اضطراب ارشـاد
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
ارزیابی روانشناسان از پیامدهای اقدامات پلیس امنیت اخلاقیدر این یکی، دوماه گذشته، بارها خبرهایی از تصمیمات جدید برای مقابله با «بدحجابی» شنیده شد؛ از جریمهمالی زنان گرفته تا برخورد با مدیران ادارات، پلمب کافهها در شیراز، برخورد با مزونها در اینستاگرام. حالا بعد از مرگ مهسا امینی و همه واکنشها به آن، این تصمیمات و برخوردها بیشتر از گذشته انتقادبرانگیز شدهاند. بعضی از مردم غمگینند؛ خیلیها در شبکههای اجتماعی نوشتهاند بههم ریختهاند و نمیتوانند این موضوع را باور کنند و تعدادی از روانپزشکان و روانشناسان در گفتوگو با هممیهن میگویند، در تابستان امسال و پس از اجرای طرحهای امنیت اخلاقی، انتشار فیلمهای برخورد ماموران گشت ارشاد و بعضی اظهارنظرهای مسئولان پلیس در این باره، میزان مراجعه زنان به بیمارستانها و مراکز رواندرمانی بیشتر شده است.
احمد، پدر دو دختری است که یکماه پیش از سوی گشت ارشاد بازداشت شدند. او به هممیهن میگوید، هنگامی که برای آزاد کردن بچههایش به بازداشتگاه وزرا رفته بوده، خانوادههایی را دیده که با چشم گریان، باور نمیکردند فرزندشان دستگیر شده: «فرزندان من هیچ مشکلی در پوشششان نداشتند؛ مانتوی بلند، شلوار بلند، شالشان هم سرشان بوده. حتی اگر آنقدر پوشیده هم نبودند، کسی بهخاطر پوشششان نباید دستگیرشان میکرد. دخترانم از یکماه پیش تا همین الان ترسیدهاند، میگویند به خیابان نمیرویم که دوباره دستگیرمان نکنند. در بازداشتگاه با آنها بدرفتاری و تحقیرشان کرده بودند. من خودم از گل نازکتر به دخترانم نمیگویم، چرا باید با آنها اینگونه رفتار شود؟ این رفتارهای گشت ارشاد کاملا غیرقابل تحمل است.»
علاوه بر بردن زنان از خیابان به بازداشتگاههای پلیس برای ارشاد، ارسال پیامکهای تذکر برای رانندگانزن خودروها افزایش یافته است. تعدادی از این زنان به هممهین میگویند، وقتی برای دادن تعهد به مراکز پلیس مراجعه میکنند، با موارد جدید تذکر و تعهد روبهرو میشوند؛ ازجمله ممنوعیت خوردن آب معدنی پشت فرمان. فاطمه، زنی است که یکروز تابستانی برای ورزش به پارک پردیسان رفته بود و در راه بازگشت در خودرو، برایش پیامک حجاب آمد: «خیلی ترسیده بودم، نمیدانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد، چون شنیده بودم ماشین را میخوابانند. اولینبارم بود و تجربهای نداشتم. یکروز مراجعه کردم و گفتند باید تعهد بدهی. قبل از آن باید در یککلاس آموزشی شرکت میکردم. حدودا 20نفر میشدیم، البته جمعیت زیادی هم جلوی در ایستاده بودند که ظاهرا برای افراد غیرماشینی بودند. شماره خودم هم 750 بود. نمیدانم از صفر شروع کرده بودند یا طور دیگری حساب کرده بودند. اما بهنظر میرسد روزی حداقل هزارنفر مراجعهکننده دارند. کسانی که سرکلاس بودند، اغلب در ماشین برایشان پیامک حجاب آمده بود.» او درباره آموزشهای کلاس حجاب هم توضیح میدهد: «در کلاس آموزشی درباره موارد بدحجابی و بیحجابی صحبت کردند. مثلا اینکه اگر گوشهایتان بیرون باشد، یا در حال کشیدن سیگار باشید، یا دوردور کنید، صدای ضبط ماشین بلند باشد و... حتی موی بستهشده مردان هم جزو این موارد بود. به ما گفتند اینها موارد بیقانونی است. کلاس طولانی نبود و خانمی که آموزش میداد بیشتر به سوال ما درباره مواردی که منجر به ارسال پیام حجاب میشود، پاسخ داد.» فاطمه میگوید، همانجا به آنها گفتهاند که پس از دوبار ارسال پیامک حجاب و تعهد، ماشین را توقیف میکنند و باید جریمه نقدی پرداخت شود. بعد از آن هم با هربار تکرار، جریمه نقدی اضافه میشود و مبلغ آن از سوی ضابط قضایی تعیین میشود. مبلغ جریمه، اعلام نشده. بهگفته این دختر جوان، از بین افرادی که در کلاس بودند، کسی نبود که ازقبل جریمهنقدی شده باشد: «بیشتر افراد دفعه اول یا دومشان بود که به این مرکز میآمدند. البته این را هم گفتند که این موارد تخلف را افراد آموزشدیده، خودشان گزارش میکنند. حالا این افراد ممکن است گشت ارشاد باشند یا افراد دیگر. میگفتند این افراد آموزشدیده هستند تا این موارد را به آنها اعلام کنند. وقتی درباره گزارش این موارد با دوربینها پرسیدم، گفتند فعلا دوربین شناسایی نمیکند، اما در دستور کارشان است که از این دوربینها هم استفاده کنند. اما تا آن روز که من مراجعه کردم، دوربین مواردحجاب را رصدنمیکرد.»
هممیهن تمایل زیادی داشت که با یکی از مسئولان پلیس امنیت اخلاقی در این باره صحبت کند و نظر آنها را بداند، اما با وجود پیگیری تلفنی و کتبی بسیار، هیچکدام از مسئولان پلیس در هرسمتی، حاضر به گفتوگو نشدند.
افزایش حملههای عصبی
یکی از پزشکان بیمارستان روزبه به هممیهن میگوید، بعد از شدت گرفتن برخوردها با موضوع حجاب، مراجعانش بیشتر شدهاند: «ما در این چندوقت اخیر مراجعاتی از سوی دختران جوانی داشتهایم که به درمانگاه و اورژانس بیمارستان آمدهاند و علائم اضطرابی داشتهاند. آنها اولین چیزی که میگفتند، از مواجههشان با گشت ارشاد بود. یا به آنها تذکر داده بودند، یا آنها را سوار ون کرده بودند و به وزرا برده بودند، کسی بود که او را دوروز نگه داشته بودند.» او میگوید: «یک مراجع زن 40ساله دارم که در میدان ونک گیتار میزده، گشت ارشاد بازداشتش میکند. میگفت، من را سهساعت در خیابان گرداندند و گفتند جزای جرمتو همین است. هربار که این مساله را تعریف میکند، آنقدر برایش زجرآور است که با هربار یادآوری، رنج میکشد.»
این پزشک میگوید، دختران جوانی که در این چندوقت به بیمارستان مراجعه کردهاند، تجربه PTSD (ترومای بعد از حادثه) داشتهاند: «در این چندوقت اخیر با تجربه این عارضه در دختران جوان، چندین و چندبار روبهرو شدهام. مراجعانی که ششماه یا بعضا پنجسال از تجربه دستگیریشان از سوی گشت ارشاد گذشته بود، اما همچنان دچار PTSD بودند. آنها مرتب فلشبک داشتند، تپش قلب و تنگینفس پیدا میکردند. چندتایشان میگفتند، ما دیگر از آن خیابانی که از سوی گشت ارشاد بازداشت شدیم، رد نمیشویم. یکیدیگر میگفت، وقتی این اتفاق برایم افتاد، تا دوماه از خانه بیرون نمیرفتم، چون میترسیدم.» او ادامه میدهد: «آدمها هم بیشتر در اینباره حرف میزنند و ازآنطرف برخوردها با زنان، تروماتیکتر شده است. درمان PTSD هم فرآیند پیچیدهای دارد و ممکن است به یکنفر داروهای ضدافسردگی و ضداضطراب بدهیم تا بتواند تروما را خودآگاه کند و از آن حرف بزند تا از میزان رنجی که میکشد، کم کند. برای بعضی هم بهسادگی درمان صورت نمیگیرد و هر استرسی، حالش را بههم میریزد.» بهگفته او، برخوردهای گشت ارشادی تاثیر زیادی روی سلامت روان زنان دارد: «این برخوردها سطح اضطراب آنها را بالا میبرد، خانواده آنها درگیر میشوند و حالت شرم پیدا میکنند، تحقیر میشوند و... این زنان ممکن است دچار عوارض طولانیمدت و دچار اختلال حواسپرتی شوند. این اضطرابها ممکن است منجر به افسردگی شود. درحالیکه میشود جلوی چنین اتفاقاتی را گرفت تا زنان دچار فروپاشی روانی نشوند.»
روانپزشک دیگری در گفتوگو با هممیهن میگوید، این روزها موارد مراجعه panic attack یا حملههای عصبی، میان زنان بیشتر شده است.
زنان مضطرب
این موضوع را امیرحسین جلالی، روانپزشک و رئیس کمیته پیشگیری از خودکشی انجمن علمی روانپزشکان ایران هم تایید میکند. او به هممیهن میگوید، مشاهدات شخصی و مراجعان و تکیه بر الگوهای جهانی نشان میدهد، وقتی فضای اجتماعی توأم با احساس ناامنی، بیآیندگی و روبه بدترشدن باشد، قاعدتا آثار روانی زیادی خواهد داشت: «برای اینکه بتوانیم آینده را بسازیم، نیازمند ساختن تصویر خوبی هستیم که حداقلی از آرامش و امنیت داشته باشد. همه این اتفاقات بهویژه مورد آخر، علیه این وضعیت است.» او میگوید بعد از ماجرای مرگ مهسا امینی، شاهد این است که زنان در خیابان احساس ناامن بودن میکنند: «مراجعانم احساس میکنند هرآن ممکن است درمعرض خطر قرار بگیرند. وقتی نهادی باید پاسبان امنیت عمومی باشد، ولی بازتاب آن در افکار عمومی خلافش باشد، تهدیدروانی بزرگی است. اینکه مردم حس کنند کسی که باید مراقب من باشد، ممکن است دستی از آستین دربیاورد و یقه من را بگیرد. نشانههای روانشناختی و از نقطهنظر پیامدهای اجتماعی، این موضوع میتواند فوقالعاده زیانبار باشد.»
امیرحسین جلالی ادامه میدهد: «در روزهای اخیر گزارشهایی از کانونهای محدود و معنادار شنیده میشود که بودن زنان در خیابان با نوعی احساس ناامنی همراه شده است. سیاستگذاران باید به این مساله دقت کنند، وقتی نام نهادی که باید پاسبان امنیت عمومی باشد و بازنمود آن در اذهان عمومی خلاف آن میشود، این مساله برای انسجام اجتماعی و امنیت عمومی و برای قوام اجتماعی یکتهدید بسیاربزرگ روانی است و دود آن بیشتر از آنکه بهچشم مردم برود، چنین نهادهایی را تهدید میکند.» به اعتقاد این روانپزشک اجتماعی، البته این دود بهچشم مردم هم خواهد رفت، چراکه باید احساس کنند نهادی که قرار است مراقب آنها باشد، به مردم آسیب میزند: «این وضعیت از هرچیزی بدتر است و با شوخیهایی روبهروایم که بسیار معنادار است، ازجمله اینکه «دخترتان را خودتان به مدرسه ببرید، چون در خیابان پلیس است» و... اینها نشانههای بسیار وخیمی است و اصلا نیاز نیست که بسنجیم مردم از این وضعیت چقدر دچار تنش شدهاند. این مساله نشانه روانشناختی است که از نقطهنظر پیامدهای اجتماعی میتواند فوقالعاده زیانبار باشد. اینکه «مهسا امینی» سکته کرده یا ضربه خورده، بازی با کلمات و سرکار گذاشتن دستگاهی است که میخواهد شرایط را مدیریت کند، اما اتفاق اصلی جای دیگری رخ داده که در این موضوع متفاوت از وضعیتهای دیگر در حال تجربه آن هستیم.» او میگوید: «پلیس همواره بهعنوان نیرویی شناخته میشود که در مسائل رومزه و حتی به کوچکترین موضوعات، توجه دارد و باید از سوی آن، امنیت احساس شود، اما زمانی که در جامعهای مردمعادی از پلیس بترسند، این مساله خطرناک خواهد بود و برای این وضعیت باید فکری کاملا جدی و اساسی شود.» او در پاسخ به این سوال که آیا این وضعیت منجر به افزایش افسردگی، اختلالروان یا حتی رفتارهای خشونتآمیز در میان زنان میشود یا حتی سبب خانهنشینی آنها میشود؟ توضیح میدهد: «درباره آسیبهایروانی ناشی از ماجرایی که برای مهسا امینی رخ داده، زود است قضاوتی داشته باشیم. اما بیتردید آن چیزی که با رصد فضایمجازی و رسانهها دیده میشود، آثار زیانبار جدیای از پیامدهای این اتفاق خواهد بود. البته طی دوونیم سال گذشته، آسیبهای ناشی از پاندمی کووید-19 هم وجود داشته است. علاوه بر آن، طی سالهای گذشته در ایران شاهد حجم روبهافزایش مراجعه برای دریافت خدمات روانشناختی هستیم. بخشی از این مساله ممکن است محاسبه نشود، چراکه در اینمدت افراد اشتغالآنلاین هم داشتهاند، اما واقعیت این است که بیشتر افرادی که فعالیت آزاد روانشناختی دارند، وقتآزاد ندارند و با میزانزیادی از ساعات اضافهکار هم، این وقتاضافه برای آنها وجود ندارد.» او ادامه میدهد: «بخش عمده مراجعهکنندگان برای دریافت خدمات روانشناسی، زنان هستند.80درصد مراجعان خود من، زناناند. مطالعات اجتماعی نشان میدهد، یکی از بزرگترین این آسیبها متوجه زنان است. چه مسائلی ازجمله اتفاقی که برای «مهسا امینی» رخ داد و چه شرایطی که به جنسیت خاصی مربوط نمیشود، اما به دلایل مختلف مثل مسئولیتهایی که همچنان زنان بهویژه در میان خانواده دارند، این مساله برای آنها بیشتر دیده میشود.»
مردم بیتفاوت شدهاند
این روان پزشک اجتماعی، درباره اختلالات روانشناختی که در این وضعیت گربیان زنان را میگیرد، توضیح بیشتری میدهد: «مساله امروز ما در ایران اضطراب است و هرچه پیش میرویم، این اضطراب در حال تبدیلشدن به افسردگی است. البته افسردگی، پذیرش فقدان است و پذیرش از دست دادن. اما این شکلی که ما میبینیم، نوعی احساس بیحسی و انزواست که بهمراتب از افسردگی و اضطراب بدتر است. مردم میگویند ما بیحس شدهایم، بیحسی یعنی فرد نسبت به دردهایی که گریبان همنوعانش را گرفته و نسبت به وقایعی که در اطرافش در حال رخ دادن است، بیتفاوت شده است. ممکن است این فرد خودش را در معرض اخبار قرار دهد و از شبکههای اجتماعی هم زیاد استفاده کند، اما باز هم بیتفاوت است. او فقط مانند شاهدی است که با چشمهای باز، بدون احساس، به همهچیز نگاه میکند و به شکلی که ما میبینیم، خودش را نشان میدهد.» او ادامه میدهد: «اضطراب بسیار زیاد و تجربه فراوان بحرانهای پیدرپی، وضعیت را از یک اضطراب زیاد، به یک حالت بیتفاوتی و بیحسی رسانده است. افسردگی یک وضعیت روانشناختی است که نشان میدهد ما موضوعی را پذیرفته و از آن گذشتهایم و حالا از نقطه دیگر میتوانیم زندگی را آغاز کنیم. اما آنچه رخ داده، بیحسی است که بیشتر با تجربه اضطراب ناخوشایند همراه است.» بهگفته این روانپزشک، در حالت امروز مردم، ناامیدی و بیتفاوتی، همچنین بیعملی دیده میشود. در این وضعیت افراد به سلامت خودشان بیتوجه میشوند، معاینات پزشکی ساده را انجام نمیدهند، خودروهایشان را به تعمیرگاه نمیبرند و همهچیز را رها کردهاند. آنها نسبت به مسائل جاری زندگی بیتفاوت میشوند و بهصورت کلان، این وضعیت خود را بهصورت رها کردن در همه امور نشان میدهد. کارگر و کارمند بهخوبی کار نمیکند. استاد دانشگاه بهدرستی تدریس نمیکند. افراد همه تنها میخواهند روزشان را شب کنند و بقا داشته باشند. درحالیکه جامعه زنده، جامعهای است که تلاش میکند هم زندگی خود را بالا ببرد، هم جامعه را اتقا دهد و هم نگاه روبهآینده داشته باشد. اما زمانیکه تصویری از آینده وجود نداشته باشد و در عین حال وعدههایی درباره بدترشدن شرایط داده میشود، دیگر نمیتوان امیدی به بهبودی داشت.
جلالی میگوید در وضعیت فعلی، یک نوع بیعملی دیده میشود. از یک طرف شهروندان بیعمل شدهاند و از طرف دیگر مسئولان: «وقتی مسئول بیعمل و بیتفاوت میشود، این وضعیت خود را بهصورت شدتعمل نشان میدهد. زمانیکه کاری از دست منشهروند بر نمیآید، یک گوشه مینشینم و نسبت به آینده، خود و خانوادهام بیتفاوت میشوم. ادامه این روند آسیبزاست. وگرنه با منطق و محاسبه عقلانی براساس شناخت از جامعه انسانی، زمانیکه جامعه به این حد از التهاب میرسد، باید کاری کرد تا جامعه به آرامش برسد. اما زمانیکه احساس میشود قرار نیست تغییری صورت گیرد، نگرانیهای جدی از نظر وضعیت اجتماعی ایجاد میشود.» بهگفته او، در این وضعیت اصلا تعجبی ندارد که میزان مراجعه افراد بهویژه زنان با حملههای عصبی و اختلالات روان بالا برود: «در پی اتفاقات اخیر، ما واقعا نگران خانوادههایمان هستیم، وقتی از خانه بیرون میروند و این نگرانی را در میان سایر افراد هم شاهد هستیم. اما مگر چهاتفاقی افتاده است؟ مگر حکومتنظامی است؟ برداشتی در ذهن شهروندان رخ داده که خیلی مهم است. این برداشتها نیاز به مطالعه دارد. اگر کسی نگران این وضعیت است، باید نشانهها را جدی بگیرد وگرنه که خودش را به خواب زده است.»
چهکسی گفته قرار است مردم جریمه شوند؟
ستاد امربهمعروف و نهیازمنکر در یکماه گذشته از طرحهای مختلفی درباره موضوع حجاب صحبت کرده؛ از طرح جریمه تا متخلف و نه مجرمدانستن زنانی که بدحجاب میداند.
فرشته روحافزا، رئیس سابق شورای فرهنگی، اجتماعی زنان، یکی از کسانی است که طرح ستاد امربهمعروف و نهیازمنکر را که بهتازگی تدوین شده، خوانده و به هممیهن میگوید: «موضوع حجاب و اینکه افراد بخواهند این پوشش را انتخاب کنند، حتما نیازمند کار فرهنگی است که البته تاکنون نشده است. هیچ دستگاه فرهنگیای کار موثری در این باره انجام نداده است. در این زمینه قانون نوشتهاند، ابلاغ هم کردهاند، ولی نوشتن قانون و ابلاغ کارفرهنگی نیست. ما دراینباره نه فیلم و تئاتری داشته، نه آسیبشناسی کردهایم. این طرح ستاد امربهمعروف و نهی ازمنکر چند نکته دارد که بهنظر من خود آقای گلپایگانی هم از آن نگفت. این طرح یک پیوست فرهنگی دارد. هرکاری که یکجنبه قانونی و مقرراتی بهخودش میگیرد، حتما باید قانونی در کنارش داشته باشد. الان بهغلط آقای گلپایگانی همهجا میگویند که ما بدحجابان را جریمه میکنیم، چهکسی را جریمه میکنند؟ مردم را؟ این طرح هنوز تصویب نشده است، من نمیدانم چرا دارند این موضوع را بیرون میآورند. به نظر من حتی اگر کسی هم بخواهد یککاری کند، دارند خیلی ماهرانه اثر آن را ضعیف میکنند.»
او ادامه میدهد: «مثلا در بانکی یک کارمند زن، حجاب را رعایت نمیکند، آنها به آن خانم کاری ندارند، بلکه رئیس بانک را جریمه میکنند؛ چون او مقررات را اجرا نکرده است. یا در یک اداره آموزشوپرورش عدهای حجاب را رعایت نمیکنند، مثلا اگر بچههای مدرسه حجاب را رعایت نکنند، با مدیر مدرسه کار دارند که چرا شما کار فرهنگی نکردید، چرا پیوست فرهنگی نداشتید و دراین باره همینطوری رد شدید؟ پس یک جریمه برای آنها در نظر میگیرند. این مساله موجب میشود مسئولانی که دارند کار میکنند، به خودشان بیایند و ببینند که دارند زیرسوال میروند. برای این طرح اصلا به مردم کاری ندارند.»
روحافزا در پاسخ به این سوال که یعنی قرار نیست مردمی که در خیابانند، جریمه شوند، میگوید: «خیر. اول از مدیران ادارهجات و مدیران وزارتخانهها شروع میشود. در آینده هم ما با مردم کاری نداریم، پیوست فرهنگی برای مردم وجود دارد ولی اینطور نیست که اگر زنی در خیابان بیحجاب بود، او را بگیرند و به او بگویند جریمه پرداخت کن! در این طرح چنین چیزی دیده نشده است. نمیدانم چرا این چیزها را نمیگویند.»
او میگوید، این طرح را از اول تا آخر چندینبار خوانده و منتقد آن است: «در مورد اینکه باید مساله حجاب در کشور ما حل شود، ما حرفی نداریم. ما نمیتوانیم اجازه دهیم دخترها بیحجاب باشند، ما نمیتوانیم اجازه دهیم آسیبهای بیحجابی و بدحجابی دامن خانوادههای ایرانی را بگیرد. ما اندیشهای داریم یا این اندیشه صاحب برتری است یا نیست. ما معتقدیم با حجاب، جامعه به امنیت میرسد، آمار طلاق پایین میآید، آرامش برای زنان و مردان بهدنبال دارد، عموم زنان از جنبههای عاطفی و معنوی در آرامش قرار میگیرند که شوهرشان با زنان دیگری در ارتباط قرار نخواهند گرفت و خیلی چیزها رعایت میشود. منتهی نه به این شکل که مثلا یکهو یقه یکخانم را بگیریم و به او بگوییم تو چرا روسری بهسر نداری؟ فرض کنید آنطرف همانلحظه هم، روسری را سرش کند ولی پنجدقیقه بعد که از شما دور شد، دوباره آن را از سر میاندازد؛ پس این فایده ندارد. او باید اقناع شود و بداند که این حجاب به چهدردش میخورد. بچههای نسل جوان اینطور نیستند که گوش ندهند.»
بهگفته روحافزا، این طرح هنوز تصویب نشده و لازمه اجراییاش این است که سهقوه پای آن بیایند: «حتما باید قوه مقننه، مجریه و قضائیه هم از آن حمایت کنند. همه کسانی که در کشور وارد بحث بیحجابی میشوند، آدمهایی نیستند که ندانند و بعضیهایشان دانسته و با سرویسهای اطلاعاتی امنیتی خارج از کشور کار میکنند. برخورد با آنها باید خیلی متفاوت باشد نسبت به برخورد با بچهای که مثلا دبیرستانی است و ناآگاه است. مثلا برای جوانانمان که نمیدانند باید کار فرهنگی اثردار کنیم، دستگاههای مربوطه (32دستگاه) که مصوبات شورای عالی فرهنگی به آنها ابلاغ شده، باید گزارشهای درستشان را بدهند. ما الان داریم در جامعه میبینیم که کارهایی که اینها کردهاند، فایده نداشته است.»
او میگوید، این طرح هنوز جلو نرفته و نقصهایی دارد: «من نقصهای زیادی در آن دیدم که باید اصلاح میشد، اتفاقا آنها هم همینکار را کردند، این طرح را بین نخبگان و اساتید پخش کردند، نظر آنها را خواستند و برای همین هنوز نهایی نشده است. مثلا الان میگویند، ما جریمه میکنیم و پلیس میگوید ما خبر نداریم که راست میگویند؛ چون هنوز نهایی نشده و هنوز نوع و شکل جریمه کردن معلوم نشده است. حتما باید یک بازویجریمه یا یک بازویفشار کنار این قضیه باشد، چون نمیشود نسبت به کسی که امنیت کشور را بههم میزند بیتفاوت بود، اما چگونگی آن هنوز نهایی و کارشناسی نشده است. مثلا یکنفر که دارد در خیابان میرقصد با کسی که روسریاش یک مقدار عقب است، یکی است؟ اینها با هم خیلی متفاوتند. کسی که در خیابان میرقصد، دارد تخلفاجتماعی میکند. حالا ما باید این طرح را در ادارهجات اجرا کنیم تا ببینیم به چهنتیجهای میرسد.»
گشت ارشاد برای متخلفان است، نه مردم عادی
روحافزا میگوید، گشت ارشاد برای متخلفانی است که امنیت جامعه را بههم میزنند، نه برای آدمهای عادی: «من پیشنهاد میدهم که وقتی گشت ارشاد دارد به خانمی تذکر میدهد، باید برای او یک پکحمایتی ایجاد کند. یعنی اول باید بفهمیم این دختری که بیحجاب است، چرا بیحجاب است؟ البته ما باید نسبت به کسانی که جوسازی میکنند، عکسالعمل نشان دهیم. ولی آنجایی که گشت ارشاد اشتباه کرده، باید عذرخواهی کنند که اینکار را میکنند. ما با این روش به نتیجه نمیرسیم، گشت ارشاد باید باشد، ولی برای چهکسی باید باشد؟ برای کسی که به خیابان آمده و نیمهعریان شده است. یا یکی دورمیدان آمده، اختلال ترافیکی ایجاد کرده و مثلا آواز میخواند و دارد به نظم اجتماعی لطمه میزند.»
او میگوید: «ما باید بدانیم این دختری که الان دارد اینکار را میکند، فقیر است و میخواهد پول در بیاورد؟ باید ببینیم ریشه کار آندختر چیست، آیا از خانه فرار کرده است؟ یک مشکل درونی دارد؟ یا یک آدمعادی است و تحتتاثیر مد قرار گرفته است؟ اینها باید دستهبندی شوند و نمیشود با همه یکجور برخورد کرد. صرف اینکه زنان را به یکجایی ببرند و از آنها یکتعهد بگیرند، چهفایدهای دارد؟ غیر از این است که یک اثرمنفی میگذارد؟ من مخالف حضور گشت ارشاد نیستم، ولی مخالف روش فشارآوردن و به نوعی اذیتکردن مردم هستم. چون هرچه بیشتر فشار بیاورند، مردم لجبازتر میشوند. کار گشت ارشاد باید واقعا ارشاد باشد.»