مردم یا «مردم» ؟ مشارکت یا تجلی؟
محمدکریم آسایش کنشگر و پژوهشگر شهری طی سالها و در ادوار مختلف، مدیریتشهری با فرازونشیب اما درهرحال روندی از گرایش به تقویت مشارکت مردم در محلات شهر و قوام ش

محمدکریم آسایش
کنشگر و پژوهشگر شهری
طی سالها و در ادوار مختلف، مدیریتشهری با فرازونشیب اما درهرحال روندی از گرایش به تقویت مشارکت مردم در محلات شهر و قوام شهروندی در جریان بوده است. از شکلگیری انجمن شورایاری در شورای اول تهران گرفته تا احداث سرای محلات و طرح تفویض تدریجی فضاها به مدیریت محله در دوره شهرداری محمدباقر قالیباف، از افزایش اعضای شورایاری در دور پنجم شورای شهر تهران و تقویت کارگروههای تخصصی آن تا انتخاب مدیر محله براساس فراخوان، از طرحهایی جهت حرکت سرای محلات بهسمت Community Centre تا بودجهریزی مشارکتی پروژههای کوچک مقیاس محلی، از شکلگیری سمنسراها تا انعقاد تفاهنامه ستاد حمایت و توانافزایی سازمانهای مردمنهاد با بخشداری تهران برای تشکیل سازمانهای اجتماعمحور (سام) (CBO)، از لحاظ هنر عمومی، نظامنامه مشارکت محلهای نظامنامه نقش سازمانهای مردمنهاد در مدیریت شهری، تالار شهر، باغچههای مشارکتی محلی، برنامه نشاط اجتماعی مبتنی بر مشارکت در برنامه سوم توسعه شهرداری تهران تا رویکرد به رویدادهای مشارکتی در برنامههای نوروزی شهرداری تهران و همینطور توجه به شورای مشورتی شهری کودکان در سند الزامات و ضوابط عام شهر دوستدار کودک
(شورایعالی شهرسازی و معماری ایران)، همگی بخشی از زنجیرهای بودند که مشارکت مردم با همه گوناگونیهایشان را مدنظر داشت و بنای خود را بر «شهروندی» نهاده بود. اینها البته تنها برخی از نقاط شاخص این روند بودند وگرنه پروژههای متعددی در این چارچوب اجرا شد، از شهردار مدرسه و غنچههای شهر تا شهریاران جوان، از هوشمندسازی ثبت مشارکتها و نحوه تشویق شهروندان تا گفتوگوهای اجتماعی«تهران امید دارد.»
اما طی دوره اخیر مدیریتشهری شاهد روندی دیگر هستیم؛ روندی که میتوان از عناصرش به «نظامنامه مشارکت محلات» و جایگزینی هیئتامنای انتصابی با غلبه نهادهای حاکمیتی بهجای شورایاری، طرحهایی نظیر «محلات اسلامی» توسط سپاه، «امام محله» توسط سازمان تبلیغات اسلامی، «مسجد تراز» توسط حوزه علمیه، تبدیل رویدادهای شهری به میتینگهای
سیاسی- مذهبی (نظیر «مهمونی 10کیلومتری» غدیر)، حضور انحصاری اعضای شورایشهر و مدیران شهرداری در مساجد، انتصاب معتمدان محلات در هیئتامنای انتصابی نظامنامه توسط شهرداری بهجای شورایشهر (برخلاف قانون)، تشکیل انواع قرارگاهها (قرارگاه اجتماعی، قرارگاه فرهنگی، قرارگاه تعلیم و تربیت و...) و واگذاری عملی برخی از سراهای محلات به سپاه اشاره کرد. روندی که با مدعیاتی چون «مسجدمحوری» و «ترویج سبک زندگی اسلامی» دنبال میشود اما با سیاستهای کلی نظام در حوزه مشارکت اجتماعی، قانون شوراها (بندهای 5 و 7 ماده80)، نقش شهرداری بهعنوان نهاد عمومی، برنامهها و مصوبات ادوار گذشته مدیریتشهری و مدعاها و ایدههایی چون «مردمیسازی حکمرانی»، مغایر است.
این روند دارای ششمسئله اساسی است: نخست آنکه ماموریتهای مدیریتشهری برای جلب مشارکت شهروندان را مخدوش میکند. دوم آنکه وضعیت فعلی ضعیف اطلاع و رجوع مردم به سرای محلات (اطلاع 20درصد و رجوع 5درصد) را بیشازپیش تضعیف میکند. سوم آنکه بر ایجاد احساس تبعیض و تقابل مردم با مردم دامن میزند. چهارم آنکه بهدلیل عدمسنخیت ابزارها با اهداف در جلب رضایت همان دسته «مردم» (مردمِ مدنظر و مطلوب) هم ناموفق خواهد بود (جدا از عدمسنخیت ابزارها نظیر سرای محلات و مراکز فرهنگی مدرن با اهداف یادشده، آن «مردم» تنها «شرع وند» نیستند، بلکه «شهروند» هم هستند و مسائل شهری دارند و نیاز به مشارکت دارند، این «مردم» شاید در حوزه سیاست تابعاند که البته بررسیهای افکارسنجی اخیر، دادهکاویهای فضای مجازی و واکنشهای سیاسی چهرههای مختلف آن گویای چیز دیگری است اما در حوزه زیست روزمره و تجربه زیسته شهری بنابر جبر واقعیت، مطالبهگرند، چنانکه مطالبات کنونی شورایاران درخصوص محلات و ایفاینقش مشارکتی گویای آن است). پنجم اینکه نقش شورایشهر را تهی از معنا میکند (چنانکه اکنون نیز درخصوص نحوه تعیین معتمدان محلات کرده و موجب انتقاد اعضای شورا
شده است). ششم، فاقد مدل است و شاهدیم که انواع طرحهای موازی مطرح میشوند بدون آنکه دارای پشتوانه مطالعاتی، قانونی و برنامهای باشند (محلات اسلامی، مجمع نخبگان، هیئتهای اندیشهورز، قرارگاه محلات، شهرداریار و...) و نتیجه این فقدان مدل، آشفتگی برای پیشبرد همان اهداف درنظرگرفته شده است.
تجربه تاریخی نشان داده است که فرهنگ، رفتار اجتماعی و نقش اجتماعی نهادها امری مصنوعی و اجباری نیستند و باید در یک روند طبیعی اهداف فرهنگی و اجتماعی را دنبال کرد و محقق کرد، اگر در نظام مشارکت اجتماعی انگلستان و برنامه بودجهریزی مشارکتی آن، کلیسا دارای نقش ویژه است، این نقش را بهصورتی طبیعی کسب کرده است و آن را برایش با دستور تعیین نکردهاند، اگر مدیریتشهری قصد دارد بتواند به احیای کارکردهای مسجد مطابق سیاستهای کلی نظام ازجمله در سیاستهای کلی حوزه شهرسازی نائل شود، باید ازطریق یک برنامهریزی منسجم و مبتنی بر مقتضیات، نقش مساجد را در نظام مشارکت محلی و شهری در کنار سایر نهادها و فضاها (از سرای محله تا مدرسه و بوستان محلی) در نظر بگیرد و تقویت کند.
درباره آسیبشناسی مشارکت محلی مردم در مدیریتشهری میتوان نکات مختلفی مطرح کرد؛ از فقدان انسجام تا نقصانهای نهادی، از رویکرد پروژهمحور بهجای برنامهمحور، از فقدان نقش فضاها و مراکز مختلف محله تا وجود نداشتن پیوستگی با نظام مشارکت شهری. اما علاوه بر اینها که نقدهایی به کاستیهای روندهای گذشته بودهاند، در روند کنونی، تجلی و حضور، جایگزین مشارکت شده است.