| کد مطلب: ۱۴۱۴۲

جمع‌آوری

آخرین فیلم کن لوچ، «بلوط پیر» درباره شهری کوچک اطراف لندن است که پناهندگان و جنگ‌زدگان عمدتاً سوری به خواست دولت، آنجا اسکان پیدا می‌کنند. داستان فیلم در ادامه کشاکش بین بخشی از  مردم شهر است که با فتنه چند نژادپرست مشغول آزار و اذیت پناهندگان می‌شوند و سوی دیگر هم چند آدم نیک که می‌خواهند زیست میهمان ‌و میزبان را کنار هم رسمیت بدهند و فضای انسانی بر مناسبات حاکم کنند.

نکته مهم در فیلم اخیر کن لوچ ـ که از آثار شاهکار او هم نیست ـ این است که یک سرکوب طبقاتی‌شده را روایت می‌کند. مردم شهر کوچکی که خودشان کارگران معدن بودند و برای سال‌ها توسط ساخت سیاسی محکوم شدند، حالا بی‌آنکه همدلی با پناهندگان قربانی سیاست‌های جهانی داشته باشند با تغییر نقش خودشان در مقام سرکوبگر خود را بازتعریف می‌کنند و می‌خواهند که از پس این سرکوب، زیست بهتری برای خود رقم بزنند. آنها از خوف عدم‌امنیت و آشوب خود، شهر کوچک‌شان را آشوبناک و ناامن می‌کنند.

تعطیلات نوروز به همراه دوستی در گلشهر مشهد، شهرکی که عمدتاً محل زندگی مهاجران افغانستانی است قدم می‌زدیم از این فیلم کن لوچ، یاد کردیم و وضعیتی که مثل وضعیت ماست. همان اوقات بود که فرموده بودند، مهاجران افغانستانی در زمان نوروز از تفرج‌گاه‌های تهران «جمع‌آوری» می‌شوند. درواقع نسبت این روزهای بخشی از جامعه و البته بخشی از نهادها و افراد سیاسی با مهاجران افغانستانی بی‌شباهت به روایت این فیلم نیست.

حقیقت ما مردمانی هستیم که در طول تاریخ از هر سو سرکوب شده‌ایم، در داخل با سیاستمدارانی چون شهردار تهران طرفیم که خواست و اعتراض اکثریت حتی هم‌مسلکان خودش را به هیچ حساب می‌کند و با آن لحن مدیریت می‌کند و در خارج هم ما کله‌سیاهانی هستیم که برای گرفتن یک وقت سفارت، هزار خفت و خاری باید تحمل کنیم. چطور است که ما با این همه سرکوب‌شدن و نادیده گرفته‌شدن به جای همدلی با همزبانانی که هم‌درد ما هستند، هشتگ می‌زنیم، اخراج افغانی مطالبه ملی؟ چطور بخش عظیمی از جامعه که در همه موارد با دولت خود را دچار تعارض می‌بینند در این مسئله با یکدیگر همدل می‌شوند؟

جواب اینکه چطور هم رسانه‌های منسوب به نهادهای امنیتی، هم براندازانی در آمریکای شمالی در مورد برخورد با مهاجران افغانی با یکدیگر هم‌پوشانی فکری دارند، دلایل زیادی دارد، اما حتماً یکی از دلایل مهمش ادبیاتی است که پیرامون این مهاجران شکل گرفته و در سخن وکیل، وزیر و مردم عادی این نوع ادبیات  در گردش است. هر واژه که استفاده می‌شود با خودش جهان معنایی‌ خاصی دارد، جهان معنایی‌ که اگرچه انتزاعی است، در دنیای واقعی تاثیر خود را عمیق و ماندگار خواهد گذاشت. جمع‌آوری در ادبیات ما ایرانیان در بهترین حالت برای اشیاء به کار برده می‌شود. چند سالی هست که این اصطلاح در واژه‌نامه مدیران نیروهای انتظامی برای برخورد با بزهکاران استفاده می‌شود، مثلاً؛ طرح جمع‌آوری اراذل، طرح جمع‌آوری موادفروشان خرد و... استفاده این واژه برای مهاجران آن هم در ادبیات کسانی که تریبون دارند و سخنان‌شان در همه خبرگزاری‌ها بازتاب داده می‌شود حتماً منجر به عمیق‌تر کردن سویه‌های نژادپرستانه ما نسبت به مهاجران افغانستانی می‌شود. سخن مسئولی که در روز دوم عید گفت، اتباع غیرمجاز از تفرجگاه‌های تهران «جمع‌آوری» می‌شوند، نشانه گیرکردن ما (از موارد استثنایی که مراد از ما هم دولت است، هم بخش عظیمی از جامعه) در سیاه‌چاله نژادپرستی نسبت به یک قومیت خاص است. بوالعجب اینکه، کشور ما نسبت به جمعیتش در صدر کشورهای مهاجرفرست است و جمعیتی چشمگیر  در خارج از مرزهایش دارد و البته تعداد بسیار زیادی هم در صف مهاجرتند.

ادبیات ما نسبت به مهاجران افغانستانی، حقیقت جامعه ما نسبت به نژادپرستی را عریان می‌کند. رویکرد مردم و مسئولان نسبت به این به‌اصطلاح اتباع است که اخلاق ما را هویدا می‌کند، نه شعارها و سخنان مسئولان در بیلبوردهای شهری یا پست‌های ما در شبکه‌های اجتماعی. حالا مسئولان میلیاردها تومان خرج کنند و روی بیلبوردها از برادری و مهربانی در مناسبات مذهبی بنویسند، حالا  کاربران هزاران مطلب درباره شکوه ایران باستان و رفتار کوروش و داریوش با فلان قوم بگذارند، اینجاهاست که آن رویکرد اصلی ما به دیگری مشخص می‌شود؛ نه در شعارهای‌مان و نه در میهمان‌نوازی‌های‌مان از اروپایی‌ها و آمریکایی‌هایی که هرازگاهی به ایران می‌آیند و ما ذوق‌زده می‌شویم.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار