امپراطوری زیرزمینی
فاطمه لطفی
مترجم و روزنامهنگار
توماس فریدمن، نویسنده، روزنامهنگار، مفسر سیاسی و برنده جایزه پولیتزر، زمانی در اشاره به وابستگی متقابل و فزاینده اقتصادهای جهان گفته بود: «جهان مسطح است». تاکید او بر شبکههای اقتصادی بود که همه ما را گرد هم میآورد و همه میتوانند در شرایط برابر با هم رقابت کنند. اما هنری فارل و آبراهام نیومن میگویند دنیا مسطح نیست، چون ایالات متحده با یک «امپراطوری زیرزمینی» «گلوگاههای» دنیا را در اختیار دارد.
هنری فارل، استاد مؤسسه جان هاپکینز و برنده جایزه فردریش شیدل در سیاست و فناوری و نیز عضو شورای روابط خارجی و آبراهام نیومن، استاد دانشگاه جورج تاون و محقق جهانیسازی، در کتابی با عنوان «امپراطوری زیرزمینی: چگونه آمریکا اقتصاد جهان را به سلاح تبدیل کرد» افشاگریهایی درباره کنترل ایالات متحده بر اطلاعات، پول و فناوری و نفوذی که این کنترل به آمریکا میدهد، داشتهاند. این دو محقق در کتابشان بر این نکته تاکید دارند که چگونه ایالات متحده از زیرساختهای بینالمللی که برای برقراری تماسهای تلفن همراه یا انتقال منابع مالی استفاده میشود، برای قلدری علیه کشورهای دیگر یا شرکتهای خصوصی بهره میبرد. در این کتاب تاکید شده است که یکی از این زیرساختها همان کابلهای فیبر نوری هستند که ترافیک اینترنت جهان را منتقل میکنند و بخش بزرگی از این کابلهای فیبر نوری بهصورت فیزیکی از قلمرو ایالات متحده عبور میکنند و کنترل و نظارت بر آنها در اختیار آژانس امنیت ملی ایالات متحده است.
کتاب فارل و نیومن علاوه بر اینکه از سیستم پرداخت بانکی بینالمللی، از سوئیفت هم نام میبرد که اطلاعات مربوط به تراکنشهای جهانی اقتصادی مربوط به کشورهای مختلف دنیا را در اختیار ایالات متحده قرار میدهد، از مقررات تحریمی آمریکا هم مینویسد که کشورهای متخاصم با ایالات متحده را از بازار فناوری محروم میکند، از جمله در سال 2022 این کشور شرکت تولیدکننده نیمهرسانای تایوانی TSMC را مجبور کرد تا از فروش تراشههای پیشرفته به غول چینی هواوی خودداری کند.
نویسندگان تاکید دارند، ایالات متحده از سلاحهای اقتصادی خود در جهت نیل به اهدافش استفاده میکند و بهعنوان مثال یادآور میشوند در سال 2019، یکی از مقامات وزارت خارجه ایالات متحده ناخدای یک نفتکش حامل نفت ایران را تهدید کرد که اگر مسیر خود را تغییر ندهد شخصاً با تحریمهای این کشور مواجه خواهد شد.
استفاده تسلیحاتی از قدرت اقتصادی و نیز شبکه بینالمللی نظارت و کنترل بر کابلهای فیبر نوری و سیستمهای پرداخت پس از وقایع یازده سپتامبر آغاز شد. آمریکا آن زمان استفاده از این سیستم نظارتی را برای مبارزه با تروریسم ضروری میدانست، اما امروزه این اقدامات تبدیل شدهاند به امری طبیعی. شرکتهای چندملیتی چون ایتیاندتی و سیتیکورپ هابهایی برای کسب پول ایجاد میکنند اما دولت ایالات متحده میتواند از همین هابها برای گستردهتر کردن نقاط مسدودسازی اقتصاد دیگر کشورها استفاده کند. اصطلاحات امروزی بهکاررفته درباره جنگهای تجاری، تحریمها و مناقشات فناوری صرفاً لرزههایی کوچک هستند که به زلزلههایی بسیار بزرگتر در زیر این سطحی که ما میبینیم اشاره دارند.
قلمرو قلدری
نویسندگان کتاب «امپراطوری زیرزمینی» تاکید دارند که واشنگتن به آرامی اما با اطمینان حیاتیترین مسیرهای اقتصاد جهانی را به ابزار سلطه بر تجارتها و کشورهای خارجی، خواه رقیب یا متحد، تبدیل کرده و این سلطه به ایالات متحده اجازه میدهد تا برتری جهانی خود را حفظ کند. هنری فارل و آبراهام نیومن با استفاده از داستانهای واقعی، یافتههای میدانی و گزارشهای گردآوریشده، نشان میدهند که چگونه عادیترین جنبههای اقتصاد پس از جنگ سرد بدل شده به قلمرویی برای دزدی و زور و توضیح میدهند که چه باید کرد تا این رقابت تسلیحاتی از کنترل خارج نشود.
استفاده تسلیحاتی از وابستگی متقابل اقتصادی یک سیستم یا سیاستی نبوده که مستقیماً توسط دولت ایالات متحده طراحی شده باشد اما بعد از حملات 11 سپتامبر 2001 بود که ایالات متحده متوجه شد میتواند به نوشته این کتاب از «نقاط گلوگاه» مختلف برای نظارت بر ارتباطات و جریانهای مالی استفاده کند، زیرا این زیرساختها از قلمرو ایالات متحده عبور میکنند و این کشور میتواند یک «اقتدار ترانزیت» بر آنها اعمال کند. امروزه ایالات متحده تنها بهدنبال تروریستها نیست. بلکه این فرصت را غنیمت شمرده و از نقاط گلوگاه علیه دشمنانی مانند ایران، چین و روسیه استفاده کرده است.
فضای اینترنت: ایالات متحده قدرت فوقالعادهای برای قطع ارتباط مردم و دولتها از طریق مکانیسمهای مختلف دارد. برای مثال تصور ما بر این است که اینترنت «در فضای ابری» است. اما در واقع کارکرد اینترنت بر پایه کابلهای زیردریایی است که به قلمروهای خاصی وارد و از آنها خارج میشوند و اکثر ترافیک اینترنت جهان از شهر اشبرنِ ویرجینیا، مرکز اصلی مراکز داده عبور میکند که معروف به پایتخت ابری جهان است. این امر به دولت ایالات متحده امکان میدهد تا بر هر آنچه که در فضای اینترنت رخ میدهد، نظارت کند؛ این مسئله را ادوارد اسنودن در سال 2013 فاش کرد.
براساس کتاب فارل و نیومن، آنچه ایالات متحده میتواند با کنترل خود بر نقاط گلوگاهی دادهها انجام دهد، بسیار قابلتوجه است. دولت ایالات متحده در نقاطی که کابلهای فیبر نوری وارد خاک آمریکا میشوند، «جداکنندههایی» نصب کرده: تجهیزاتی که جریان اطلاعات را به دو بخش تقسیم میکنند. یک جریان به سمت گیرندگان مورد نظر میرود، اما دیگری به اداره امنیت ملی میرود، بعد تجزیه و تحلیل دادهها انجام میشود. در نتیجه ایالات متحده میتواند تقریباً تمام ارتباطات بینالمللی را زیر نظر داشته باشد. ممکن است بابانوئل نداند که شما آدم بدی بودهاید یا خوب، اما اداره امنیت ملی حتماً میداند.
سوئیفت: دیگر نقطه گلوگاه مالی که ایالات متحده بسیار از آن بهره میبرد، سوئیفت یا جامعه جهانی ارتباطات مالی بین بانکی است. سوئیفت یک انجمن تعاونی غیرانتفاعی بلژیکی است که وظیفه آن ارائه خدمات مربوط به اجرای تراکنشهای مالی و پرداختها بین بانکهای خاص در سراسر جهان است. اما ایالات متحده سوئیفت را فرصتی برای تعقیب دشمنانش و بهدست آوردن اطلاعات مورد نیاز سیا میداند. مثلاً بانکهای ایرانی اولین بار در سال 2012 از سوئیفت محروم شدند اما در سال 2016 پس از امضای توافق هستهای ایران در سال 2015، بانکهای ایران اجازه بازگشت به سوئیفت را پیدا کردند. در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق، ایالات متحده را از این توافق خارج کرد و سوئیفت در نهایت بانکهای ایرانی را دوباره از فهرست خود خارج کرد. پل کارگمن، متخصص اقتصاد سیاسی، در مقالهای با عنوان «روش آمریکایی جنگ اقتصادی» در نشریه فارنافرز در خصوص سیاست آمریکا در قبال سوئیفت و ایران، عواقب کنار گذاشتن بانکهای ایرانی از این ارتباطات بینالمللی تحت نظارت آمریکا را اینطور توضیح میدهد: «پس از این تحریمها، اقتصاد ایران دچار رکود شد و تورم در کشور به حدود 40 درصد رسید».
جیک داو، متخصص روابط بینالملل و استفان پادوانو، اقتصاددان، در مقالهای مشترک درباره کتاب «امپراطوری زیرزمینی» نوشتند: پس از حمله حماس به اسرائیل، یکی از مسائل مورد بحث در میان رهبران آمریکایی، وضعیت درآمدهای نفتی ایران در بانکهای کرهجنوبی بود. در ماه سپتامبر، ایالات متحده به توافقی دست یافت که به این کشور اجازه میداد در ازای آزادی چند گروگان آمریکایی، این منابع برای خرید کالاهای بشردوستانه آزاد شوند، اما بعد والی آدیمو، معاون وزیر خزانهداری، با اشاره به حمایت تهران از حماس گفت: این پول به این زودیها به جایی نخواهد رسید. این نشان میدهد که چگونه ایالات متحده، در یک لحظه، توانایی تصمیمگیری در مورد اجازه یا تعلیق تجارت بینالمللی را دارد که ظاهراً هیچ ارتباطی با حمله حماس نداشت.
نیمههادیها: مثال دیگر در حوزه نیمههادیهاست. چند سال پیش شرکت چینی هوآوی، برنامههای بلندپروازانه خود را برای نسل پنجم شبکه تلفن همراه، 5G، راهاندازی کرد. این برنامه برای اتصال تقریباً همه چیز باهم از جمله خودروها، اشیاء و دستگاهها طراحی شده است. جای تعجب نیست که دولت ایالات متحده این موضوع را تهدیدی برای امنیت ملی میدانست، زیرا ممکن است به چین امکان دسترسی به حجم زیادی از جریان دادهها را بدهد. هواوی روابط نزدیکی با دولت چین دارد و براساس نوشته کارگمن، آمریکا نگران این بود که ارائه جهانی تجهیزات 5G چینی باعث شود این کشور مقدمات استراق سمع جهانی، «درست مانند همان کاری که ایالات متحده انجام میدهد» را فراهم آورد.
بنابراین واشنگتن از امپراطوری درهمتنیده خود برای قطع ارتباط با هواوی و بهزانو درآوردن این شرکت استفاده کرد. ابتدا طبق گفتههای فارل و نیومن، آمریکا متوجه شد که هواوی بهطور مخفیانه با ایران معامله و بنابراین تحریمهای ایالات متحده را نقض میکرد. بعد توانست با استفاده از دسترسی ویژه خود به اطلاعات مربوط به دادههای بانکهای بینالمللی شواهدی جمع کند که نشان از کلاهبرداری مدیر مالی هواوی، منگ وانژو داشت. وانژو به دروغ به شرکت خدمات مالی اچاسبیسی بریتانیا گفته بود که شرکتش با ایران تجارت نمیکند. در سال 2018 مقامات کانادایی، بنا به درخواست ایالات متحده، وانژو را دستگیر کردند. در مقابل پکن نیز دو کانادایی را در این کشور دستگیر کرد. وانژو پس از گذراندن تقریباً سه سال در حبس خانگی در کانادا، قراردادی را امضا کرد که در آن بسیاری از اتهامات را پذیرفت و اجازه یافت به چین بازگردد. دولت چین هم کاناداییها را آزاد کرد.
در این مورد ایالات متحده توانست جاهطلبیهای هواوی را مهار کند؛ آن هم با محدود کردن دسترسی این شرکت به ورودیهای حیاتی که دربرگیرنده مالکیت معنوی ایالات متحده بود؛ از جمله تجهیزاتی که در خارج از ایالات متحده تولید میشوند. امروزه ایالات متحده دسترسی چین به نیمههادیها را محدود میکند تا بتواند توانایی این کشور برای توسعه انواع خاصی از هوش مصنوعی نظامی را «خفه» کند. قدرت تسلط 5G بر دنیا به شدت کاهش یافت و حداقل در کوتاهمدت ایالات متحده به نوشته کارگمن، «جنگی پستمدرنی» را پیروز شد که علیه چین به راه انداخته بود.
اما براساس گزارش مؤسسه قرن آسیا، استفاده از وابستگی متقابل اقتصادی بهعنوان سلاح به نوآوری و ایجاد راهحلهای جدید هم منجر میشود. در عین حال که ایالات متحده دسترسی چین به نیمههادیها را محدود کرده بود، هواوی از گوشی 5G خود رونمایی کرد که از یک پردازنده پیشرفته 7 نانومتری ساخت چین استفاده میکند، این پردازنده هنوز چند نسل از تراشههای 3 و 4 نانومتری تولیدی شرکتهای پیشرو نیمههادیها چون تایوان و سامسونگ فاصله دارد اما وزیر بازرگانی ایالات متحده دسترسی چین به این فناوری را نگرانکننده خوانده است.
دلار: به اعتقاد پل کارگمن، مرکزیت ایالات متحده در امور مالی جهان بیسابقه نیست. قدرت پیشرو جهان همواره کنترل گستردهای بر اقتصاد و شبکههای ارتباطی جهان داشته است. بهعنوان مثال، در آغاز قرن بیستم، پوند بریتانیا نقش کلیدی در بسیاری از معاملات بینالمللی داشت و تعداد زیادی از کابلهای تلگراف زیردریایی جهانی از لندن عبور میکردند.
اما سال 2023 سال 1901 نیست. کارگمن مینویسد: عصر امروز با چیزی تعریف میشود که برخی از اقتصاددانان آن را «ابرجهانی شدن» مینامند. جهان بسیار بیشتر از یک قرن پیش در هم تنیده شده است. فقط این نیست که تجارت جهانی در حال حاضر سهم بیشتری از فعالیتهای اقتصادی را نسبت به گذشته تشکیل میدهد. پیچیدگی معاملات بینالمللی هم بسیار بیشتر از هر زمان دیگری است. این واقعیت که بسیاری از این تراکنشها از طریق بانکها و کابلهایی که ایالات متحده کنترل میکند انجام میشود، به واشنگتن قدرتهایی میدهد که هیچ دولتی در تاریخ از آن برخوردار نبوده است.
برخی بر این باورند که این تسلط برای ایالات متحده مزایای اقتصادی زیادی ایجاد میکند. اما واقعیت این است که موقعیت ویژه دلار بیش از یک سهم حاشیهای در درآمد واقعی ایالات متحده است. درباره مزایای اقتصادی ناشی از میزبانی کابلهای فیبر نوری زیاد نوشته شده، اما این مزایا نیز احتمالاً اندک هستند (بهویژه به این دلیل که بسیاری از سود حاصل از انتقال دادهها احتمالاً در ایرلند یا سایر بهشتهای مالیاتی ذخیره شده است.) اما فارل و نیومن نشان میدهند که کنترل ایالات متحده بر نقاط گلوگاهی اقتصاد جهانی راههای جدیدی را برای نفوذ سیاسی واشنگتن هموار میکند.
دلارهای مورد استفاده در تراکنشهای بینالمللی، بستههای پول نقد نیستند، بلکه سپردههای بانکی هستند و تقریباً هر بانکی که چنین سپردههایی را نگه میدارد، در صورت نیاز به دسترسی به فدرالرزرو، باید یک پایش در سیستم مالی ایالات متحده باشد. در نتیجه بانکهای سرتاسر جهان سعی میکنند از لطف مقامات ایالات متحده بهرهمند شوند تا مبادا واشنگتن تصمیم به قطع خدمات برای آنها بگیرد. داستان کریلام، سیاستمدار هنگکنگی مورد حمایت چین نمونهای از این دست موارد است. فارل و نیومن مینویسند پس از اینکه ایالات متحده کریلام را به دلیل نقض حقوق بشر تحریم کرد، او قادر به دریافت حساب بانکی در هیچ کجا، حتی در یک بانک چینی نبود. در عوض باید به او پول نقد پرداخت میشد و انبوهی پول در محل اقامت رسمی خود نگه میداشت.
فارل و نیومن بر این باورند که استفاده تسلیحاتی از این وابستگی متقابل اقتصادی، اعتبار نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین را که ایالات متحده و متحدانش پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کردهاند، تضعیف میکند و از سویی باعث رویگردانی بیشتر جنوب جهانی از سیاستهای خارجی ایالات متحده خواهد شد. با این اوصاف چرا باید تعجب کرد که بسیاری از کشورهای جنوب جهانی از تلاشهای تحت رهبری ایالات متحده برای کمک به اوکراین پس از حمله روسیه به این کشور حمایت نکردند. البته به باور این نویسندگان، احتمالا اگر وضع به همین منوال پیش برود این کشور متحدان اروپایی خود را نیز از دست خواهد داد، زیرا آنها با آمریکا بر سر حمایتهای بیحد این کشور از صنایع داخلی خود اختلاف دارند.
کارگمن در فارنافرز مینویسد: در نگاه اول، این پیروزی میتواند یک خبر خوب به نظر برسد. از این گذشته، واشنگتن دامنه تکنولوژیک یک رژیم دیکتاتوری را بدون استفاده از زور محدود کرد. توانایی ایالات متحده برای قطع ارتباط کرهشمالی با بیشتر سیستم مالی جهان، یا تحریم موفقیتآمیز بانک مرکزی روسیه نیز ممکن است حقبهجانب بودن این کشور را نشان دهد. از این رو به سختی میتوان از استفاده ایالات متحده از قدرتهای پنهان برای جلوگیری از تروریسم جهانی، شکست دادن کارتلهای مواد مخدر، یا خنثی کردن تلاش ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه برای تحت سلطه درآوردن اوکراین، خشمگین شد.
با این حال به وضوح در اعمال این اختیارات خطراتی وجود دارد.
نویسندگان این کتاب تاکید میکنند که استفاده تسلیحاتی از وابستگی متقابل اقتصادی موضوع جدیدی نیست و از زمان جنگ سرد رایج بوده است. اما امروزه تحریمها به یکی از ابزارها و ویژگیهای بارز رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل شده و این امر جهانی شدن اقتصاد را به خطر میاندازد و نظم مبتنی بر قوانین را تضعیف میکند.
فارل و نیومن نگران احتمال زیادهروی هستند. آنها مینویسند که اگر ایالات متحده بیش از حد آزادانه از قدرت اقتصادی خود استفاده کند، میتواند اساس آن قدرت را تضعیف کند. برای مثال اگر ایالات متحده در برابر بسیاری از کشورها از دلار به عنوان ابزاری تسلیحاتی استفاده کند، این کشورها میتوانند متحد شوند و روشهای جایگزین پرداخت بینالمللی را در پیش بگیرند. اگر کشورها نگران جاسوسی ایالات متحده شوند، میتوانند کابلهای فیبر نوری خود را ایجاد کنند که ایالات متحده را دور میزند. اگر واشنگتن محدودیتهای زیادی را بر صادرات آمریکا اعمال کند، شرکتهای خارجی را از فناوری ایالات متحده دور میکند. مثلاً هرچند ممکن است نرمافزارهای طراحیشده چینی قدرت رقابت با نوع آمریکایی را نداشته باشد، اما تصور اینکه برخی رژیمها حاضر باشند به بهای خروج از زیر بار تسلط واشنگتن، تجهیزات کیفیت پایین چینی را به آمریکایی ترجیح دهند، چندان سخت نیست.
در نهایت
یکی از مهمترین نکاتی که کتاب بر آن اشاره دارد، این است که کنترل ایالات متحده بر شبکههای «زیرزمینی» بیشمار که اقتصاد بینالمللی را اداره میکنند، عمداً به وجود نیامده است، بلکه این امر پیامد تصادفی جهانیسازی مبتنی بر بخش خصوصی بود، نه سند استراتژی کاخ سفید برای تسلط بر دنیا. فارل و نیومن معتقدند که توسعه شبکههای اقتصادی بینالمللی، از مخابرات گرفته تا تراکنشهای مالی، که ایالات متحده به آنها «مسلح» میشود توسط تایتانهای دنکیشوتی و آزادیخواه صنعت رهبری شدهاند که بر این باور بودند در حال ساختن دنیایی با قدرت دولتی کاهشیافته هستند. اینترنت «قرار نبود هاب یا مرکز کنترلی داشته باشد»، درحالیکه تصور میشد بینالمللیسازی زنجیرههای تامین و امور مالی اثری تمرکززدا بر اقتصاد داشته باشد. در عوض اقتصاد جهانیشده «سیستمی از تونلها و مجاریهایی را ایجاد کرد که ایالات متحده توانست وارد آن شود و به آسانی آن را با سیاستهای خود تطبیق دهد؛ گویی به صورت سفارشی برای این کشور طراحی شده بود».
فارل و نیومن نشان میدهند که چگونه خود دولت ایالات متحده به تدریج از پتانسیل استراتژیک «امپراطوری زیرزمینی» خود آگاهی پیدا کرده است؛ هژمونیای که به تدریج منبعی بینظیر از قدرت جهانی را کشف و اعمال کرد.
تصویری که نویسندگان از درهمتنیدگی سیاست تحریمهای آمریکا ارائه میدهند، مثالی آموزنده است. پس از 11 سپتامبر، وزارت خزانهداری در جستوجوی دیوانهوار برای ابزارهای ضدتروریسم موظف شد تا تامین مالی تروریسم را مختل کند. بلافاصله پس از آن، خزانهداری ایجاد اختلال در برنامه هستهای کرهشمالی را هدف قرار داد. به گفته نویسندگان، هیچکس انتظار نداشت این اقدامات علیه بازیگران نهچندان مهم در اقتصاد بینالمللی به عنوان کتاب قانون آمریکا در برابر رقبای مهمتر و بزرگتر عمل کند. اندکی پس از آن، وزارت خزانهداری به طور روشمند ایران را از سیستم مالی جهانی کنار گذاشت تا این کشور را به میز مذاکرات هستهای بیاورد، موفقیتی که بنا بر گزارشها، ایرانیها را به سمت باراک اوباما جذب کرد. به نظر میرسید که تحریمهای ایران سقفی بر اهداف این کشور بوده، اما در عوض این تحریمها به زمینی بدل شد که برنامههای جاهطلبانهتری را به دنبال داشت. فارل و نیومن به این نتیجه میرسند که سیاستگذاران آمریکایی، در جستوجوی ابزارهایی برای «مقابله با مشکلاتِ لعنتی یکی پس از دیگری»، ناخواسته دریافتند که میتوانند وابستگی متقابل اقتصادی را به مکانیزم اجبار تبدیل کنند.
مدل «امپراطوری زیرزمینی» فارل و نیومن شکلی غیرعادی از قدرت ژئوپلیتیک به تصویر میکشد؛ قدرتی که کاملاً به واسطه شرکتهای خصوصی ارائهدهنده خدمات به وجود میآید و دولتها صاحب آن میشوند. برخلاف اقدامات نظامی که دولت مستقیماً مسئول اجرای آن است، ارائهدهندگان خدمات ارتباطی، مؤسسات مالی و شرکتهای فناوری به عنوان مجاری عمل میکنند که ایالات متحده از طریق آن کنترل خود را براساس دستورات نظارتی اعمال میکند. بسیاری از این شرکتها با فرضیات پانگلوسی (خوشبینی بیش از حد و کاریکاتوروار) تاسیس شدند؛ فرضیاتی که باورش بر این است که ژئوپلیتیک به یک نابهنگام تبدیل شده، که جهان «تخت» است. نویسندگان «امپراطوری زیرزمینی» مثال میآورند که TSMC از دنیایی سود میبرد که «استراتژیستهای امنیت ملی به آن توجهی نداشتند». اکنون تسلط این شرکت در تولید نیمهرساناها به «نقطهی گلوگاهی» تبدیل شده که ایالات متحده میتواند با استفاده از کنترلهای صادراتی گسترده، از صادرات پیشرفتهترین تراشهها به چین بدون اجازه ایالات متحده جلوگیری کند.
به نوشته جیک داو و استفان پادوانو، در چارچوب تنشهای آمریکا و چین است که فارل و نیومن از روایت گسترده خود به نسخههای سیاستی روی میآورند. نویسندگان «امپراطوری زیرزمینی» توضیح میدهند که چگونه رابطه چین و آمریکا تا حدی به دلیل نگرانیهای ایالات متحده در مورد جاهطلبیهای چین برای توسعه کنترل خود بر زیرساختهای اقتصادی و فناوری، بهویژه با تسلط هوآوی بر تجهیزات مخابراتی، تقابلآمیزتر شده است. هم دولت ترامپ و هم دولت بایدن «جنگ اقتصادی» را پاسخ اولیه به رقابت قدرتهای بزرگ در حال ظهور میدانند.
فارل و نیومن نگرانند که این رویارویی اقتصادی چین، که از طریق کنترل نقاط گلوگاه فناوری و مالی انجام میشود، احتمالاً به یک مارپیچ خطرناک ختم شود. به نوشته جیک داو و استفان پادوانو به بیان ساده وقتی زیرساختهای اساسی اقتصاد جهانی به مکانیزم اولیهای تبدیل میشود که از طریق آن قدرتهای بینالمللی با یکدیگر مقابله میکنند، همه چیز به نقطه اهرم و خطر امنیت ملی بدل میشود. فارل و نیومن بر این باورند که در مقایسه با مسابقه تسلیحات هستهای جنگ سرد، «داینامیک ترس متقابل» جدید در روابط ایالات متحده و چین مجموعهای از شرکتها، کشورها و فناوریهای روز را وارد یک «درگیری منجمد بین اردوگاههای مسلح و متخاصم» میکند.