| کد مطلب: ۱۳۳۱

ملی شدن سخن بدیهی

چند نکته کوتاه درباره بازتاب‌های مصاحبه تلویزیونی محمد فاضلی

چند نکته کوتاه درباره بازتاب‌های مصاحبه تلویزیونی محمد فاضلی

این روزها کلیپ مصاحبه دکتر محمد فاضلی در صفحات مجازی می‌چرخد. همان‌که در آن جمله‌ای طلایی می‌گوید: «نمی‌توانید لباس یک‌سالگی را بر تن آدم 43ساله بپوشانید». جمله‌ای که از فرط بداهت، چنین می‌نماید که گفتن آن نیاز به تخصص و دانش خاصی ندارد. اما همین گفته بدیهی، چون متنی متمایز و کشفی بدیع در فضای عمومی می‌گردد و مخاطبان و مشتریانی در سطوح مختلف علمی و اجتماعی را با خود همراه می‌کند. همین پرمشتری شدن کلام بدیهی، واجد اهمیت است و می‌تواند از چند منظر سوژه تحلیل قرار گیرد.

از منظر عرضه و تقاضا، معمولا این کالای کم‌یاب است که به‌سرعت مشتری پیدا می‌کند. اما گاه کالایی که در حالت عادی به اندازه کافی در بازار وجود دارد، تحت‌تاثیر عواملی چون مداخلات دستوری، احتکار فروشنده یا حوادث، تبدیل به کالای کم‌یاب می‌شود و گاه خصلت کیمیایی می‌یابد. سخن بدیهی هم در ساختاری که روند و روال آن برمبنای استثنایی بودن و عادت‌گریزی است، به‌تدریج با کمبود عرضه مواجه می‌شود و تولیدکنندگان آن به حاشیه رانده می‌شوند و در عوض، سخنان بدیع، استثنایی و عموما خردگریز هر روز بیش از روز قبل تولید و به بازار عمومی عرضه می‌شوند؛ سخنانی که ازیک‌سو، چون با فهم و خرد متعارف مخاطبان فاصله دارند، مشتریان آنها اندک است و ازسوی‌دیگر، چون در حجم بالا و با ابزارهای رسانه‌ای و تبلیغاتی گسترده عرضه می‌شوند، بی‌ارزش می‌شوند و فراتر از آن، اعتبار و جایگاه تریبون‌های رسمی و عمومی عرضه‌کننده خویش را نیز می‌فرسایند. در چنین بازاری است که مدام گفتارهای پیچیده، ایدئولوژیک و رسمی در برابر چشم‌ها و گوش‌ها قرار می‌گیرد؛ گفتارهایی که می‌کوشند سخن بدیهی و پدیده طبیعی را تبدیل به میوه ممنوعه کنند و البته در عمل، میوه‌های خودشان است که روی دست‌شان می‌ماند و می‌گندد.

از منظر محتوا و پیام نیز این رخداد قابل تامل است. کافی است توجه کنیم که این سخن در یکی از کم‌مخاطب‌ترین شبکه‌های تلویزیونی رسمی ارائه شده است؛ آن‌هم از زبان چهره‌ای که در سطح عمومی و فراتر از نخبگان سیاسی و دانشگاهی کمتر شناخته‌شده است و یک شخصیت جنجالی سیاسی یا چهره محبوب هنری یا ورزشی نیست. اما همین چهره کم‌سروصدا از همین شبکه بسیار کم‌مخاطب، پیامی ارائه کرد که از کالاهای تکراری و مشتری‌گریز پیشین متفاوت بود. ازاین‌رو، مخاطب نه‌تنها در برخورد نخست، آن کالای کم‌یاب و آن سخن بدیهی را مشتاقانه می‌پذیرد؛ بلکه بسیاری از آنان کنشی فعال را در قبال آن از خود نشان می‌دهند و با استفاده از اندک ابزارهای رسانه‌ای خود، این سخن را در شبکه‌های اجتماعی با دوستان و نزدیکان و هم‌پیوندان خود به اشتراک و هم‌رسانی می‌گذارند. در واقع، این شبکه ارتباطی شهروندان است که هم رسانه بزرگی چون یک شبکه تلویزیونی رسمی را از انزوا خارج می‌کند و هم یک چهره کمتر شناخته‌شده علمی و دانشگاهی را که مخاطبان آن عموما در سطح نخبگان و دانشگاهیان بوده‌اند، به متن مباحثات اجتماعی وارد می‌کند و پیام آن از طریق صفحات و کانال‌های پرمخاطب و غیرسیاسی به مخاطب عام می‌رسد. در نتیجه این فرآیند است که یک پیام و سخن ملی شکل می‌گیرد و رسانه‌ای هم که قرار بود ملی باشد، پیوندی هرچند موقت و مقطعی با آحاد ملت پیدا می‌کند.

اما نکته مهم‌تر در این میان آن است که این سخن بدیهی گرچه مخاطب می‌یابد، اما کمتر مخاطبی باور می‌کند که چنین سخنی در صحنه عمل سیاسی و روند اداره کشور، تغییر یا اصلاحی را در پی آورد. نکته‌ای که دکتر فاضلی خود نیز در بخشی از گفت‌وگو به آن اشاره می‌کند. آنجا که از بسیاری پرونده‌های ملی و خبرساز باز در افکارعمومی سخن می‌گوید که هر بار قول رسیدگی به آنها داده شده است، اما بلاتکلیف مانده‌اند یا بسته شدن آن، پاسخی شفاف به پرسش‌های جامعه به همراه نداشته است. فاضلی اشاره می‌کند که در چنین جامعه‌ای، وقتی او توئیت می‌زند و از تماس تلفنی سیدابراهیم رئیسی با خانواده مهسا امینی و قول او برای پیگیری موضوع استقبال می‌کند؛ مخاطبان پیام‌هایی تند برایش می‌نویسند با این مضمون که تاکنون کدام پرونده را پیگیری کرده‌اند و به سرانجام رسانده‌اند که این، دومی باشد.

چنین است که شکاف جامعه با گفتار رسمی، حتی با سخنان بدیهی و روشن و پرمخاطب نیز پر نمی‌شود و افکارعمومی آنها را صرفا در حد میان‌پرده‌ای از سر ناچاری و دستاویزی در میان بحران تصویر و تصور می‌کند که گرچه آن را به‌عنوان سخنی درست می‌شنوند و می‌پسندند؛ اما از پس آن، امیدی به بهبود نمی‌بینند و گویی حتی خود گوینده هم، جز بیان آنچه درست می‌داند و مسئولیت خود می‌شناسد، پیامدی بر مشارکت و گفتار خود انتظار ندارد. چنین است که سخنان بدیهی و پیام‌های نخبگان، حتی اگر مخاطبانی در سطح ملی بیابند، تاثیری در روند امر ملی برجای نمی‌گذارند و همان روندی تداوم می‌یابد که گویندگان و تئوری‌پردازان سخنان پرعرضه و کم‌مشتری اما همسو و وفادار، آن را می‌پسندند و چونان ورد ساحران، کلیت سیستم را نیز دربند خویش کرده است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی