| کد مطلب: ۳۴۱۹۷

چندوچون زنده ماندن سینما / گزارشی درباره عوامل و مولفه‏‌های اثرگذار در موج تعطیلی، فروش و تغییر کاربری‏ سینماهای قدیمی

در روزهای گذشته خبری منتشر شد که مالکان سینما پارس، این سینما را برای فروش یکجا آگهی کرده‌اند. سینمایی در نزدیکی میدان انقلاب که در دهه ۴۰ ساخته شده و پس از چندسال تعطیلی، حالا مالکانش تصمیم به فروش‌اش گرفته‌اند.

چندوچون زنده ماندن سینما / گزارشی درباره عوامل و مولفه‏‌های اثرگذار در موج تعطیلی، فروش و تغییر کاربری‏ سینماهای قدیمی

در روزهای گذشته خبری منتشر شد که مالکان سینما پارس، این سینما را برای فروش یکجا آگهی کرده‌اند. سینمایی در نزدیکی میدان انقلاب که در دهه ۴۰ ساخته شده و پس از چندسال تعطیلی، حالا مالکانش تصمیم به فروش‌اش گرفته‌اند. این نخستین‌بار نیست که سینمایی در تهران به‌خصوص در بافت‌های قدیمی،‌ به فروش گذاشته می‌شود یا کاربری‌اش تغییر می‌یابد. پیش‌تر مالکان سینما «عصر جدید» هم همین راه را رفته بودند و درباره سینما «مرکزی» نیز همین نگرانی وجود دارد. 

فروش یا تغییر کاربری سینماهای قدیمی و نمادین، از یک نظر پایانی بر حیات یک مکان فرهنگی خاص است و شنیدنش هم بی‌شک ناراحت‌کننده است. اما پرسش مهم‌تری هم وجود دارد؛ آیا تعطیلی سینماهای قدیمی صرفاً یک اتفاق تلخ با پیام‌های فرهنگی است یا نقطه عطفی برای تأمل در وضعیت کلی سینمای کشور به‌شمار می‌رود. در سال‌های اخیر فعالان میراث فرهنگی و سینمادوستان، موج تعطیلی سینماهای قدیمی یا تخریب سینماها را به تیشه‌ای تعبیر کرده‌اند که بر ریشه هنر و فرهنگ خورده، همچنین از نادیده‌انگاری سیاست‌گذاران و متولیان امر انتقاد کرده‌اند. موضوع پیچیده‌تر از یک تعطیلی صرف یا تغییر کاربری است. 

شکاف عمیق ایران با استانداردهای جهانی

در کشورهای توسعه‌یافته، به‌طور متوسط یک سالن سینما به‌ازای هر ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر وجود دارد. این نسبت، دسترسی عادلانه به سینما را تضمین می‌کند، به توسعه فرهنگی کمک می‌کند و سینماداری را نیز از نظر اقتصادی به فعالیتی سودآور تبدیل می‌کند. درباره تعداد سینماها و تماشاچیان ایرانی، مطابق داده‌های رسمی سال ۱۴۰۱، تهران با جمعیتی حدود ۹ میلیون نفر، ۸۴ سینما و حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ سالن فعال دارد. این یعنی یک سالن به‌ازای هر ۳۰ تا ۳۶ هزار نفر. در همین حال برخی مراجع مانند «نمافر» گزارش داده‌ان،د در تهران به‌ازای هر 47 هزار نفر، یک سالن سینما وجود دارد.

سالن‌‌هایی که البته بسیاری‌شان در مناطق مرکزی و قدیمی‌تر، فاقد امکانات مدرن هستند و نمی‌توانند تجربه‌ای رقابتی با پردیس‌های جدید ارائه دهند. توزیع جغرافیایی این سینماها نیز نابرابر است. مناطق شمالی و مرکزی تهران، مانند خیابان‌های ولیعصر و انقلاب، تمرکز بالایی از سینماها دارند، درحالی‌که مناطق جنوبی و حاشیه‌ای، مانند شهرری یا اسلامشهر، از این امکان محروم‌اند. این نابرابری، نه‌تنها دسترسی فرهنگی را محدود می‌کند، بلکه نشان‌دهنده شکاف طبقاتی در تجربه‌های فرهنگی است.

محرومیت مضاعف شهرستان‌ها 

وضعیت در سایر شهرهای ایران نگران‌کننده‌تر است. گزارش‌های سازمان سینمایی نشان می‌دهد که تا سال ۱۴۰۱، حدود ۵۰۰ تا ۵۵۰ سالن سینما در کل کشور (خارج از تهران) وجود داشته که در حدود ۶۰ شهر پراکنده شده‌اند. این یعنی بیش از ۷۰ میلیون نفر از جمعیت ایران، به‌ویژه در مناطق روستایی و شهرهای کوچک، به سالن سینما دسترسی ندارند.

برای مثال استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد و خراسان شمالی، یا فاقد سینما هستند یا تنها یک سالن محدود دارند. برای نمونه، نمافر گزارش داده که نسبت سینما به جمعیت در استان سیستان و بلوچستان، یک به 694 هزارنفر است. چنین اختلاف چشمگیری نشان‌دهنده تفاوت‌های جدی در توزیع زیرساخت‌های فرهنگی میان استان‌های مختلف کشور است و پیامدهای جدی در پی دارد؛ از محرومیت فرهنگی گرفته تا از دست رفتن فرصت‌های اقتصادی مانند خلق شغل و رونق کسب‌وکارهای محلی و درنهایت ضعیف‌‌تر شدن صنعت سینما که به مخاطبان گسترده برای سودآوری وابسته است. 

در تقاطع نوستالژی و مدرنیته

سینماهای قدیمی بخشی از حافظه جمعی، میراث فرهنگی و یادآور دورانی هستند که سینما به‌مثابه تنها سرگرمی در دسترس خانواده‌ها،‌ یکی از چند کارکردش شکل‌دهی به تجربه‌های مشترک فرهنگی و اجتماعی بود. واقعیت امروزی اما به‌گونه‌ای دیگر است: چنین سینماهایی در برابر پردیس‌های سینمایی مدرن با پرده‌های بزرگ‌تر، سیستم‌های صوتی پیشرفته و فضاهای چندمنظوره، از رقابت بازمانده‌اند؛ صندلی‌های فرسوده، پرده‌های دوبعدی، تهویه نامناسب و سیستم‌های صوتی قدیمی، تجربه‌ای را به مخاطبان ارائه می‌دهند که با استانداردهای جهانی و سلیقه‌ها و نیازهای نسل جدید همخوانی ندارد.

ضمن اینکه هزینه بالای نگهداری یا بازسازی این ساختمان‌ها، باتوجه به قدمت و نیاز به تجهیزات مدرن، هزینه‌بر است. بنابراین مالکان خصوصی اغلب انگیزه یا توان مالی برای چنین سرمایه‌گذاری‌هایی ندارند. از وجهی دیگر پردیس‌های سینمایی جدید، با امکاناتی مانند سالن‌های متعدد، رستوران‌ها و فضاهای تفریحی و سرگرمی، دیگر مخاطبان را از سینماهای تک‌سالنه دور کرده‌اند. منطق پشت ساخت چندین و چند پردیس‌ سینمایی در شهرهای بزرگ مثل اصفهان، مشهد و شیراز نیز همین است. مخاطب می‌طلبد و سرمایه‌گذاران می‌سازند. این درحالی‌است که بسیاری از شهرستان‌ها همچنان به سینماهای تک‌سالنه و قدیمی وابسته‌اند. 

تهدید یا فرصت فناوری‌ها

ظهور پلتفرم‌های پخش آنلاین مثل فیلیمو و نماوا، تلویزیون‌های نسل جدید با صفحه‌های عریض و کیفیت خیره‌کننده، فناوری‌های پخش خانگی مثل پروژکتورهای ارزان و سیستم‌های صدای فراگیر، مثل موجی سهمگین به سینماهای قدیمی و سنتی برخورد کرده و استقبال مخاطبان از این سالن‌های نوستالژیک را به‌شدت کم‌رنگ کرده است. این فناوری‌ها که به‌ویژه بعد از کرونا و عادت مردم به خانه‌نشینی، جای خود را در زندگی روزمره باز کردند، تجربه‌ای راحت، شخصی‌سازی‌شده و در دسترس ارائه می‌دهند که سینماهای قدیمی با پرده‌های دوبعدی رنگ‌ورورفته، صندلی‌های ناراحت و امکانات محدود نمی‌توانند با آن رقابت کنند.

مردم حالا می‌توانند فیلم‌ها و سریال‌های محبوب‌شان را هروقت دل‌شان خواست، با کیفیت بالا و بدون نیاز به ترک خانه ببینند و این یعنی سینماهای سنتی ـ که روزگاری قلب تپنده سرگرمی بودند ـ حالا در سایه این غول‌های تکنولوژیک، غریب و کم‌فروغ شده‌اند. ازآن‌طرف سینماهای مدرن هم بیکار ننشسته‌اند و انواع و اقسام فناوری‌ها مثل دوربین‌های با رزولوشن بالا و تصویربرداری با نرخ فریم و دامنه داینامیکی بالا، پخش ایمکس، پخش آنلاین و استریمینگ، سیستم‌های صدای دالبی و حتی تجربه‌های تعاملی مبتنی بر واقعیت مجازی (VR)، سعی دارند جذابیت خود را حفظ کنند.

این مدل‌ها نشان می‌دهند که سینما و فناوری‌های نوین، به‌جای رقابت، یکدیگر را تقویت کرده‌اند. برای سینماهای قدیمی چالش اصلی، ناتوانی در انطباق با این تغییرات و ارائه تجربه‌ای است که ارزش حضور فیزیکی تماشاچیان را داشته باشد.

در این میان کیفیت آثاری که در سینما به نمایش درمی‌آیند، مسئله‌‌ای دیگر است. سینمایی که از نظر محتوا، اجرا یا جذابیت برای مخاطبان ضعیف تلقی می‌شود، معمولاً نمی‌تواند علاقه تماشاگران را جلب کند و درنتیجه تعداد افرادی که برای تماشای این فیلم‌ها به سینما می‌روند، کاهش می‌یابد. درواقع نبود فیلم خوب را باید یکی از دلایل اساسی دانست که سینماهای قدیمی و تک‌سالنه را به‌سمت تعطیلی می‌کشاند.

به ‌تبع این وضعیت، اکران فیلم‌های جذاب و باکیفیت نیز در حضور مخاطبان در سینماهای قدیمی اثرگذار است. به همین ترتیب باید گفت، کاهش تعداد تماشاگران به معنای کاهش درآمد است. برای سینماهایی که هزینه‌های عملیاتی بالایی دارند، این کاهش درآمد می‌تواند به سرعت به مشکلات مالی و در نهایت تعطیلی منجر شود.

ضرورت توجه به توسعه سینما در شهرستان‌ها

تعطیلی سینما پارس، عصر جدید و امثالهم ضرورت توجه به تمرکززدایی از سینما در تهران و توسعه آن در شهرهای دیگر را نیز یادآور می‌شود. هم‌اکنون بنا به آمارها، ۳۵ درصد کل سینماهای ایران در تهران متمرکز شده است. این وضعیت نابرابر، پیامدهایی جدی دارد که یکی‌ از مهم‌ترین‌شان محرومیت فرهنگی است. به این معنی که در نبود امکانات و دسترسی به سینما، مردم از تجربه‌‌های فرهنگی محروم می‌شوند؛ محرومیتی که خود بر رشد آگاهی، تقویت هویت محلی و تبادل فرهنگی‌ مناطق نیز اثر منفی می‌گذارد. موضوع دیگر، فرصت‌های اقتصادی مناطق است.

ساخت سینما در شهرستان‌ها نه‌تنها شغل ایجاد می‌کند، بلکه کسب‌وکارهای محلی مانند رستوران‌ها، کافه‌ها و فروشگاه‌ها را نیز رونق می‌دهد. فروش سینما پارس، هشداری برای صنعت سینمای ایران است. این صنعت برای بقا و شکوفایی، نیازمند نگاهی جامع‌نگر است که هم گذشته را ارج نهد و هم به آینده بنگرد. با نوآوری، همکاری میان دولت و بخش خصوصی و توجه به نیازهای متنوع مخاطبان، می‌توان سینماهای قدیمی و در معرض خطر فروش را به‌عنوان بخشی از هویت فرهنگی و موتور محرک توسعه اجتماعی و اقتصادی سرپا نگه داشت و چه‌بسا شکوفا کرد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار