چشم روسیه به مولداوی
جنگ لفظی بیش از دو هفته است که مولداوی را دچار مشکل کرده است. این فضا زمانی ایجاد شد که ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین در تاریخ دهم فوریه درباره کودتای روسیه در مولداوی هشدار داد. دو روز بعد، مایا ساندو، رئیسجمهور مولداوی گفت که اوکراین اطلاعاتی را به دولت او ارسال کرده است که براساس آن روسها برنامهای برای بیثبات کردن کشور داشتند. این کودتا قرار بود با سازماندهی اعتراضات با بهکارگیری «اقدامات خشونتآمیز» انجام شود. این یک پوشش عالی برای تحریک یک کودتا در کشوری است که مستعد تغییر حکومتی از طرق خشونتآمیز ناشی از اعتراض است. در واقع مولداوی قبل از اینکه زلنسکی هشدار بدهد نیز مراقب وقوع چنین رخدادی بوده است. اواخر همینماه، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه غرب را متهم کرد که چشم به مولداوی دوخته و قصد دارد از این کشور الگویی مشابه اوکراین بسازد. قبل از آن نیز رئیسجمهوری مولداوی با اعلام اینکه کشورش ممکن است به عضویت در ناتو فکر کند، روسیه را تحریم کرده بود. سناریویی را مجسم کنید که در آن، مولداوی در جنگ اوکراین وارد شود و یک جبهه جدید در این کشور باز شود. با در نظر گرفتن اینکه کییف تا چه حد سریع به تهاجم بالقوه روسیه به مولداوی واکنش نشان دهد، اوکراین میتواند تعدادی سرباز ذخیره را به همراه سلاحهای غربی به مولداوی بفرستد. این کار باعث میشود که اوکراین بیش از این از غرب درخواست سلاح کند. آمریکا و اروپا ممکن است نخواهند که درگیری بیش از این گسترده شود، اما اگر روسیه به مولداوی حمله کند و اگر اوکراین به کمک مولداوی برود، آمریکا و اروپا گزینه زیادی پیش رو ندارند جز اینکه از آنها حمایت کنند.
برای روسیه، تداوم یک حمله در شرق اوکراین و جنوب اوکراین، جایی که این کشور با ترانسنیستریا هممرز است، یک کابوس لجستیکی خواهد بود. گشودن یک جبهه جدید ممکن است ارزش تلاشکردن را داشته باشد، البته تا زمانی که شانس روسیه را کاهش ندهد و موجب نشود روسیه قلمرویی که بهدست آورده از دست بدهد. همچنین روسیه باید مراقب باشد ایالات متحده را آنقدر ناراحت نکند که این کشور مجبور به مداخله مستقیم شود. در حالت ایدهآل، چنین حملهای ممکن است منجر به مذاکرات شود. این واقعیت که جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، در سخنرانی اخیر خود در ورشو از مولداوی نام برد، نشان میدهد که یک جبهه جدید در جنگ، چیزی است که واشنگتن بههیچوجه تمایلی به باز شدناش ندارد. با در نظر گرفتن این موضوع، روسیه ممکن است تشخیص دهد که با گشودن یک جبهه جدید در بلاروس به جای مولداوی، اهدافش بهتر محقق میشود. اگر روسیه بر مولداوی مسلط شود، گستره جنوبی ناتو را به خطر میاندازد و در نتیجه پای ایالات متحده آمریکا به ماجرا باز میشود.
تا به اینجای کار، تنش در مولداوی به نفع حزب حاکم طرفدار اروپا بوده است. شایعات کودتا به سندو و حزبش کمک کرد تا موقعیت خود را تحکیم کنند. اگر هشدار اوکراین به مولداوی نبود، دولت ساندو احتمالاً تا پایان ماه به دلیل اعتراضات ناشی از نارضایتی عمومی از عملکرد ضعیف اقتصادی این کشور سقوط میکرد. استقرار یک دولت جدید در طول بحرانی که به نظر میرسد یک بحران امنیتی است، به سندو اجازه داد تا از بیثباتی سیاسی بیشتر جلوگیری کند.
چشمانداز تهدید روسیه علیه مولداوی به دولت این امکان را داد که روابط بهتری با غرب برقرار کند و به سندو دسترسی مستقیم به رهبران غربی مانند بایدن را داد تا در طول سفرهایش به مونیخ و ورشو با آنها ملاقات کند. تعامل مستقیم با رهبران ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا این امکان را برای مولداوی فراهم میکند که تضمینهای امنیتی و مالی برای بهبود اقتصاد خود دریافت کند.
برای اوکراین، وضعیت مولداوی زمان را فراهم میکند که کییف خیلی به آن نیاز دارد. این زمان میتواند به کییف کمک کند تا در مورد کمک بیشتر غرب مذاکره کند و بتواند از حمله دیگر روسیه جلوگیری کند. این امکان وجود دارد که هیچیک از اینها محقق نشوند، اما نمیتوان احتمال آن را رد کرد. برای روسیه، گشودن یک جبهه جدید، چه در بلاروس یا مولداوی، یک مزیت استراتژیک به این کشور خواهد داد. اگر نگرانیهای کنونی منجر به بیثباتی در هر یک از کشورها شود، لهستان یا رومانی میتوانند قربانی بعدی باشند.