌پرسد: «من چه‌کسی هستم و به چه ایمان دارم؟»، بلکه می‌گوید: «ما که بودیم و چه افتخاری داشتیم؟» این جابه‌جایی پرسش، آغاز سقوطِ روح است؛ زیرا انسان از مواجهه با خود می‌گریزد و در تصویرهای جمعی پناه می‌گیرد. 

می‌توان گفت در ایران معاصر نیز تا حدی همان روندی دیده می‌‌شود که کی‌یرکگور در قرن نوزدهم نقد می‌کرد؛ «جست‌وجوی معنا در گذشته‌ی جمعی، نه در تجربه‌ی فردی.» ایرانیان در پی سال‌ها بحران سیاسی، فروپاشی اعتماد اجتماعی و تضاد میان سنت و مدرنیته، به دو روایت بزرگ پناه برده‌اند؛ روایت ملی‌گرایانه یعنی بازگشت به ایران باستان، کوروش و اسطوره شکوه پارسی، و روایت دینی-ایدئولوژیک یعنی؛ تاکید بر امت، مقاومت و تمدن اسلامی. هر دو روایت اگرچه از نظر تاریخی متفاوت‌اند، اما کارکردی مشابه دارند؛ آرام‌بخشی روان جمعی از طریق بازسازی تصویری از «خود با شکوه».

داریوش شایگان در کتاب «آسیا در برابر غرب» این وضعیت را چنین توصیف می‌کند:«تمدن‌های آسیایی در خاطره‌ی خویش زندانی‌اند؛ گذشته برایشان پناهگاهی است در برابر اضطراب اکنون.» این دقیقاً همان «تظاهر جمعی» است که کی‌یرکگور خطر آن را می‌دید؛ هنگامی که جامعه برای جبران بی‌معنایی حال، به بازنمایی مکرر گذشته روی می‌آورد. در چنین فضایی، ایمان و هویت، نه بر پایه‌ی درک و تجربه‌ی فردی، بلکه براساس شعار و حافظه‌ی جمعی بازتولید می‌شوند.

در سال‌های اخیر، رسانه‌ها و فضای مجازی نیز این روند را تشدید کرده‌اند. تصاویر قهرمانان ملی، روایت‌های افتخار تاریخی و شعارهای دینی در قالب‌های تبلیغاتی بازتکرار می‌شوند؛ اما در عمق، نوعی خستگی روحی و بی‌اعتمادی فردی پنهان است.

از‌این‌منظر، بسیاری از ایرانیان امروز ـ چه در گفتمان‌های ملی‌گرایانه، چه در مذهبی ـ درواقع با همان اضطرابی دست‌به‌گریبان‌اند که مردم دانمارک قرن نوزدهم تجربه کردند؛ ترس از تهی‌شدن، از گم‌کردن معنا و از بی‌پناهی در برابر جهان مدرن. اما پاسخ به این ترس، نه در بازگشت به اسطوره‌ها، بلکه در بازگشت به درون است؛ به ایمان، تفکر و مسئولیت شخصی. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار