پیامهای انتخابات
نان و امید
سرانجام پاسى از شب جمعه نتایج انتخابات درز کرد. تمام آن روز کشور در التهاب نتایج این انتخابات بود. آیا پزشکیان که متفاوت میاندیشد انتخاب خواهد شد یا جلیلى که وضعیت حاضر را مطلوب میداند؟ اما نتایج انتخابات معانى خاصى را به ذهن متبادر میکند و پیامهای خاصى دارد که اهمیت آنها خیلى کمتر از رئیسجمهور منتخب نیست؛ اول آنکه قشر خاکستری که ریشه در شهرهای بزرگ و طبقه متوسط داشته، نگاهی به خارج از کشور دارد و از آن تاثیر بسیار میگیرد و همانطور که عهد کرده بود در انتخابات شرکت نکرد؛ حتی دور دوم هم افزایش آرای این قشر چندان نبود.
مسئله مهم این قشر، ایدهآل و آرزوست حتی اگر خود او هم دچار مشکلات اقتصادی نباشد که در اکثر موارد هم هست، آنچه او را میآزارد و ناامید میکند، تفاوت روزافزون بین شرایط فعلی و شرایط ایدهآل و امکانپذیری است که او در ذهن دارد. او فرودگاه کشور را با فرودگاه دوبی و استانبول مقایسه میکند. بهواسطه پسزمینهای که از دهها سال پیش باقی مانده او خود را به هیچوجه کمتر از شهروندان سایر کشورها نمیبیند و هر قاعده و رفتار خلاف عقل هم از همین زاویه است که او را میآزارد. اگرچه حاضر است بیشترین تلاش را برای اصلاح کشور خود به عمل آورد اما وقتی چنین امکانی پیدا نمیکند دچار یأس، ناامیدی، اجتناب و فرار میشود. در انتخابات تنها تغییر کلی شرایط بهسمتی که دوست دارد را میبیند و درنتیجه وقتی برآورده شدنش را مقدور نمیبیند، اجتناب میکند و رأی نمیدهد و… این قشر بر عهد خود در دور دوم هم باقی ماند و رأی نداد.
دوم، روستاییان و بخشهایی از اقشار فرودست در شهرهای کوچک اینبار با اقبال بینظیر خود به کاندیدای تغییر، بیشترین یاری را به انتخاب او رساندند. این تحول بسیار بزرگی است. این اقشار با منطق سادهتری که حاصل سرسختی و بیرحمی روزگار است برای رهایی یا حداقل جلوگیری از تشدید فشاری که بر پوست، گوشت و استخوانشان احساس میکردند به صندوق رأی روی آوردند تا پزشکیان کاندیدای تغییر را به جلیلی کاندیدای سکون ترجیح دهند. تفاوت جلیلی با پزشکیان در نانی که فرو میبرند و هوایی که تنفس میکنند هم برای ایشان مثل پیراهن تنشان ملموس بود. در دنیای فریب و وعدههای دروغین آینده اینبار اینها منطق صحیحتر نان و معده خالی را پذیرفتند. ولو برای یکروز و یکساعت هرچه از روستای رنج دور میشوی به همان نسبت این منطق سستتر و فاصله جلیلی با پزشکیان محوتر میشود. بهراحتی از راه دور خواستار مبارزاتی میشوند که باید همین فرودستان تحمل کنند.
سوم و مهمتر از همه اینکه، این انتخابات حاکی از قطع ارتباط بین دستجات پوپولیستی و آرمانگرایانه با فرودستان شهری بود؛ از لویی بناپارت تا احمدینژاد اینگونه عوامفریبان آتش تهیه خود را از میان محرومترین اقشار و با امید برآوردن آرزوهایشان انتخاب میکردند. روستا محله خاستگاه افرادی بود که میبالیدند تا جذب دستجات اینچنینی شوند. انتخابات اخیر نشان داد این طبقات در کشور ما حالا دیگر آنقدر رشد کردهاند که از وسایل قانونی مثل انتخابات استفاده میکنند و به کسانی که شعار تغییر میدهند، میپیوندند.
دستجات پوپولیستی وقتی جایگاهی در میان تودهها نداشته باشند بهخصوص بعد از یک یا چند حکومت پوپولیستی تنها به اهرم دولتی میاندیشند و وقتی از به دست آوردن آن ناامید شوند، فراموش خواهند شد ولی اگر به قدرت دولتی دست پیدا کنند، به سختی میتوان ایشان را از سکانی که به دست گرفتهاند جدا کرد. منتزع شدن جریان پایداری از طبقات اجتماعی، پیام مهم این انتخابات است.
همه اینها دشواریهایی است که بر سر راه رئیسجمهور آینده، پرزیدنت پزشکیان قرار گرفته است، اگرچه هوشمندانه انرژی انتخاباتی خود را صرف تودههای مدرن شهری نکرد اما باید بکوشد مهمترین مایحتاج این طبقه یعنی رویا و آرزو را به ایشان بازگرداند. جامعه بدون رویا، جامعه مرده است. در مورد گروه فرودستانی که بیشترین رأی را به او دادند و بهرغم جفای طبقه متوسط که باعث موفقیت او شدند، پزشکیان باید بیشترین تلاش را به عمل آورد. کشور هم از نان و هم از رویا تهی شده است؛ تهیه هردو بهغایت دشوار است.