محکوم به حبس ابد نوشتن
«سهگانه نیویورک»، «مون پالاس»، «دیوانگی در بروکلین»، «بخور و نمیر»، «خاطرات زمستان»، «شهر شیشهای»، «موسیقی شانس»، «قصر ماه»، «شب پیشگویی» و «هیولا» تنها بخشی از کتابهای پل استر هستند که در ایران ترجمه و منتشر شدهاند. پل استر، نویسنده نامآشنای آمریکایی سال ۱۹۴۷ در نیویورک به دنیا آمد. جایزه «بریکس مدیسیس»، «پرنس استومریاس» و «مورتون داون زیبل» بخشی از جوایزی است که این نویسنده در کارنامه کاری خود دارد. این نویسنده سرشناس سهشنبه ۱۱ اردیبهشتماه در پی عوارض ناشی از سرطان ریه درگذشت.
فوت او بهانهای شد تا با لیلا نصیریها، مترجم کتاب «مون پالاس»، نوشته پل استر گفتوگویی داشته باشیم.
مرز باریک واقعیت و خیال
ساختن یک دنیای واقعی در دل دنیای داستانی شاید ازجمله ویژگیهای شاخص داستانهای استر باشد. این نویسنده آمریکایی با چنان مهارتی سلسلهاتفاقات مختلف را کنار هم چیده و شخصیتهای مختلف را سر راه هم قرار میداد که درنهایت همه این عناصر در خدمت داستان قرار میگرفتند. لیلا نصیریها با اشاره به این ویژگی آثار استر میگوید: «استر در کتابهایش ازجمله «سهگانه نیویورک» فضایی میسازد که این فضا ازنظر نزدیکی با واقعیت برای من جذابیت زیادی دارد. بخش عمدهای از همه قصهها ریشه در واقعیت دارند اما کاری که استر میکرد این بود که این داستانهای واقعی را آنقدر به مرز واقعیت نزدیک کرده بود که عملاً وقتی میخواندی، احساس میکردی که نویسنده خیالبافی میکند.
خود داستانهای استر هم عموماً برگرفته از اتفاقات روزمره هستند؛ اتفاقاتی که اگر در حالت عادی در زندگی هرکسی رخ دهند، آدم شک میکند و میگوید که مگر میشود؟ چگونه ممکن است که چند اتفاق پشت سر هم رخ دهند و آدمهای مختلفی ناگهان سر راه هم قرار بگیرند؟ استر وقتی سلسلهاتفاقات را وارد داستان میکرد، تعجب میکردی که چگونه توالی اتفاقات پشت سر هم رخ میدهند اما از طرفی نویسنده بهقدری خوب و جذاب داستان را روایت میکند که مخاطب دلزده نمیشود.»
«آن زمان وقتی داستانها و رمانهای استر را میخواندم جهانی که این نویسنده ساخته بود برای من بسیار جالب بود.»
نصیریها با اشاره به این جمله درباره مواجهه استر با شخصیتهایش در داستان توضیح میدهد: «یادم هست در یکی از همین رمانها استر شخصیتی داشت که به زیرزمین میرفت و در آنجا کار میکرد اما از یک جایی به بعد استر داستان این شخصیت را میبندد. ما معمولاً عادت داریم که در داستانهایمان تکلیف شخصیتها روشن باشد. مانند این مثال معروف آنتوان چخوف که میگوید: «اگر تپانچه روی دیوار است، باید در داستان از آن استفاده شود. اگر قرار نیست تیری از آن شلیک شود، نباید به دیوار آویخته شده باشد.» اما کاری که استر کرد این بود که شخصیت را همان پایین نگه داشت و شما دیگر هیچ کجا با این شخصیت در داستان مواجه نمیشدید. این مسئله از این نظر برای من جالب بود که تو میتوانی نویسندهای در این سطح بزرگ باشی و شخصیتات در داستان گم شود.»
تعدد داستانها و شخصیتها
«مون پالاس»، یکی از کتابهای پل استر است که با ترجمه لیلا نصیریها در نشر افق منتشر شده است. «مون پالاس» همزمان با فرود انسان بر کره ماه آغاز میشود و در زمان پس و پیش میرود تا سه نسل قرن بیستمی را به تصویر بکشد. در این کتاب شخصیتی بهنام مارکو استنلی فاگ وجود دارد که کسوکاری ندارد و ازجمله آدمهای بیقراری است که مدام گذشتهشان را زیر و رو میکنند تا کلید معمای سرنوشتشان را به چنگ بیاورند.
نصیریها تعدد داستانها و شخصیتها، همچنین بسط دادن زندگی آنها را ازجمله ویژگیهای شاخص آثار استر بهویژه در کتاب «مون پالاس» میداند و میگوید: «زمانی که خانم شهرزاد لولاچی و خجسته کیهان کتاب «سهگانه نیویورک» پل استر را ترجمه کردند، من به این نویسنده علاقه بسیاری پیدا کردم و تقریباً سال 82 دوست داشتم که حتماً یک کاری از استر ترجمه کنم.
همان سال نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد و من به صورت اتفاقی به کتاب «مون پالاس» از این نویسنده برخوردم. فضای «مون پالاس» کمی با فضای دیگر آثار استر فرق دارد و شاید بتوان گفت که این داستان کمی فضای روشنفکرانهتری دارد. یکی از ویژگیهای اصلی این کتاب این است که داستانهای خیلی زیادی را روایت میکند.
البته یکی دیگر از ویژگیهای اصلی داستانهای استر این است که برای شما داستان در داستان تعریف میکند. یعنی وقتی سراغ یک شخصیت میرود و آن شخصیت به نظرش جالب میرسد، او را رها نمیکند بلکه شروع میکند داستان زندگی او را تعریف کردن و بسط دادن. بنابراین این نویسنده چندین داستان را در دل یک رمان روایت میکند و این واقعاً کار سختی است. در کتاب «مون پالاس» نیز تعداد این شخصیتهایی که داستان زندگیشان بسط پیدا کرده، زیاد است. به همین دلیل برایم جالب بود.»
برخی از منتقدان ادبی پل استر را یکی از پایههای اصلی ادبیات معاصر جهان میدانند. زیرا پل استر بهعنوان یکی از نویسندگان مطرح معاصر در سبکهایی مانند پستمدرن و رمان جنایی شناخته میشود.
لیلا نصیریها درباره تاثیر این نویسنده آمریکایی در ادبیات معاصر جهان اینگونه میگوید: «به نظر من، استر بیشتر روی ذائقه خوانندگان تاثیر گذاشت و به مخاطبان آموزش داد که چطور میتوانند داستان بخوانند و لذت ببرند. او به مخاطبان آموخت که میتوانند یک رمان با حجم داستانها و شخصیتهای مختلف داشته باشند که هرکدام داستان مختص به خودشان را دارند. امروزه در سینما شاهد این هستیم که اسپینآف برخی از سریالها ساخته میشود. بهطور مثال سریال «برکینگ بد» یکی از سریالهای محبوب بود که بعدها یک اسپینآف از شخصیت وکیل این داستان ساخته شد.
آثار استر هم بهجرأت این توانایی را دارند که شما بتوانید با شخصیت اصلی همراه شوید و در کنارش شخصیتهای دیگر را نیز دنبال کنید و زندگی آنها را تبدیل به یک رمان مستقل کنید. از این نظر فکر میکنم که استر ذهن مخاطبان را تربیت کرد. درباره این مسئله که پل استر چه تاثیری بر نویسندگان دیگر داشته است، نمیتوانم بدون مطالعه صحبتی کنم.
اما باید این نکته را در نظر داشته باشیم که ادبیات داستانی آمریکای شمالی فضای گستردهای دارد و در آنجا نویسندگانی هستند که هرکدام راه خودشان را میروند. در آن جهان هرکسی کار خودش را انجام میدهد، فقط برخی بالاتر میآیند و شناخته میشوند و برخی گمنام باقی میمانند.»
نصیریها با اشاره به این موضوع که خوشحال است استر در ایران شناخته شد، صحبتهایش را به پایان میرساند: «در دهه 80 استر در ایران محبوبیت پیدا کرده بود و همان زمان هم خیلی از دوستان من درحال ترجمه آثار دیگر استر بودند. من بسیار خوشحالم که این نویسنده در ایران با اقبال مواجه شد. دهه 80 دوره خوب صنعت نشر ما بود اما من هنوز هم معتقدم که ما کتابخوان زیاد داریم بههمیندلیل کتابهای زیادی در ایران چاپ میشوند. ترجمه و انتشار کتابهای استر در ایران من را خیلی خوشحال میکند زیرا حیف میشد اگر ما با چنین نویسنده توانمندی در ایران آشنا نمیشدیم و آثارش را مطالعه نمیکردیم.»
عکس: Jorg meyer