| کد مطلب: ۴۴۰۹

گسست‏‌ها و خطر زلزله

گسست‏‌ها و خطر زلزله

بررسی جغرافیای سیاسی استان آذربایجان غربی و چشم ‌انداز تحولات آن

بررسی جغرافیای سیاسی استان آذربایجان غربی و چشم ‌انداز تحولات آن

اوایل بهمن که زمین لرزید و مردم خوی، روزهای سیاهی را سپری کردند، محمدصادق معتمدیان استاندار آذربایجان غربی، بارها در شبکه‌های مختلف تلویزیون حضور پیدا می‌کرد و به مردم این اطمینان را می‌داد که امدادرسانی به آسیب‌دیدگان زلزله با بهترین کیفیت، در حال انجام است. معتمدیان البته استاندار محبوبی در دولت رئیسی نبوده است. او یکی از مدیران قدیمی وزارت کشور‌ است و در زمان روحانی نیز استاندار استان مهم خراسان رضوی بود. بااین‌حال اهالی سیاست می‌دانند که استانداری آذربایجان غربی، اتفاقاً موقعیتی دشوارتر از استانداری استانی حتی به پهناوری خراسان رضوی است. این حساسیت استان آذربایجان غربی، دلایل متعددی دارد.

۱. شکاف قومیتی

دلیل اول حساسیت در استان آذربایجان غربی شکاف میان ترک‌ها و کردها در این استان است. آذربایجان غربی ۱۲ شهرستان، ۲۸ بخش، ۱۴ شهر، ۱۰۳ دهستان و ۳۲۲۷ آبادی دارای سکنه و مرکز آن شهر زيبای اروميه است. کردها در بخش‌های مرتفع غربی و جنوبی این استان ساکن هستند و آذری‌ها نيز در دشت‌های پيرامون درياچه اروميه و قسمتی هم در دشت‌های شمال و جنوب شرقی استان، سکونت دارند. همچنين اقليت‌های آشوری و ارامنه هم در اين استان (بخصوص در اروميه) سکونت دارند.
وجود شهرهای صددرصد کردنشين سردشت، مهاباد (دومين شهر بزرگ اين استان)، بوکان، پيرانشهر و شهرهايی با تقریباً ۵۰درصد اهالی کرد (اشنويه، سلماس و با اندکی ارفاق‌ خوی) و نيز افزايش کردهای ساکن در اروميه (مرکز اين استان) طی سال‌های اخیر، در کنار کردهای عشاير ساکن در شمال ماکو (چالدران يا همان حوزه بورالان) ترکیب جمعیتی کردها را قابل‌توجه کرده است و همین مسئله زمینه‌ای شده است که هر انتصابی در این استان، با حساسیت‌های بالایی پیگیری شود.
حضور جمعیت قابل‌توجه کردهای اهل سنت و شهرهای کردنشینی مثل مهاباد، و بازیگری برخی چهره‌های سیاسی در کنار ده‌ها دلیل دیگر، در سال‌های گذشته، فضایی ایجاد کرده است که شکاف‌های واضحی بین ترک‌ها و کردها در ارومیه اتفاق افتاده است. اختلافاتی که در بعضی مواقع زخم آن باز می‌شود.
در چنین شرایطی برخی سیاستمداران استان که مشهورترین چهره آنها در سال‌های اخیر، «نادر قاضی‌پور» بوده است، همواره سعی کرده‌اند با سوار شدن بر موج مطالبات قومیتی، برای خود محبوبیت کسب کنند. در انتخابات مجلس دهم، قاضی‌پور دور اول وارد مجلس شد و در دور دوم، با حمایت از دو نامزد ترک در مقابل دو نامزد کرد، عملاً انتخابات ارومیه را تبدیل به انتخاباتی قومیتی کرد و کارکرد سیاسی منتخبان را از آنان سلب کرد. با نگاه به فضای سیاسی این استان به‌نظر می‌رسد این مسئله در هر انتصابی در استان اثر پیدا کرده است. مثلاً سال 95 قاضی‌پور در مراسم تودیع و معارفه رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان به برخی انتقادات و گلایه‌های فعالان سیاسی، مدنی و اقتصادی که طی نشستی با استاندار در مهاباد صورت گرفت، به‌تندی واکنش نشان داده و از آنان به‌عنوان اخلال‌گران وحدت ملی نام برد. او گفته بود: «کسانی که در ظاهر داعیه دفاع از حقوق ملت و قومیت‌ها را دارند بروند فرزندان و خانواده‌های خود را کنترل کنند که به دشمن ملحق نشوند.» در همان زمان فیلمی از نادر قاضی‌پور منتشر شد که در آن جملات توهین‌آمیزی نسبت به قومیت‌های دیگر و زنان به زبان آورده بود: «مملکت را به‌آسانی به‌د‌ست نیاورد‌ه‌ایم که هر روباه و بچه و... را بفرستیم آنجا. مجلس جای ... نیست... مجلس جای زنان نیست، جای مرد‌ان است. بفرستید‌ ... تا آبرویتان برود‌؟» اصرار قاضی‌پور روی این مسائل حتی به ضرب‌و‌شتم یکی از خبرنگاران هم منتهی شد. البته این رفتارها و حرکت نادر قاضی‌پور و جمعی از سیاستمداران این استان روی شکاف‌های قومیتی، بدون واکنش هم نبوده است و طبیعتاً کردهای استان نیز تلاش زیادی برای حفظ هویت قومیتی خود انجام داده بودند؛ تا‌جایی‌که هر انتصابی در استان همیشه با حاشیه‌های فراوان همراه بوده است. شاید به همین دلیل ابراهیم رئیسی تصمیم گرفت یک چهره غیربومی و باسابقه را در مسئولیت استانداری این استان قرار دهد. در واقع قبل از ظهور پدیده قاضی‌پور در ارومیه، نمایندگان کرد اهل سنت نیز از این منطقه راهی مجلس می‌شدند که «عابد فتاحی» یکی از مشهورترین این چهره‌ها بود. فتاحی در مجالس هفتم و نهم نماینده ارومیه بود و اتفاقاً از چهره‌های مؤثر منتقد احمدی‌نژاد به‌شمار می‌رفت.
این اختلافات قومیتی با رفتن قاضی‌پور از مجلس تمام نشد و صرفاً مربوط به گذشته نیست و همچنان در استان باقی مانده است؛ همین شهریور امسال، اعتراض یکی از اعضای کرد شورای شهر ارومیه به ترکی صحبت کردن دیگر اعضای شورا، موجب ایجاد تنش در صحن شورای شهر ارومیه شد.

۲. استان مرزی

آذربایجان غربی شاهراه ارتباط ایران با اروپا بوده است و همیشه از تحولات سیاسی کشورهای همسایه تأثیر گرفته است. مهمترین تأثیر را می‌توان در تشکیل جمهوری مهاباد در سال 1324 دید که چپ‌گرایان کرد ایران در شهر مهاباد به رهبری قاضی محمد، پرچم استقلال‌طلبی بالا بردند. با خروج نیروهای شوروی از ایران، جمهوری مهاباد خیلی زود فروریخت اما ریشه‌های تفکر چپ‌گرایی در میان کردهای آن منطقه باقی ماند.
این همسایگان در سال‌های اخیر هم تاثیرگذاری‌های خود را داشته‌اند. به‌خصوص اینکه مردم این استان، یا لااقل قسمت قابل‌توجهی از مردم این استان، به‌خاطر هم‌جواری با ترکیه و عراق و آذربایجان، رفت‌وآمد به این کشورها دارند و ممکن است از برخی سیاست‌های خارج از کشور نیز متأثر شوند؛ چنانچه رسانه‌های امنیتی کشور، گاه از همکاری برخی مردم مرزنشين با گروه‌های مسلح مخالف نظام صحبت کرده‌اند. این در حالی است که بسیاری از مردم این استان در جریان جنگ هشت‌ساله با عراق به شهادت رسیدند.
برادران باکری، شاید مشهورترین چهره‌های سیاسی ارومیه در دهه 60 باشند. سه برادر که یکی به‌خاطر عضویت در سازمان مجاهدین خلق، توسط ساواک بازداشت شد و در دادگاه‌های پهلوی اعدام شد و دو برادر دیگر که در سال‌های جنگ ایران و عراق‌ به شهادت رسیدند. اما چهار دهه بعد از آن دوران، استانی که با واژه‌هایی همچون مرزداران غیور شناخته‌شده، حالا نگرانی درباره بخشی از آن موجب شده که در برخی موارد به‌عنوان یک مشکل شناخته ‌شود.

۳. دریاچه ارومیه

با وجود گسل‌های گفته‌شده در بالا، اما یک مسئله دیگر در سال‌های اخیر به مسائل استان اضافه شد. خشک شدن آب دریاچه ارومیه که به‌مرور در دو دهه اخیر رخ داده، نارضایتی مردم منطقه و بومیان اطراف دریاچه را فراهم کرد و تلاش‌های سه دولت اخیر برای کنترل و احیای دریاچه در این سال‌ها، تقریباً بی‌نتیجه بود. اولین اعتراض جدی مردم به خشک شدن دریاچه ارومیه پنجم شهریور ۱۳۹۰ در دو شهر تبریز و ارومیه برگزار شد که با فراخوان در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفت و علت اعتراض، بی‌توجهی مسئولان نسبت به خشک شدن دریاچه ارومیه بود. آخرین تجمع مردم در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه نیز چند هفته قبل از نا‌آرامی‌های شهریورماه امسال یعنی در تیرماه 1401 برگزار شد. خبرگزاری فارس درباره این تجمع نوشته است: مشاهدات میدانی از اجتماع چند ده‌نفری مردم در تقاطع خیابان‌های امام خمینی و عطایی ارومیه در عصرگاه امروز شنبه ۲۵ تیرماه خبر می‌دهد. در این تجمع برای دقایقی تعدادی از مردم با شعار‌هایی به زبان ترکی با این مضموم که «دریاچه ارومیه جان می‌دهد، مجلس به قتل آن فرمان می‌دهد» و «آذربایجان بیدار است، دریاچه ارومیه تشنه است» اعتراض خود نسبت به بی‌توجهی مسؤولان به خشک شدن دریاچه ارومیه را اعلام کردند.

۴. ناآرامی‌های تابستان و پاییز 1401

در جریان ناآرامی‌های شهریور و پاییز امسال نیز مردم استان آذربایجان غربی بارها و بارها دست به اعتراض زدند. شاید قابل‌توجه‌ترین اتفاق در ارومیه این بود که همزمان با صدور دستور عفو برای بسیاری از زندانیان سیاسی، اما از آنجا خبر رسید که برای دو برادر، کیفرخواست محاربه صادر شده است.
ناآرامی‌های آذربایجان غربی را البته می‌توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد. یکی ناآرامی‌هایی که مثل تهران، توسط زنان و جوانان این استان ساماندهی می‌شد و مرکز آن شهر ارومیه بود و دیگری مواردی که همسو با دیگر کردهای ایران بود و مرکز آن شهر مهاباد بود.
ابعاد ناآرامی‌های ارومیه و مقایسه آن با دیگر استان‌های ایران، شفاف نیست اما رسانه‌های امنیتی اواخر آبان خبر دادند اعضای یک تیم ضد‌امنیتی تحت‌عنوان «تشکیلات جوانان محلات ارومیه» با هوشیاری پاسداران گمنام امام زمان‌(عج) در آذربایجان غربی دستگیر شده‌اند. این منابع آگاه با اشاره به دستگیری بیش از ۲۵ نفر در این رابطه، تأکید کردند: «هشت نفر از دستگیرشدگان زن هستند؛ ضمن اینکه اعضای اصلی این تشکیلات با سازمان‌های جاسوسی در ارتباط بوده‌اند.»
ناآرامی‌های ارومیه در بعضی مواقع به خشونت هم کشیده شد. در جریان این اتفاقات برخی افراد جان خود را از دست دادند؛ از جمله یک بسیجی به نام «سیدعباس فاطمیه» عضو گردان بیت‌المقدس حوزه ۲۴ نوشین‌شهر که بر اساس آنچه درباره این حادثه منتشر شده است، در حین مأموریت کنترل اغتشاشات در شهر ارومیه، با ضربات میله فلزی و سنگ موردحمله قرار گرفته و به‌شدت مجروح شد و بعد از سه روز در بیمارستان درگذشت.
رسانه‌های آن‌سوی آب‌ها شایعه‌ کردند که تعداد معترضان کشته‌شده در ارومیه، بسیار بالا بوده است. از مشهورترین افرادی که بر اساس ادعای این رسانه‌ها، در جریان اعتراضات این استان کشته شدند، افرادی مثل نیما شفیق‌دوست، شورش نیکنام، شمال خدیری‌پور، و نسیم صدقی بودند. دستگاه‌های قضایی و امنیتی ایران می‌گویند نیما شفیق در اثر گاز گرفتن سگ مصدوم شده است و درباره نسیم صدقی هم فرمانده نیروی انتظامی استان آذربایجان غربی گفته «در قتل خانم ‌‌نسیم صدقی‌ که در یک اختلاف خانوادگی کشته شد، دشمنان با دروغ‌پردازی تلاش کردند آن را به اعتراضات ربط دهند و در این راستا آبرو و آزرده‌خاطر شدن خانواده مقتول برای آنان هیچ ارزشی نداشت.» در این میان مراسم تشییع شورش نیکنام در مهاباد تبدیل به صحنه اعتراضی مردم شد. نهادهای امنیتی کشته شدن او با گلوله جنگی را تائید کردند؛ گرچه این اتفاق را مشکوک خواندند.

۵. نبود رهبری سیاسی

وجود گسست‌های بالا در ارومیه زمینه‌ای شده تا هیچ‌کدام از جریان‌های سیاسی حاضر در استان، توان نمایندگی جمعیت قابل‌توجهی از مردم را نداشته باشند. همچنان که گفته شد نادر قاضی‌پور که مشهورترین چهره اصولگرای استان به‌شمار می‌رود، رفتاری دارد که اصولگرایان تهرانی آن را نمی‌پسندند و حتی موجب شد او برای حضور در انتخابات مجلس یازدهم، احراز صلاحیت نشود. خانواده حضرت‌پورها نیز که در سال‌های اخیر مجلس و شهرداری را در اختیار گرفته بودند، با بازداشت محمد حضرت‌پور(شهردار ارومیه) وارد چالش‌های جدی شده‌اند و بعید است همچنان بتوانند در سیاست منطقه، صحنه‌گردانی کنند. امام‌جمعه ارومیه نیز که در زمان مرحوم حسنی، یکی از مشهورترین امام‌جمعه‌های ایران بود، سال‌هاست مثل سابق نیست و قریشیِ پدر و پسر (که یکی نماینده خبرگان رهبری است و دیگری نماینده ولی‌فقیه در استان) که اصالتاً اهل آذربایجان شرقی هستند، بیشتر، وجهه مذهبی دارند، تا سیاسی.

۶. بحران طبقه ضعیف

طبقه محروم استان آذربایجان غربی نیز در سال‌های گذشته با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم کرده است. تصاویر سیب‌هایی که روی دست کشاورزان ارومیه‌ای باقی مانده است و آنها را کنار خیابان رها کرده‌اند، یکی از تصاویر تلخ این روزهاست. تولید انبوه و بی‌برنامه در حوضه آبریز دریاچه خشک‌شده ارومیه، بازار نابه‌سامان و بدون پشتوانه، دپوی سیب‌های صنعتی در کنار جاده‌ها و عاقبت خام‌فروشی و رنج و بی‌حاصل باغداران، همگی با هم تراژدی سیب استان را کامل می‌کنند تا چندین تن سیب، هفته‌ها زیر آفتاب، باد و باران و آلودگی به نام سیب زیردرختی در انتظار بمانند تا شاید راهی کارخانه‌های صنایع تبدیلی شوند. گفته می‌شود هر سال یک‌پنجم سیب تولیدی که می‌توانست به قیمت بهتری به فروش بروند به سیب زیردرختی یا همان صنعتی تبدیل می‌شود آن‌هم به شیوه دپو کنار جاده‌ای به فروش می‌رسند!
همزمان مسئله کولبری در این استان نیز، که یکی از مشاغل طبقه محروم در استان‌های کردنشین مرزی محسوب می‌شود، با حواشی زیادی روبه‌رو است. این استان با سه کشور جمهوری‌آذربایجان، ترکیه و عراق مرز دارد و برخلاف عراق، مرزهای ترکیه به‌دلیل برخوردهای مسلحانه این کشور با گروه پ.ک.ک، امکان عبور کولبرهای ایرانی را ندارد. استاندار سابق آذربایجان غربی درباره کولبری در این استان می‌گوید: «درست است که تعداد زیادی از کولبرها از روی فقر کولبری می‌کنند، اما تعداد زیادی هم از همین راه کولبری، قاچاق وسیع کالا انجام می‌دهند و سودهای زیادی می‌کنند. الان قاچاق اسلحله و مشروبات الکلی به‌صورت گسترده انجام می‌شود، تا جایی‌که می‌دانیم مشروبات الکلی در خود استان هم پخش نمی‌شود، بیمه می‌شود و مستقیم به مرکز کشور می‌رود.»
به هر حال شکی وجود ندارد که تلفات کولبرها در استان آذربایجان غربی، بسیار قابل توجه است.
در این بین هم، با وجود رأی بالا و بی‌سابقه مردم آذربایجان غربی به حسن روحانی در انتخابات 1392 و 1396، اما دولت حسن روحانی در عمل به وعده‌های خود درباره این منطقه ناکام ماند. حسن روحانی در انتخابات 92، نزدیک به 67 درصد آرای استان آذربایجان غربی را به‌دست آورد و در انتخابات سال 96 نیز حدود 63 درصد از آرای این استان به سبد حسن روحانی رفته بود. (روحانی سال 92 در این استان بیش از 800 هزار رأی و در سال 96، بیش از یک‌میلیون رأی به‌دست آورده بود اما آرای ابراهیم رئیسی در سال 1400، حتی به 600 هزار رأی نرسیده بود.)
یکی از فعالان سیاسی شناخته‌شده استان آذربایجان غربی درباره فضای سیاسی کنونی این استان به هم‌میهن می‌گوید: «بعد از حوادث سال‌های اخیر، فعلاً برای فعالان سیاسی استان صحبت کردن از انتخابات محلی از اعراب ندارد و فعلاً هیچ فعالیتی از سوی احزاب اصلاح‌طلب که معطوف به انتخابات مجلس سال آینده باشد، وجود ندارد.»
حسن روحانی در انتخابات سال 96، وعده‌های زیادی برای بهبود وضعیت استان داده بود. اسماعیل علی‌میرزایی، از چهره‌های سیاسی استان به هم میهن می‌گوید: «در سال 92 هم جرقه پیروزی آقای روحانی از استان آذربایجان‌غربی زده شد. استقبالی که از ایشان در استان انجام گرفت، زمینه پیروزی ایشان را فراهم کرد. اما بعد از ناکامی‌‌هایی که به بار آمد و نتیجه‌ای که از این رای گرفته نشد، در عین هزینه‌های سنگینی که انتخابات 96 برای اصلاح‌طلبان استان داشت، زمینه‌ای شد که بیشتر اصلاح‌طلبان، دیگر به انتخابات فکر نکنند و بحث‌های انتخاباتی برای آنها منتفی شد و اگر جریانات اخیر هم پیش نمی‌آمد، این وضعیت وجود داشت. آنها معتقدند دولت قبلی به آنها خیانت کرد و دولت عملکردی داشت که برخلاف وعده‌هایی بود که در سفر انتخاباتی به ارومیه مطرح شد و وضعیت استان به نفع جریان مقابل تغییر پیدا کرد.»
زلزله خوی، مثل زلزله ترکیه نبود که گسلی روی زمین ایجاد کند اما نمی‌توان گسل‌های زیاد فضای سیاسی ارومیه را انکار کرد. گسل‌هایی که طی سال‌ها ایجاد شده‌اند و اصلاح آنها به راحتی امکان‌پذیر نخواهد بود. زخمی که در روزگاران به تن منطقه نشسته است، درمان نمی‌توان کرد، الا به روزگاران...

Untitled 1

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی