| کد مطلب: ۱۲۱۳

کهـنه‌سربازان و میراث‌داران

کهـنه‌سربازان و میراث‌داران

سه دهه پس از پایان دهه شصت و 34سال پس از ختم جنگ، آن فضای مبتنی بر انسجام و اتحاد نیروها نه در سطح سیاسی و نه در بدنه اجتماعی حاکم نیست

دغدغه رهبری درباره تاریخ جنگ چگونه محقق می‌شود؟سه دهه پس از پایان دهه شصت و 34سال پس از ختم جنگ، آن فضای مبتنی بر انسجام و اتحاد نیروها نه در سطح سیاسی و نه در بدنه اجتماعی حاکم نیست

شکاف تاریخی- اجتماعی میان ایران امروز با دوران طلایی دهه 1360، در گفتارهای اخیر رهبری بیش از پیش به شکل دغدغه‌ای خود را آشکار ساخته و بروز داده است. شاید بارزترین نمونه این گفتار، همان سخنی بود که در سالگرد حادثه تروریستی هفتم تیرماه بیان شد: «ما در سال ۶۰، در مقابل این‌همه حادثه و شدّت عمل توانستیم روی پای خودمان بِایستیم و دشمن را ناامید کنیم، امروز هم می‌توانیم؛ خدای سال ۶۰، همان خدای امسال است؛ خدای دوران‌های سختی و دوران‌های گوناگون یکی است». این سخن با واکنش‌ها و تحلیل‌هایی از سوی برخی طیف‌های برانداز هم مواجه شد و آن را نشانه‌ای از عزم نظام سیاسی برای برخوردهای خشن با اپوزیسیون و مخالفان تعریف و تلقی کردند. اما توجه دقیق‌تر به مجموعه گفتارهای اخیر، نشان از آن دارد که نگاه حاکم بر آن، نه مبتنی بر بازسازی تاریخی و تکرار مواجهه‌های خونین دهه اول انقلاب، بلکه متوجه بازسازی آن روابط اجتماعی و گفتمانی است که عبور نظام سیاسی از مرحله تاسیس و تثبیت را میسر کرد.

این، البته تنها دغدغه رهبری نظام سیاسی نیست. بسیاری از جریان‌های سیاسی، فکری و نیز نیروهایی که در ارکان مختلف اداری، نظامی و حقوقی کشور در آن دوران فعالیت داشته‌اند و آن فضا، ارزش‌ها و رابطه‌ها را درک کرده‌اند، چنین دغدغه‌ای دارند؛ آنها برخلاف مخالفان و منتقدان سیاسی، دهه اول انقلاب را یادآور درجات بالایی از ایثار، فداکاری و پایبندی به باورها و آرمان‌های ایدئولوژیک می‌دانند که در سایه آن، امکان عبور از سخت‌ترین و پیچیده‌ترین بحران‌های سیاسی-امنیتی فراهم شد. در میان این بحران‌ها، طبعا جنگ هشت‌ساله واجد بالاترین اهمیت بود. جنگی که نه‌تنها مرزهای کشور را از هجوم دشمن خارجی نگاه داشت و ازاین‌رو، عنوان «دفاع مقدس» بر خود گرفت؛ بلکه بسترساز شکل‌گیری ساختارهای مهمی در نظام برآمده از انقلاب بود. یکی از نمونه‌های مهم این مساله، همان نکته‌ای است که رهبری در دیدار دیروز خود با کهنه‌سربازان و پیشکسوتان جنگ تحت عنوان «مساله اقتدار نظامی کشور» بیان کردند و جنگ هشت‌ساله را عرصه‌ای برای «آزمون وفاداری ارتش به نظام مقدس جمهوری اسلامی» و از طرف دیگر «زمینه‌ساز سربرآوردن سپاه» دانستند. بسیاری دیگر از ساختارهای مهم نظام سیاسی نیز در فضای دهه شصت شکل گرفت که برآمدن آنها، ریشه در فضای اتحاد و انسجام درون سیستم داشت؛ اتحاد و انسجامی که در سایه رهبری کاریزماتیک انقلاب و نیز فضای مقابله و مواجهه با دشمن بیرونی میسر می‌شد.

سه دهه پس از پایان دهه شصت و 34سال پس از ختم جنگ، آن فضای مبتنی بر انسجام و اتحاد نیروها نه در سطح سیاسی و نه در بدنه اجتماعی حاکم نیست. بسیاری از نیروها و چهره‌های موثر دهه شصت، از همان زمان به‌تدریج با یکدیگر دچار تعارضات مبنایی شدند که پایه‌گذار تقسیم‌بندی‌های سیاسی در دهه‌های بعد شد و تا امروز هم، با همه تحولات و تطورات ادامه یافته است. از منظر اجتماعی هم، شکاف میان گفتمان رسمی و سبک زندگی عرفی جامعه که هر روز و هر سال بارزتر می‌شود، جهان‌هایی متفاوت را در بالا و پایین شکل داده است. ماجرای اخیر گشت ارشاد و ستیزهای خشونت‌آلود این روزها در خیابان، محصول و خروجی این شکاف گفتمانی و اجتماعی است که چون از مسیرهای منطقی و متعارف پاسخی نیافته است، به صورتی خشمگین و هراس‌انگیز خودنمایی می‌کند. در چنین شرایطی، طبیعی است که عالی‌ترین مقام کشور نیز دغدغه رفع شکاف‌های سیاسی و اجتماعی را پیدا کند و نخبگان، رسانه‌ها، لشکریان و کشوریان را به چاره‌چویی فراخواند و بازنمایی و بازآفرینی گفتمان، ارزش‌ها و رابطه‌های دهه شصت را نسخه‌ای شفابخش و راهکاری ثمربخش در این مسیر بداند. به‌کار بستن این راهکار اما کار ساده‌ای نیست. تحولات گسترده سیاسی، اجتماعی و ارتباطی و شکاف‌های مختلف نسلی و گفتمانی که در این سه دهه جامعه ایران را درنوردیده است، تبدیل به هنجارهایی ریشه‌دار شده است که با تبلیغات و آموزش و توصیه نمی‌توان آنها را تغییر داد. این تغییرات هنجاری آرام و مستمر بیش از همه، در جامعه زنان خود را می‌نماید که با وجود همه هزینه‌ها، قانون‌گذاری‌ها، برخوردها و فشارها روند خود را طی کرده است. به‌طوری‌که اگر امروز دو تصویر از تهران دهه شصت و تهران امروز را کنار هم بگذاریم؛ در هر چیزی شباهت داشته باشد، در حوزه زنان جز تفاوت دیده نمی‌شود.

چنین است که پرسش مقدر، خود را می‌نماید: «در چنین زمینه و زمانه‌ای چه باید کرد و چگونه می‌توان ارزش‌ها و آرمان‌های کهنه‌سربازان فداکار دهه شصت را به میراث‌داران نسل‌های بعد انتقال داد؟». به نظر می‌رسد پیش‌شرط این امر، پذیرش حق تفاوت و تمایز نسل‌های فعال در ایران امروز با نسل نوستالژیک دهه شصت است. (ضمن آنکه بسیاری از کنشگران همان نسل هم، تحولاتی ریشه‌ای و بنیادین در سبک زندگی، تفکر و هنجارها و ارزش‌ها و جهان‌بینی خود از سر گذرانده‌اند و الگوهای غالب تفکر و زیست ایران امروز را پذیرفته‌اند). اگر این پیش‌شرط محقق شود، آنگاه می‌توان بستر گفت‌وگوی میان‌نسلی را گشود و فاصله دراز میان کهنه‌سربازان و میراث‌داران را پیمود.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی