میراث بهجامانده ما تخریب طبیعت
خبر تلخ انفجار - به هر علتی و تقصیری که باشد - دل همه ایرانیها را به درد آورد. عدهای از هموطنان ما کشته شدند، کسانی که صبح روز حادثه ، مثل ما از خواب برخاسته، لباس کار به تن کرده و از خانه بیرون زدهبودند و تصور نمیکردند که شب پیکر بیجانشان تحویل پزشکی قانونی شود.

خبر تلخ انفجار - به هر علتی و تقصیری که باشد - دل همه ایرانیها را به درد آورد. عدهای از هموطنان ما کشته شدند، کسانی که صبح روز حادثه ، مثل ما از خواب برخاسته، لباس کار به تن کرده و از خانه بیرون زدهبودند و تصور نمیکردند که شب پیکر بیجانشان تحویل پزشکی قانونی شود. خسارت مادی و تخریب قابل جبران است اما آن هموطنان از دست رفتهاند. هر انتقاد بهجا و نابهجایی که به رفتار اجتماعی خودمان داشته باشیم، هر تصور درست و غلطی که برآمده از مقایسه بین خودمان و مردم دیگر مناطق جهان به دست آوردهایم به کنار، ما در مواقع سختی و ناراحتی ملی واکنشی بهشدت انسانی، ایثارگرانه و مهرآمیز از خود نشان میدهیم.
محیطزیست ایران، همچنان آسیبپذیر است. همین انفجار هم احتمالاً پیامدهای زیستمحیطی دارد که شاید کمتر از خسارات عیان جانی و مالیاش نباشد. باید منتظر نظرات کارشناسی ماند تا منشاء آن مشخص شود. اما در طول چنددهه گذشته که ما کموبیش مشغول کار توسعه ناهمگون و ناپایدار کشور بودهایم، خسارات سنگینی به طبیعت ایران وارد کردهایم که شاید بسیاری از آنها هرگز قابل جبران نباشد یا حیات یکی، دو نسل به جبران این خسارتها کفاف ندهد. بسیاری از این خرابیها بیشباهت به انفجاری شدید و کشنده نبوده، اما در جاهایی اتفاق افتاده که دور از چشم ما بوده یا آوار بلایش بر سر موجودات بیزبانی ریخته که نه توان فرار داشتهاند، نه راهحلی برای گریز از دردی که دامنگیرشان شده میشناختهاند.
اینچنین خرابیهایی هنوز هم ادامه دارد و مگر با راه انداختن سروصدا، درخواست و بلکه التماس به قدرتمندان بتوان جلوی بعضی از آنها را گرفت. مثل همین قضیه «پتروشیمی میانکاله». از این پروژهها در سراسر کشور فراوان داشتهایم. طرحهایی که با حمایتهای مقامات محلی و نمایندگان مجلس، براساس منفعتهای بسیار کوتاهمدت و در بسیاری از موارد با نگاهی به صندوق رأی دور بعد برپا شدهاند.
بسیاری از این طرحهای صنعتی نهتنها آلاینده محیطزیست اطراف خود بودهاند بلکه بهدلیل جانمایی غلط و بیتوجهی به ضوابط و استانداردهای لازم، مخازن آب زیرزمین محل را خالی کرده و دستآخر هم کسبوکار خودشان نابود شده، هم سفرههای آب غیرقابل جایگزین. درباره ضایعه فرونشست و ارتباط آن با چاههای عمیق و مکیدن سفرههای آب زیرزمینی حتماً خواندهاید و میدانید.
همین کارخانهها و شهرکهای صنعتی که منابع طبیعی اطرافشان را خالی یا آلوده میکنند، خسارت عمده و پنهان دیگری را هم به کیان طبیعت ایران تحمیل میکنند. آنها آرام و آهسته در طول چنددهه گذشته، نقشی مهم در انقراض و کاستن از گونههای مختلف گیاهی و جانوری ایران داشتهاند. برهوت و بیابانشدن دشتهای وسیع ایران که زمانی چراگاه و شکارگاه گونههای بسیار متنوعی بوده، بیتاثیر از این سبک توسعه بدون آیندهنگری نیست. سودای کشاورزی کردن و تولید همه محصولات در خاکی که استعداد آبیاری و قوّت لازم را ندارد، به خشکاندن منابع و آلودن خاک به کودهای شیمیایی منجر شده است. دشتها به زیر کشت برده شدند، موانعی جدی بر سر راه حیات جانوری و گیاهی برپا شد و درنهایت خسارتی مصیبتبار بهجا خواهد ماند.
مجموعه مستند «سحر حیات»، ساخته سیدمانی میرصادقی که از شبکه مستند در حال پخش است، موشکافانه و با جزئیات بخشی از این مشکلات و گرفتاریها را نمایانده است و گزارشی از 25 سال گذشته طبیعت ایران بهدستداده که جای تأمل فراوان دارد. اینکه چگونه از این گرفتاریها رها شویم و به توسعه و کشاورزی پایدار و سازگار با محیطزیست ایران برسیم، البته مقولهای است که پاسخ کارشناسان و مدیران اجرایی را میطلبد. بیاعتنایی به وضعیت محیطزیست ایران و بازگذاشتن دست آنهایی که پرداختن به طبیعت را امری زاید و مزاحم توسعه و رشد اقتصادی میدانند، ما را با وضعیتی وخیم مواجه کرده است.
اگرچه در حوزه ارتقای فرهنگ رفتار با حیوانات و رعایت بعضی از اصول، گام مهمی برداشته شده است ولی ما هنوز نتوانستهایم بر مشکل زبالهریزی در طبیعت ایران فائق بیاییم. ما نتوانستهایم ملت خود را قانع کنیم که ریختن پلاستیک و دیگر مواد غیرقابلجذب در طبیعت درنهایت سبب خسران جمعی و گرفتاری عمومی خواهد شد. امکان ندارد که تصویری از دشتها، کوهها و مناظر اطراف جادههای ایران بگیرید و در این تصویر چشمانداز وسیعی از کیسههای زبالهای که میان خارها و بوتهها گیر کردهاند، دیده نشود. ما بهشدت نیازمند برپایی پویشی ملی در این موضوع هستیم.