در ذهن ریاض و تهران چه میگذرد؟
واکاوی محاسبات استراتژیک ایران و عربستان در عادیسازی روابط میان یکدیگر بعد از هفت سال دشمنی

واکاوی محاسبات استراتژیک ایران و عربستان در عادیسازی روابط میان یکدیگر بعد از هفت سال دشمنی
عبدالرسول دیوسالار
مدیر طرح امنیت منطقهای دانشگاه اتحادیه اروپا
هشام الغانم
مدیر برنامه امنیت ملی در دانشگاه نایف عرب
ترجمه: آریا صدیقی / هفت سال پس از قطع روابط دیپلماتیک عربستان سعودی با ایران، این دو قدرت منطقهای بر سر توافقی برای احیای روابط به توافق رسیدند. مذاکرات برای این توافق در دو سال گذشته با میانجیگری دولتهای عراق، عمان و اخیراً چین، شاهد فرازونشیبهایی بود. در پایان، گفتوگوها ادامه یافت و با موفقیت به پایان رسید و اراده سیاسی متقابل برای توسل به ابزارهای دیپلماتیک برای رسیدگی به خواستههای طرفین در دستور کار قرار گرفت. درحالیکه به نظر میرسد این آشتی، یک تنشزدایی تاکتیکی باشد که در خدمت منافع دوجانبه طرفین است، اما نمیتوان گفت که یک معامله بزرگ است. این محاسبات استراتژیک هیچیک از طرفین را به شیوهای بنیادین تغییر نمیدهد. بنابراین بعید است که در کوتاهمدت فضای امنیتی منطقه را بهطور قابلتوجهی تغییر دهد. در واقع، تداوم تنشها بهجای تغییرات در روابط عربستان و ایران وجود خواهد داشت. با این حال، اهمیت این توافق در ایجاد اعتماد متقابل و هموار کردن راه برای گامهای بعدی به سوی یکپارچگی منطقهای را نمیتوان دستکم گرفت. همانطور که ناظران به تفصیل تحلیل کردهاند، تحول به سمت یک سیستم امنیتی صلحآمیز و مبتنی بر همکاری در خلیجفارس، یک فرآیند گامبهگام است که در آن آشتی عربستان و ایران یکی از مراحل اجتنابناپذیر است. اکنون سوالات کلیدی این است که چه تلاشهایی باید انجام شود تا فضای سیاسی مثبتی که ایجاد شده، پایدار بماند و چگونه میتوان این توافق را از موانع پیشرویش مصونیت بخشید. برای پاسخ دادن به این سوال، باید درک بهتری از انگیزههای تهران و ریاض، محدودیتهایی که این معامله با آن مواجه است، و نقشی که تخریبکنندگان این روند میتوانند در این فرآیند ایفا کنند، بهدست آورد.
ریاض و تهران انگیزههای منحصربهفرد خود را داشته و اهداف متفاوتی را در دستیابی به توافق دنبال میکنند. این عدم تطابق انگیزهها و اهداف، هم فرصت است و هم خطر. از یک طرف، این توافق یک معامله موقعیتی و بدهبستانی را به خطر میاندازد. بنابراین یک آشتی شکننده بین دو طرف، به محض محقق شدن اهداف هر یک از طرفین، میتواند دچار تغییر شود. اهداف و مسائل متفاوت مدنظر دوطرف درباره اینکه آیا این توافق واقعی است یا نه، نشان میدهد آشتی واقعی بین دو طرف، بیشتر یک فرآیند زمانبر و طولانی را میطلبد. از سوی دیگر، فرصتی نیز وجود دارد زیرا ماهیت مبتنی بر منافع این توافق، فضا را برای گسترش حوزههای مورد علاقه دوطرف باز میکند.
استراتژی ریاض
از منظر استراتژی مدنظر عربستان سعودی، این توافق رقابت را به عرصه اقتصادی کشانده و از آن در افتادن به عرصههای سیاسی و امنیتی مصون میدارد. زیرا چنین رقابتی برای هر دو طرف پرهزینه است. با این اوصاف، دلایل اصلی که عربستان سعودی را به امضای این توافق سوق داد میتوان در شش نکته بیان کرد:
1 |
ادراک عربستان سعودی از تغییر اولویتهای ایالاتمتحده در دهه گذشته، محاسبات امنیتی پادشاهی عربستان را تغییر داده است. تمایل ایالات متحده برای جدا شدن از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و انتقال منابع نظامی و دیپلماتیک خود برای پرداختن بیشتر به رقابت خود با چین؛ توافق هستهای باراک اوباما با ایران در سال 2015 و سیاست اعلامشده وی مبنی بر اینکه ایران و عربستان سعودی «باید راهی موثر برای اشتراک فضای همسایگی و برقراری نوعی صلح سرد بیابند»، و عدم حمایت ایالاتمتحده از عربستان در برابر حمله پهپادی حوثیها به تأسیسات نفتی آرامکو، ریاض را متقاعد کرده است که دیگر نمیتواند برای تامین امنیت خود صرفا به واشنگتن تکیه کند.
در واکنش به این محاسبات متغیر امنیتی، انتخاب پادشاهی عربستان این است که یا خصومتها با ایران را کاهش دهد و یا با استفاده از رقابت قدرتهای بزرگ به نفع خود و تنوع بخشیدن به امنیت خود، تضمینهای امنیتی موجود را که از ایالاتمتحده دریافت کرده، تکمیل کند. به نظر میرسد ریاض یک استراتژی ترکیبی را انتخاب کرده است. از یک سو، تعامل دیپلماتیک با ایران را در دستور کار قرار داده تا بازدارنگی را با دیپلماسی تکمیل کند و از سوی دیگر، بهدنبال بهرهمندی از فرصتهای دیپلماسی چندجانبه است تا تضمین سیاسی جدیدی را وارد معادله کند و اهرمی علیه ایران بهدست آورد که در این مورد، این تضمین سیاسی و اهرم جدید، چین است. توجه به این نکته مهم است که این تغییر رویکردها نشاندهنده تلاش عربستان برای پیدا کردن جایگزین ایالاتمتحده نیست، بلکه بهمعنای تعامل با چین در مناطقی است که سیاست ایالات متحده ناکافی و یا ناکارآمد بوده است.
2 |
عربستان سعودی هیچ علاقهای بههیچ جنگی در منطقه خلیج فارس ندارد. شکست سیاست فشار حداکثری آمریکا در قبال ایران، سیاست تهران برای افزایش غنیسازی اورانیوم، و تهدید اسرائیل برای بمباران تأسیسات هستهای ایران، منطقه را بهطور نامطمئنی در آستانه جنگ قرار داده است. عربستان سعودی نمیخواهد بخشی از این تشدید تنش باشد. این تنش، امنیت عربستان را تضعیف کرده و تحول اجتماعی و اقتصادی که در دستور کار دارد را به تأخیر میاندازد. گشایش دیپلماتیک با ایران پیام روشنی به ایرانیها، ایالاتمتحده و اسرائیل است که میگوید پادشاهی عربستان، مایل به پذیرش خطر جنگ مستقیم با همسایه خود نیست.
3 |
وقتی صحبت از ایران میشود، اولویتهای امنیتی عربستان سعودی به حمایت جمهوری اسلامی از گروههای شیعه، عمدتاً در یمن و عراق، علاوه بر برنامه موشکی متعارف پیشرفتهاش مربوط میشود. این دو مورد، اولویت مذاکرات آمریکا و شرکای اروپایی آنها با ایران نیست. درحالیکه عربستان سعودی کاملاً آگاه است که ایران محدودیتی برای برنامه موشکی خود ایجاد نخواهد کرد، اما معتقد است که عادیسازی روابط با ایران، مسیر جایگزینی است که ممکن است به ثبات منطقه بهویژه در عراق و یمن کمک کند.
4 |
حداقل برای یک دهه آینده، اولویت عربستان سعودی پیش بردن برنامه تحول اجتماعی و اقتصادی است که در چشمانداز 2030 توضیح داده شده. این برنامه در سایه داشتن روابط عادی با ایران محقق میشود. بر این اساس، پادشاهی سعودی بر این باور است که اگر جانبداری از هر یک از قدرتهای بزرگ، بهویژه قدرتهای غربی، تنشهایی را با تهران ایجاد کند، این کار تنها به برنامه تحول اجتماعی ریاض آسیب میزند. به همین دلیل است که برای مثال، پادشاهی سعودی، سیاست ابهام استراتژیک در قبال اوکراین را انتخاب کرد. این سیاست به ریاض کمک کرد از منافع خود در برابر پیامدهای منفی تنشهای روسیه و غرب محافظت کند.
5 |
عربستان سعودی دارای منافع استراتژیک اقتصادی و امنیتی در روابطش با چین است. توافق با ایران با میانجیگری چین، روابط دو کشور را مستحکم میکند. مهمتر از آن، از آنجایی که چین، هم از اهرم سیاسی و هم از اهرم اقتصادی در قبال ایران برخوردار است، بنابراین تهران بیشتر تمایل خواهد داشت تا تعهدات خود را ذیل توافق عملی کند تا مبادا تأثیری منفی برای چین ایجاد کند و واکنشی منفی از چین دریافت کند. به عبارت دیگر، عربستان امیدوار است که حضور چین بتواند توافق پایدارتری با ایران را تضمین کند.
6 |
ثبات منطقه برای عربستان سعودی بیشترین اهمیت را دارد زیرا درگیری، هزینه دارد. عربستان سعودی این توافق را برای اهداف خیریه امضا نکرده است! ریاض درک میکند که متحولکردن منطقه از فضایی که در آن بازیها براساس حاصل جمع صفر انجام میشود، به فضایی متفاوت، مزایای اقتصادی عمدهای برای پادشاهی دارد. یکی از این مزایا میتواند این باشد که عربستان با بهبود روابط با ایران به بازار بزرگ ایران دسترسی داشته باشد.
استراتژی تهران
انگیزه ایران برای توافق با عربستان، ذیل استراتژی گستردهتر جدا شدن از غرب از طریق دو استراتژی کلیدی سیاست خارجی «نگاه به شرق» و «سیاست همسایگی» معنا مییابد. استراتژی اول خواستار روابط قویتر با چین و روسیه است، درحالیکه استراتژی دوم، 15 کشور همسایه ایران را بهعنوان شرکای اصلی اقتصادی و سیاسی در اولویت قرار میدهد. درحالیکه این توافق پس از ماهها ناکامی و بنبست در مسائل کلیدی سیاست خارجی، پیروزی دیپلماتیکی را برای دولت ابراهیم رئیسی به ارمغان آورده، انگیزههای واقعی که منجر به تصمیم ساختاری جمهوری اسلامی برای موافقت با این توافق شد، پیچیدهتر به نظر میرسد.
1 |
دولت ایران پس از مرگ مهسا امینی با اعتراضات داخلی بیسابقهای روبهروست. این مسئله به ادراک آسیبپذیری و نگرانی از بقای ساختار منجر شده است. در این میان، نهاد امنیتی ایران متقاعد شده است که عربستان سعودی یک کمپین رسانهای به رهبری تلویزیون فارسیزبان «اینترنشنال ایران» را تأمین مالی میکند. ایران معتقد است که این کمپین رسانهای در تأثیرگذاری بر مردم ایران و تأثیرگذاری بر روند اعتراضات بسیار مؤثر بوده است. جمهوری اسلامی حقیقتا در نبرد بر سر فضای اطلاعرسانی شکست خورده است. همانطور که حتی برخی مقامات ایرانی نیز اذعان میکنند، شبکههای اصلی رادیو و تلویزیون دولتی ایران، جایگاه خود را در میان مردم از دست دادهاند. این داینامیک، تعادل بین ریاض و تهران را تغییر داده است. درحالیکه پیش از این تهران به موقعیت بهتر خود به دلیل نفوذ در یمن اطمینان داشت، اعتراضات نیمه دوم سال پیش، آسیبپذیری ایران را در برابر ابزارهای نفوذ ریاض نشان داد. اهرم جدید عربستان سعودی، ابزاری قدرتمند برای مذاکره در اختیار پادشاهی قرار داد: ایران حمایت خود از حوثیها را کاهش میدهد و در مقابل عربستان سعودی حمایت خود از تبلیغات رسانهای ضدایرانی را کاهش میدهد.
2 |
تهران توافق با عربستان سعودی را راهی برای پیگیری سیاست هستهای، اما با دست بازتر، میداند. بهعنوان یک اصل استراتژیک در سیاست امنیتی ایران و بهمنظور جلوگیری از مواجهه با کمبود منابع، تهران همواره از رویارویی همزمان با چندین بحران سیاست خارجی پرهیز کرده است. در فضای کنونی سیاست، که امیدها برای احیای برنامه جامع اقدام مشترک کم است، هیچ دلیلی ندارد باور کنیم که تنشها بر سر پرونده هستهای کاهش خواهد یافت. اگرچه ایران سعی کرده از طریق توافقهای موردی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تنشها را کاهش دهد، اما هیچ نشانهای دال بر تغییر در سیاست هستهای تهران وجود ندارد. تهران معتقد است از طریق توافق با عربستان سعودی میتواند از مواجهه با یک بحران بزرگ منطقهای اجتناب کند و در عین حال تنشها را با آمریکا و اسرائیل بر سر موضوع هستهای مدیریت کند. این توافق همچنین به ایران کمک میکند تا از تغییر رویکرد منطقهای بهعنوان یک اهرم برای دستیابی به یک توافق هستهای بهتر با ایالات متحده استفاده کند و حتی اگر مجبور شود، ممکن است از عربستان برای کاهش تنش هستهای کمک بگیرد.
3 |
این توافق برای تهران دارای ارزشی استراتژیک در بازدارندگی از همکاری امنیتی آینده بین عربستان و اسرائیل است. بهرغم اینکه عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل نزدیک نیست، اما چشمانداز همکاری امنیتی ریاض و تلآویو علیه تهران به وزنه سنگینتری در ادراک تهدید تهران تبدیل شده است. به نظر میرسد تهران آگاه است که احیای روابط دیپلماتیک با ریاض به دلیل تغییر و تحولات روابط منطقهای، تضمینی برای جلوگیری از عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل نیست. با این حال، آنچه که تهران به آن امیدوار است، استفاده از اصول عدم مداخله و احترام به حاکمیت- ذکر شده در بیانیه مشترک با عربستان سعودی- بهعنوان دستاویزی برای جلوگیری از ظهور یک ائتلاف امنیتی ضدایرانی در سطح منطقه است. این طرحی است که اسرائیلیها آرزومندانه به دنبال آن هستند. همانطور که برخی منابع اسرائیلی ادعا میکنند، این توافق همین حالا هم سایه بزرگی بر معاملات نظامی احتمالی بین تلآویو و پایتختهای عربی گسترانده است. تهران معتقد است که میتواند با موفقیت لایه دیگری از پیچیدگی از طریق آشتی با ریاض به طرحهای نظامی اسرائیل بیافزاید.
4 |
این توافق به جمهوری اسلامی کمک میکند تا دستاوردهای خود را در سوریه، عراق و لبنان تثبیت کند. کاهش رقابت با ریاض، در این کشورها که ایران در آنها دست برتر را دارد، میتواند به تهران کمک کند تا وضعیت موجود را حفظ کند. سفر ماه مارس بشار اسد، رئیسجمهور سوریه به امارات و خبرهای اخیر درباره احیای بالقوه روابط دیپلماتیک عربستان و سوریه، زمینهساز مصالحه دیگر کشورهای عربی با دمشق است. اگرچه این تحولات، درها را برای اعمال نفوذ ریاض در این مکانها باز میکند، اما حمایت ضمنی از گروههای مخالف اسد را نیز محدود میکند. تهران معتقد است که این تحول جدید در درازمدت بتواند به تثبیت وضعیت سوریه، کمک کند. علاوه بر این، همانطور که در مورد عراق_ جایی که تهران بهرغم حضور آمریکا، نفوذ خود را حفظ کرده- ثابت شد، به نظر میرسد ایرانیها مطمئن هستند که ورود عربستانسعودی به سوریه، منافع آنها را از لحاظ استراتژیک به خطر نمیاندازد.
5 |
تهران دخالت چین در مسائل امنیتی خلیجفارس را مرحلهای از آمریکاییزدایی از نظم منطقه میداند. ایران بر این باور است که افزایش تعداد فرمتهای چندجانبه و ابتکارات دیپلماتیک بدون حضور غرب در نهایت به تضعیف ساختار امنیتی تحت رهبری ایالات متحده کمک خواهد کرد. تهران ترجیح میدهد بهعنوان بخشی از این روند، چین را در امور امنیتی خلیجفارس دخیل کند. رزمایشهای دریایی با چین و روسیه نمونههایی از این فرآیند است که تهران معتقد است میتواند به حضور قویتر چین کمک کند و آزادی عمل آمریکا را محدود کند.
6 |
ایران میداند که برتریاش در فناوری پهپادی و موشکهای دارای فناوری پیشرفته، برای همیشه دوام نخواهد داشت. در واقع، ایران میداند که عربستان سعودی در حال توسعه فناوریهای موشکی و پهپادی خود با کمک چین است و با ایالات متحده برای کارآمدتر شدن قابلیتهای دفاع موشکی و ضدپهپادی همکاری میکند. بنابراین، پیش از پایان یافتن مزیت نسبی در برخورداری از پهپادها و موشکهای ارزانقیمت، به نفع ایران است که اکنون با عربستان سعودی توافق کند.
چالشهای موجود در توافقنامه
دهه گذشته روابط ریاض و تهران را به فضایی فراتر از رقابتهای سیاسی و مذهبی کلاسیک سوق داده است. با وجود فرصتهایی که این توافق برای حل مشکلات منطقهای بین دو کشور ارائه میکند، همچنان در برابر سیاست امنیتی هر دو کشور آسیبپذیر خواهد بود.
تنشهای امنیتی
ریاض با همکاری با چین، ایالات متحده و سایر شرکای خود به بهبود قابلیتهای دفاع موشکی و ضدپهپادی خود ادامه خواهد داد. این کشور همچنین بهدنبال دستیابی به دانش فنآوری هستهای، البته برای استفاده غیرنظامی، خواهد بود و هر آنچه را که برای تقویت صنعت نظامی بومی خود که ایران ممکن است بهعنوان تهدیدی برای امنیت خود تلقی کند، انجام خواهد داد. علاوه بر این، عربستان سعودی از نظر سیاسی و اقتصادی درهایش را به روی کشورهایی مانند سوریه، یمن، لبنان و عراق باز خواهد کرد زیرا معتقد است که ثبات و امنیت در منطقه از طریق شکوفایی اقتصادی ارتقا مییابد. با این حال، ایران ممکن است چنین گشایشهایی را تهدیدی برای نفوذ خود در منطقه بداند. مهمتر از آن، از آنجایی که عربستان سعودی به دلایل تاریخی و امنیتی بهدنبال حفظ روابط مستحکم با ایالات متحده خواهد بود (ایالاتمتحده تامینکننده اصلی تسلیحات پادشاهی سعودی است)، ایران ممکن است همچنان نسبت به عواقب این روابط بدگمان باشد، زیرا ایران بهدنبال اخراج ایالات متحده از منطقه است. در نهایت، از آنجایی که ایران یک کشور در آستانه گریز هستهای است که در صورت تمایل به ساخت سلاح هستهای نزدیک است، عربستان سعودی علاقهمند است که برخی فشارها را بر ایران برای بازگشت به توافق هستهای حفظ کند. ایران ممکن است این رویکرد را بهعنوان یک حرکت غیرسازنده که برخلاف روح توافق است، تلقی کند.
تهران جنبههای نظامی تحولات فوق را تهدیدی برای موازنه تهاجمی- دفاعی منطقه میداند. بنابراین احتمالاً به تلاشها برای انجام اقدامات متقابل مناسب ادامه خواهد داد. اگرچه تهران ممکن است با محدود کردن تجهیز حوثیها به سیستمهای تسلیحات تهاجمی جدید موافقت کند، اما تا زمانی که ارتش این کشور جایگزینهای متعارف محدودی داشته باشد، سیاست حمایت از محور مقاومت بهعنوان ستون بازدارندگی ایران در منطقه، بعید است تغییر کند. رویکرد ایران در قبال ایالاتمتحده و اسرائیل نیز بدون تغییر باقی میماند. این بدان معناست که تهران به سیاست ارتقای کیفی توان عملیاتی محور مقاومت از جمله از طریق پیوندهای عملیاتی خطی میان گروههای شیعه و ارتقای قابلیتهای تعاملی آنها ادامه خواهد داد.
به همین ترتیب، حمایت ایران از مذاکرات صلح عربستان در یمن، با فشار بر حوثیها برای کاهش تنشهای تحریکآمیز را نمیتوان بهعنوان تمایل تهران برای کنار گذاشتن ابزار قدرت خود در یمن تفسیر کرد. این بدان معناست که پیچیدگیها در یمن ممکن است ادامه داشته باشد. تهران به یمن بهعنوان یک کریدور استراتژیک نگاه میکند که دسترسی عملیاتی به داخل عربستان سعودی را در خلال یک درگیری فرضی تضمین میکند. نفوذ ایران در یمن بهعنوان یک دارایی حیاتی در تحمیل بار لجستیکی بر سعودیها و حفظ بازدارندگی علیه پادشاهی سعودی تلقی میشود. علاوه بر این، ادراک تهران در خصوص عربستان سعودی بهعنوان یک تهدید نظامی، بر انتخاب تسلیحات و برنامههای پایگاهسازی ایران تأثیر گذاشته است. بهعنوان مثال، ایران پایگاههای نظامی خود را در نزدیکی سواحل خلیجفارس تقویت کرده است تا تواناییهای خود را در مقابل کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس افزایش دهد. تصور تغییر چنین برنامهریزی نظامی درازمدتی در صورتی که آشتی بین تهران و ریاض، تنها به احیای روابط دیپلماتیک محدود شود، دشوار است. در نتیجه، خرید تسلیحات سعودی برای خنثی کردن تهدید ادراکشده از سوی ایران نیز احتمالا ادامه خواهد داشت.
وقتی نوبت به پرونده هستهای میرسد، تحولات بین ایران از یکسو و ایالات متحده و اسرائیل از سوی دیگر، متغیر حیاتی در تعیین نتیجه باقی خواهد ماند. بنابراین، این موضوع تحت تأثیر تنشزدایی عربستان و ایران قرار نخواهد گرفت. این بدان معناست که ترس پادشاهی عربستان از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای در صورت مکث در ادامه مذاکرات ایران و ایالاتمتحده ادامه خواهد داشت. این واقعیتی است که ممکن است عربستان سعودی را مجبور کند در مقطعی توانایی هستهای خود را ایجاد کند. هرگونه تغییر در سیاست هستهای ریاض به محاسبات هستهای و پاسخ مناسب ایران کمک خواهد کرد. بنابراین، معمای پیچیده هستهای آمریکا، ایران، عربستان سعودی و اسرائیل همچنان پابرجا خواهد ماند. بهطور خلاصه، بازدارندگی و مهار، یک سیاست اصلی برای هر دو طرف باقی خواهد ماند. عادیسازی دیپلماتیک قطعا به کاهش تنشها کمک میکند، اما برای معکوس کردن این روندها کافی نخواهد بود. با نگاهی به روابط ایالات متحده و روسیه، میتوان به درک این موضوع دست یافت که چگونه یک استراتژی ترکیبی بازدارندگی و مهار، میتواند در زمان برقراری روابط دیپلماتیک باقی بماند و تنش ایجاد کند.
عوامل تخریبی داخلی و خارجی
فراتر از پیچیدگیهای مسائل بین دولتهای عربستان و ایران، آشتی بین دو کشور در برابر مجموعهای از خرابکاران داخلی و خارجی آسیبپذیر است. در جبهه داخلی، صداهای تندرو در هر دو کشور تا حدی از تصویر کردن چهرهی شیطانی از طرف مقابل، سود بردهاند. درحالیکه در طرف سعودی، نظرات بدبینانه نسبت به ایران هنوز هم میتوانند بر سیاستها تأثیر بگذارند و سوءظن را در مورد سودمندی توافق تقویت کنند، چالش طرف ایرانی در این خصوص، حتی بیشتر است. پروژههای کلیدی سیاست خارجی جمهوری اسلامی در برابر رقابتهای جناحی آسیبپذیر هستند. درست است که به نظر میرسد نیروهای محافظهکار که اکنون در تهران قدرت دارند، در حمایت از توافق با عربستان، متحد شدهاند، اما غیرقابل تصور نیست که رقابتها در انتخابات ریاستجمهوری بعدی ایران، تنش با عربستان سعودی را بار دیگر برای برخی جناحها سودمند کند.
خرابکاران خارجی توافق نیز حائز توجه هستند. این توافق اسرائیل را عصبی کرده است و انتقادات تندی را از دفتر نخستوزیر و همچنین یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون، برانگیخته است. اسرائیل بهعنوان اصلیترین نیروی منطقهای که تحت تأثیر سویههای منفی این توافق قرار گرفته، احساس میکند به هدف استراتژیک خود یعنی همپیمانی با کشورهای عربی حول محور تهدید مشترک ایران، ضربه وارد آمده است. اسرائیل ممکن است متقاعد شده باشد که به اصطلاح «تهدید ایران»، دیگر نقطه همگرایی با کشورهای عربی نیست، اما در عین حال ممکن است بهدنبال راههایی برای برهم زدن آشتی اعراب و ایران باشد تا از فشارهای منطقهای بیشتر به خود، جلوگیری کند. بهعنوان مثال، ادامه حملات اسرائیل به مواضع ایران در سوریه، که از زمان حصول توافق بین ایران و عربستان انجام شده، میتواند تنشها را تشدید کند و اگر ایران تصمیم به واکنش نشان دادن بگیرد، توافق را به خطر اندازد. در حالی که این توافق مسائل امنیتی ایران و عربستان سعودی را حل نکرده، اما در فرصت تاریخی کنونی - حداقل در کوتاهمدت - درها را برای تغییر معماری امنیتی منطقه خلیجفارس بهگونهای باز کرده است که در خدمت کل خاورمیانه باشد. برای تحقق این امر، دو کشور نیاز به مذاکره و حل اختلافات خود بر سر یمن، عراق، لبنان و سوریه دارند. اولین گام برای دوام بخشیدن به توافق، این است که سیاستگذاران هر دو طرف چالشها و عواملی که میتوانند منافع توافق را تهدید کنند، بپذیرند. گسترش سطوح مختلف روابط از جمله در سطوح وزارتی، پارلمانی، اتاق فکر و سازمانهای مردمنهاد، به غلبه بر این چالشها کمک میکند. علاوه بر این، از آنجایی که نگرانیهای نظامی-امنیتی جدیترین نگرانی برای هر دو طرف باقی خواهد ماند، گفتوگوهای امنیتی بیشتر باید ادامه یابد و اولویتبندی شود. دو طرف باید به گفتوگو در مورد تصورات اصلی خود از تهدیدات پیش رو ادامه دهند و به یکدیگر کمک کنند تا نگرانیهای امنیتی هر یک از طرفین را، بهتر درک کنند. در نهایت، درحالیکه تحریمهای ایالات متحده علیه ایران از یکپارچگی اقتصادی بین عربستان و ایران جلوگیری میکند، تهران و ریاض میتوانند روی جنبههای کمترتحریمپذیر همکاریهای اقتصادی و در زمینههایی مانند امنیت دریایی، تغییرات آبوهوایی و انرژیهای تجدیدپذیر با یکدیگر همکاری کنند و هماهنگی بهتری در زمینه خط مشی خود در زمینه انرژی داشته باشند.