رابطه آمریکا و چین میتواند احیا شود؟
اندیشکده کوئینسی نوشت، پس از پنج سال تنزل روابط آمریکا و چین، بایدن و شی هفته گذشته در اجلاس سران گروه 20 با یکدیگر دیدار کردند. به گفته جیکسالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا، «هدف این بود که زمینهای برای روابط گرم ایجاد کنیم و مطمئن شویم که رقابتمان محدود میشود.» نشانههای اولیه امیدوارکننده است. طبق گزارشها، نشست شی و بایدن بهخوبی انجام شد و به نظر میرسد هر دو طرف واقعا علاقهمند به کاهش تشنجی هستند که اکنون حاکم است. دستور کار بلندپروازانهتری مورد نیاز است که در آن، هر دو کشور با هم برای اصلاح نظام جهانی کار کنند. اما موانعی وجود دارد. ناسیونالیسم و میلیتاریسم در هر دو کشور در حال رشد است و درک منازعات حاصل جمع صفر (سود یکی برابر با ضرر دیگری به همان اندازه است) در میان نخبگان سیاسی هر دو کشور، حاکم است. کمتر از 10سال پیش، زمانی که پرزیدنت باراک اوباما در اولین دیدار خود با رئیسجمهور تازه تحلیفشده چین، احتمال همکاری قدرتهای بزرگ، روشن به نظر میرسید، باوجود اصطکاک طولانیمدت بر سر تایوان، تجارت و حقوق بشر، دو رئیسجمهور کاملا از خطرات وحشتناک پیشرو آگاه بودند. آنها اقداماتی را برای کاهش تنشها و ایجاد زمینهای برای همکاری انجام دادند؛ اقداماتی که در چند سال بعد به ثمر نشست. به عنوان مثال، در سال 2014، ایالات متحده و چین برای حلوفصل اپیدمی ابولا در غرب آفریقا از نزدیک با یکدیگر همکاری و یک توافقنامه دوجانبه بزرگ در مورد محدود کردن انتشار گازهای گلخانهای منعقد کردند که مهمترین گام در مسیر توافق پاریس است. امروزه، همکاری قدرتهای بزرگ مانند آن همکاریها، رویا بهنظر میرسد. درعوض، هر یک از طرفین، جبهه گستردهای را علیه دیگری به راه میاندازد و آنها را علت مشکلات داخلی معرفی میکند. رهبران آمریکا میگویند که چین حمایت نظم بینالمللی از دموکراسی و حقوق بشر را تضعیف میکند. رهبران چین میگویند که آمریکا میخواهد کشورهای در حال توسعه را برای همیشه تحت فرمان خود نگه دارد. ایالات متحده شکل محدود اما بسیار تحریکآمیز جنگ اقتصادی را علیه چین به راه انداخته است و به دنبال نابودی برجستهترین شرکت چندملیتی خود، هوآوی و قطع ارتباط با تمام شرکتهای چینی تولیدکننده نیمهرساناهای پیشرفته است. دو کشور در حال تشدید تحرکاتِ تحریکآمیز نظامی و دیپلماتیک حول تایوان هستند و این حس در هردو پایتخت به شکل فزایندهای سربر میآورد که چه بسا جنگ بر سر تایوان، اجتنابناپذیر باشد. آنچه در پس این اقدامات خطرناک و تنشزا وجود دارد، این است که نخبگان سیاسی در هر دو کشور اکنون موفقیت و شکوفایی دیگری را به عنوان تهدیدی بزرگ برای خود درک میکنند. یکی از توضیحات رایج این است که شی جینپینگ و دونالد ترامپ مسئول این وضعیت هستند اما تحولاتی که ترامپ و شی تشدید کردند، پیش از به دست گرفتن قدرت آنها هم در جریان بود. بهجز رهبران، ویژگیهای پایدار ملی هم علت این وضعیت است. سیاست اقتدارگرایانه چین به این معنا بود که دیر یا زود علیه نظم بینالمللی لیبرال بلند میشود، پلورالیسم را در داخل چین خنثی میکند و به دنبال جایگاه رهبری آمریکا بر سیستم جهانی است. از سوی دیگر، تمایل آمریکا به سلطه جهانی به این معنا بود که به محض اینکه چین رقابت جدی اقتصادی و نظامی با آمریکا را آغاز کند، به دنبال سرکوب چین خواهد بود. اولین قدم ضروری برای احیای روابط، این است که تشدید تنش فعلی را متوقف کنیم و هر یک از طرفین به طرف مقابل در نقاط مرکزی تنش، بهویژه در مورد تایوان، اطمینان خاطر دهند. گام بعدی این است که ابتکارات مشترک قویتری ایجاد کنند. مثل همکاری برای مقابله با چالشهای فراملی تغییرات آبوهوایی، ثبات اقتصاد کلان جهانی، امنیت بهداشتی و امنیت غذایی در جهان. اگر چنین همکاریهایی به تدریج ایجاد شود، روابط درست میشود و اعتماد از دست رفته باز میگردد.
نظرهای من