| کد مطلب: ۱۷۹۶

سخت‌ترین شرایط کار سیاسی

حاشیه‌ای بر گفت‌وگو با بهزاد نبوی و الگویی از سیاست‌ورزی که همچون او در آستانه بازنشستگی است

حاشیه‌ای بر گفت‌وگو با بهزاد نبوی و الگویی از سیاست‌ورزی که همچون او در آستانه بازنشستگی است

سرحال و خسته. این دو واژه متضاد را در بهزاد نبوی می‌توان دید. پیرمرد 80ساله وقتی حرف می‌زند، گویی هنوز آن چهره میان‌سال پرجوش و خروشی است که سازمان سیاسی چپ اسلامی را در روزهای سرد و سخت ابتدای دهه70 به دندان کشید و با «عصرما» و «ائتلاف گروه‌های خط امام» آنان را به بامداد دوم‌خردادماه 1376 رساند. هنوز رد روزهای فعالیت شبانه‌روزی‌اش در فراکسیون دوم‌خردادماه مجلس‌ششم را بر صورتش می‌توان دید. روزهایی که مجلس ارج و قربی داشت. هم حامیان و هم مخالفان اصلاحات، هر بامداد پیچ رادیو را می‌گرداندند و به نطق‌های نمایندگانی گوش می‌دادند که سخنان آنان فضای سیاسی را متاثر می‌کرد. نبوی در هماهنگی، برنامه‌ریزی و انسجام فعالیت آن نمایندگان نقش کلیدی داشت و البته، چهره‌های جوان‌تر آن زمان اصلاح‌طلب - که امروز آنها هم وارد دهه ششم و هفتم زندگی خود شده‌اند- از تجربیات و الگوهای سازماندهی سیاسی نبوی بهره می‌بردند.

نبوی هرچند در سخن‌گفتن و دقت در به‌کار بردن هر کلمه، هر جمله و نیز بازنگری متن مصاحبه، همچنان نشانه‌های آشکاری از سرزندگی، حساسیت و سخت‌گیری سیاسی آن روزها را با خود دارد، اما هم‌زمان از خستگی و شوق بازنشستگی هم می‌گوید. تاکید دارد که حضورش در رأس جبهه اصلاحات به خواست خاتمی و رأی احزاب و گروه‌های عضو جبهه بوده است و این روزها، فرارسیدن پایان‌سال را انتظار می‌کشد تا کنار بکشد.

او البته در همین سن‌وسال هم، مسئله سیاست را به‌عنوان اصلی‌ترین دغدغه خود پی می‌گیرد و تحلیل‌ها و حرف‌های جدی درباره موضوعات روز - ازجمله اعتراضات اخیر و رویکرد کلان ساختار سیاسی- دارد. این ذهنیت پیگیر، اما دربند جسمی خسته و فرسوده است. خودش می‌گوید: «وقتی به 80سالگی برسی، می‌بینی با 75سالگی هم فرق داری. دیگر بدن نمی‌کشد». و این، برای او که زندگی سیاسی را در چارچوب فعالیت تمام‌وقت و حرفه‌ای تشکیلاتی می‌بیند و می‌فهمد و می‌پسندد، مانع بزرگی است. سیاست در الگوی سیاست‌ورزی بهزاد نبوی، صرفا نشستن، دیدن، حرف زدن و موضع گرفتن نیست. مهم‌تر از اینها، سازمان دادن است. همان چیزی که امروز در عرصه سیاسی ایران کیمیاست. از اپوزیسیون برانداز تا اصلاح‌طلبان و از آن طرف تا نیروهای میانه و رادیکال راست، همه درد مشترک سازماندهی دارند. همه چراغ برداشته‌اند و در پی تشکیل جبهه و سازمان سیاسی موثر و واقعی می‌گردند. اما در عمل، نه در چپ و نه در راست، نه در داخل و نه در خارج خبری از سازمان‌یافتگی سیاسی نیست.

گویی سیاست‌ورزی کلاسیک، آن‌گونه که بهزاد نبوی و هم‌نسلان او عمری به پای آن گذاشتند، دیری است به پایان رسیده است. این‌سو و آن‌سو هرجا سخنی از سیاست است، در رسانه است و در کنش مجازی و سازماندهی شبکه‌ای جدید. اگر هم نامی از حزب و تشکیلات سیاسی برده می‌شود، در حد بیانیه‌ای و نشستی است. نشست‌ها و بیانیه‌هایی که از یادداشت‌های نویسندگان و نشست‌های مجازی کلاب‌هاوس و حتی استوری چهره‌های فرهنگی و ورزشی کم‌اثرترند. در سطح عام‌تر، میدان، میدان ستارگان اجتماعی و سخنگویان جنجالی است. در مقابل، چراغ احزاب روبه‌خاموشی است. این سازمان‌های سیاسی کارکرد انسجام‌بخشی پیشین خود را از دست داده‌اند و به گپ‌هایی فروکاسته‌اند که خروجی مشخصی در صحنه عمل سیاسی ندارند.

بخشی از این روند را البته می‌توان و باید از منظر انتقادی متوجه نیروهای سیاسی و نیز ضعف تاریخی فرهنگ سیاسی و نهادهای حزبی دانست که البته، بحث امروز و دیروز نیست. بااین‌حال، بخش مهم‌تر مسئله ناشی از شرایط اجتماعی ایران امروز است. شرایطی که نبوی از آن با عنوان «سخت‌ترین روزهای سیاست‌ورزی» یاد می‌کند. این سخن، زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که توجه کنیم گوینده آن کسی است که بیش از شش‌دهه در کوره داغ سیاست تجربه آموخته، زندگی کرده و آب‌دیده شده است. کسی که از دانشگاه تا خیابان و از زندان تا دولت و پارلمان را طی کرده و در همه این سال‌ها، در چارچوب حزب، جبهه و سازمان بوده است.

بااین‌حال، او شرایطی را در جامعه می‌بیند که با وجود همه شعارها و مطالبات سیاسی‌ای که دارد، پذیرا و خواهان کنش سیاسی نیست. نه از انتخابات راهی می‌جوید، نه از حزب و تشکیلات سراغ می‌گیرد و نه در گفت‌وگو و شنیدن، حوصله و صبر و قرار دارد. مطالبه دارد، اما راه برآوردن آن را در راه‌های تجربه‌شده سابق نمی‌بیند. گویی جهان جدید را یک‌سره بی‌نسبت با جهان قدیم می‌پندارد. جامعه‌شناسان، تحلیل‌گران و ایده‌پردازان هم مدام در کارند تا چون شاعران قدیم، در وصف این کنش تازه، جهان تازه و نسل تازه متن بپردازند و شعر سرایند. هرچه تجربه قدیمی است، کهنه است و فرسوده و باید کنار نهاد. مدام سخن از نو شدن، ساخت شکستن، فلک شکافتن و طرح انداختن است. این درحالی‌است که ساختار سیاسی هم عملا راه مشارکت و رقابت را بسته است و البته اگر آن راه هم گشوده ‌بود، با این رویکرد اجتماعی نوری در افق نمی‌نمود.

در چنین بستر و زمینه‌ای است که سیاستمدار سردوگرم‌چشیده‌ای چون بهزاد نبوی هم، از تعبیر «سخت‌ترین روزهای سیاست» برای توصیف شرایط کنونی سود می‌جوید و دل به چند ماه دیگر می‌بندد که بار مسئولیت از شانه بردارد و به استقبال بازنشستگی آغوش گشاید.گزافه نیست اگر بازنشستگی سیاسی بهزاد نبوی را نماد و نشانه‌ای از پایان الگوی کلاسیک سیاست‌ورزی بدانیم و داستان راه طی‌شده نسل او را در کتاب‌‍‌های تاریخ بخوانیم.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی