شرایط خاص مدیر عشقی
آقای عشقی بهعنوان بالاترین مدیری که قرار بود فوری و فوتی مسئله بورس را حل کند با اضافه کردن مسئلهای بزرگتر این بازار را ترک میکند، بیآنکه ذرهای اوضاع بورس در این سه سال و اندی درست شده باشد. آقای مجید عشقی با آن شمایل تراز مدیران دولتی در پاسخ به انتقادات فراوانی که نسبت به وام قرضالحسنه میلیاردی که به خودشان و اعضای هیئترئیسه بورس اعطا کردهاند دو نکته میگویند که جای تأمل بسیار دارد.
هیچ چیزی مثل بورس نمیتواند نمادی از وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ما در این چهار پنج سال اخیر باشد.
اگر خاطرتان باشد سال 99 از رئیسجمهور وقت به پایین همه مردم را تشویق میکردند که بیشتر به بورس هجوم بیاورند. چه مردمی که به هوای سود و زندگی رویایی، زندگی عادی خود را فروختند و خگستر، دارایکم و امین دوم و...خریدند، چه آدمهای بیکارالدولهای که سینگال فروش شدند در ازای چند میلیون؛ مثلاً میگفتند تملت بخر. نمادیترین وضعیت آن دوران همان درخت معروف روستای مال ملا بود؛ روستایی که آن زمان بهعنوان الگوی موفق بورسی در رسانهها نشان داده میشد.
مردم روستا زیر درخت مینشستند و در بارش فکری و تحلیل جمعی به جمعبندی میرسیدند که چه بخرند و چه بفروشند. خبرنگار صداوسیما هم با آب و تاب فراوان آنها را روایت و آنها را به عنوان الگوی موفق معرفی میکرد. دو سال بعد که خبرنگاران سراغ آنان رفته بودند یکیشان که سه باب مغازه فروخته بود تا سرمایهاش را به بورس ببرد و حالا در بوشهر کارگری میکرد گفته بود: «اهالی روستا همه مردند».
بعد از آن سیل غارتگر بورس، هیچکدام از تشویقکنندگان، چه مسئولانی که در آن بحبوحه میخواستند التهاب دیگر بازارها را به بورس بکشانند، چه کارشناسان و سینگالفروشان، هیچکدام نه چیزی گردن گرفتند و نه ذرهای احساس عذاب داشتند که چنین به مردم رویافروشی کردند. برای همینهاست که میتوان رد نماد بورس را در این سالها گرفت و درد رنج این مردم را روایت کرد.
یکی از نقاط اوج این داستان صحبتهای رئیسجمهور فقید در مناظرات انتخاباتی بود که وعده حل کردن فوری مسئله بورس را داد. اگر آن نقطه را شروع دولت در نظر بگیریم، چراکه جدیترین وعدهاش در کنار مسئله مسکن همین مسئله بورس بود، پایانبندی این دولت هم خیلی نمادین با آنچه این روزها با نام #وام_عشقی شهرت یافته باز هم با بورس پایان یافت؛ پایانی تلخ و شرمآور برای بورس در دولت سیزدهم.
آقای عشقی بهعنوان بالاترین مدیری که قرار بود فوری و فوتی مسئله بورس را حل کند با اضافه کردن مسئلهای بزرگتر این بازار را ترک میکند، بیآنکه ذرهای اوضاع بورس در این سه سال و اندی درست شده باشد. آقای مجید عشقی با آن شمایل تراز مدیران دولتی در پاسخ به انتقادات فراوانی که نسبت به وام قرضالحسنه میلیاردی که به خودشان و اعضای هیئترئیسه بورس اعطا کردهاند دو نکته میگویند که جای تأمل بسیار دارد.
دو نکتهای که رویه بسیاری از مدیران دولتی بوده امید اینکه آخرین بار باشد. ایشان به روال همه مدیران، ابتدا منتقدان را به گفتن دروغ بزرگ محکوم میکنند. استناد ایشان برای این اتهام مصوبهایست که اجازه قانونی به هیئت رئیسه برای اعطای وام میدهد.
در واقع ضمن اینکه منتقدان را به دروغگویی متهم میکنند، نفس اعطای وام به خود را منکر نمیشوند و فقط میگویند که طبق فلان مصوبه قانونی بوده است. این پرسش را هم پاسخ نمیدهند که اگر مصوبه بوده چرا در دوران گذار دولت و در زمانی که میدانند قطعاً به زودی از صندلی خود خداحافظی خواهند کرد چنین اقدامی را انجام دادهاند؟
در واقع مدیر ارشد دولتی که قرار بود بحران بورس را فوری حل کند، در آخرین روزهای مدیریتش بر این سازمان، به جای ارائه کارنامهای از دوران ریاستش و پاسخ به اینکه چه مسئلهای را بالاخره حل کرد مشغول قانونی جلوه دادن این است که چطور از بیتالمال برای خودش دو میلیارد و خردهای وام قرضالحسنه رد کرده است.
نکته دوم ایشان این است که کارکنان سازمان بورس شرایط خاصی دارند و برای همین هم مستحق چنین وامی هستند. نمیدانم مراد ایشان از شرایط خاص چیست، اما بعید میدانم که شرایط اعضای هیئتمدیره بورس از میلیونها بازنشستهای که درگیر معاش روزانهشان هستند و حقوقشان کفاف تغذیه استاندارد نمیدهد خاصتر باشد؛ همان بازنشستهای که برای گرفتن وامی به مقدار خرده آن دو میلیارد و هفتصدمیلیون آقای رئیسی، کارمند بانک چند ماه بالا و پائینشان میکند و آخرسر میگوید که سن شما دیگر از گرفتن این وام گذشته است.
از مثنوی هفتادمن بیشتر میشود اگر بخواهیم قیاس کنیم شرایط خاص آقای عشقی با دیگر قشرهای جامعه که از امکانات مصوبهای مورد اشاره ایشان فاصله کهکشانی دارند؛ قشرهایی که بسیاری از آنها از قضا مالباخته همین بورس هستند. ولی انگار داستان بورس در دولت سیزدهم باید که فانتزی شروع میشد و گروتسکوار تمام میشد.