جاده بد را خوب برانیم/درباره پویشی که در آستانه نوروز راه افتاده است
یادم به دوستی افتاد که در اتوبوس ناایمنی در جادهای بد و با رانندهای ناشی از تصادفی جان سالم به در برد که چند عزیز در آن متاسفانه از بین رفتند. او تنها کاری که در آن وضعیت همهچیزخراب از دستش بر میآمد بستن کمربند بود و همان او را نجات داد. بله، ماشین بد و جاده بد را میتوان خوب رانندگی کرد.

«هیچکس از این دنیا زنده بیرون نرفته است.» این جمله معروف که همزمان هم تراژیک است و هم کمدی، مهمترین و قطعیترین اصل این دنیاست. لااقل که تا الان چنین است. پیشرفت پزشکی، توسعه امکانات و... فقط توانسته که متوسط عمر بشر را زیاد کند. شوربختانه یا خوشبختانه هنوز بشر نامیرا نشده است.
پس هنوز مرگ حق است، ولی نه مرگ مفت. مرگ مفت مرگ اجتنابپذیر است؛ مرگی که با تدبیر، پیشبینی و پیشگیری میشد که اتفاق نیفتد. یکی از مفتترین مرگها بهخصوص در کشور ما، مرگ ناشی از تصادف است.
در آمار بالای مرگ و جراحت ناشی از تصادف در ایران، عوامل زیادی دخیل هستند. ماشینهای غیراستاندارد و خطرناک تولید داخلی احتمالاً اولین و مهمترین مقصرین این وضعیتاند. اینکه چرا چنین شده و جان ملتی گروگان خودروسازهای داخلی است از حوصله و توان این یادداشت خارج است. درباره این مسئله گفتنیها را همه؛ از مردم تا صاحبنظران گفتهاند. اراده و توان برای این تغییر نیاز است نه حرف و سخن.
جادههای خطرناک و غیراستاندارد هم سهم تقصیر قابل توجهی در آمار بالای تصادفات دارد. خوشبختانه هرچه جلوتر آمدهایم جادهها به استاندارد شدن نزدیکتر شدهاند؛ هرچند هنوز در بعضی جاها همچنان هیچ کاری نشده است. با همه اینها هنوز ما شهروندان یکسره بیهیچ و دست خالی در برابر سوانح جادهای نیستیم. میتوانیم پشت غیراستانداردترین ماشین در بدترین جادههای جهان هم به تصادف نه بگوییم. عامل انسانی در بیشتر اوقات اولین عامل در بهوجود آمدن یک تصادف است.
سرعت تند منجر به تصادف یا چپ شدن ماشین میشود و چپ شدن در ماشین ناایمن منتج به جراحت شدید و مرگ. میگویند بیشترین تعداد تصادفات در مسیرهای انتهایی مقصد و نزدیکی شهرها اتفاق میافتد. کمحوصلگی و شتاب برای زودتر رسیدن، رانندگی را پرخطر میکند و آمار تصادفات را بالا میبرد. همین یک نکته پس ذهنمان بماند و آن آخر سفر حوصله و طاقتمان را زیادتر کنیم تاثیر زیادی روی کم شدن آمار تصادفات خواهد داشت. یا همین بستن کمربند ایمنی که در بسیاری اوقات ناجی جان تصادفکنندگان شده است.
به نظر کمربند ایمنی هنوز آنچنان که باید به یک قاعده غیرقابل چشمپوشی تبدیل نشده است. چندی پیش سوار ماشین دوست فرهیختهای شدم، کمربند ایمنی را که بستم خاک و دوده روی پیراهنم چنان نقش بست که دیگر هرگز پاک نشد. معترض آن دوست شدم که این همه خاک و دوده از کجاست، گفت تا به حال از کمربندهای ایمنی ماشین استفاده نکرده است.
یا همین چند روز پیش در سفری بینشهری سوار ون بودیم، با 21 سرنشین. سه سرنشین مازاد بغل راننده نشسته بودند و بقیه هم روی صندلیها. پلیس راه بینشهری کاغذ تردد را امضا نکرد، به درستی میگفت تا همه سرنشینان کمربندهای خود را نبندند کاغذ را امضا نخواهم کرد. همه به تکاپو افتادند تا کمربندهای زنگزده و ازکارافتاده را برای چند ثانیه چنان نشان دهند که انگار همه آن را بستهاند.
آن چند سرنشین اضافه هم پیاده سر به بیابان گذاشتند که بعد از رد شدن از پلیس راه سوار شوند. به هر مکافاتی بود کمربندها شکل و شمایلی گرفت و مامور پلیس بالاخره کوتاه آمد. بعد از آن وضعیت کلافهکننده یادم به دوستی افتاد که در اتوبوس ناایمنی در جادهای بد و با رانندهای ناشی از تصادفی جان سالم به در برد که چند عزیز در آن متاسفانه از بین رفتند. او تنها کاری که در آن وضعیت همهچیزخراب از دستش بر میآمد بستن کمربند بود و همان او را نجات داد. بله، ماشین بد و جاده بد را میتوان خوب رانندگی کرد.
حتی میتوان به عواقب اندیشید و دهها برابر شهروندان کشورهای توسعهیافته که ماشین و جاده امن دارند و از خیلی تصادفات جان سالم به در میبرند، در رانندگی دقت و احتیاط کرد. چرا که نه. هم عقل حکم میکند هم اخلاق و هم احساساتمان. عقلمان میگوید که مفت نمیریم، شفقت و دلسوزیمان میگوید تا آنجا که از دستمان بر میآید داغ بر دل عزیزانمان نگذاریم و اخلاق حکم میکند که به خاطر دیگرانی که به ما احتیاج دارند هرچه از دستمان بر میآید برای مراقبت از خودمان انجام دهیم.
با این تفاسیر علیالحساب کاری که از دستمان دم تعطیلات نوروز و ازدیاد سفرها بر میآید همین است که تا میتوانیم خودمان مراقب باشیم. یا به قول پویشی که این روزها رسانهای شده «نه به تصادف» بگوییم. حتماً که این را میتوان همزمان با «نه به خودروسازی ناایمن» و «نه به جادههای خطرناک» پش برد.