| کد مطلب: ۱۸۰۹

ریــل‌ها و روایت‌ها

ریــل‌ها و روایت‌ها

بهترین 9 فیلمی که ماجرایشان در قطار می‌گذرد: از «برف‌شکن» تا «غریبه‌ای در قطار»

بهترین 9 فیلمی که ماجرایشان در قطار می‌گذرد: از «برف‌شکن» تا «غریبه‌ای در قطار»

نویسنده: کالین واسمن

مترجم: محسن محمودی

سرنشینان محترم! آغاز برنامه‌های ما هم‌اکنون شروع شد، به‌منظور جشن اکران فیلم «قطار سریع‌السیر»، زمان آن رسیده تا سوار قطار باشکوه سینما شوید.

در فرهنگ ماشینی ما، قطارها به‌شدت دست‌کم گرفته می‌شوند. قطارها علاوه بر سازگاری با محیط‌زیست نسبت به ماشین‌ها، اغلب سریع‌تر، آرامش‌بخش‌تر هستند و همچنین امنیت آن‌ها قابل مقایسه با هواپیماها نیست. به نظر می‌رسد که این جریان دست‌کم گرفتن قطارها به فیلم‌ها نیز منتقل شده است، زیرا فیلم‌های کلاسیکی چندانی وجود ندارند که از مزایا و شگفتی‌های حمل و نقل ریلی بهره کامل برده باشند. با وجود این، چندتایی گوهر نایاب قدرنادیده کمتردیده‌شده و دوست‌داشتنی وجود دارد که یا در قطار اتفاق می‌افتند یا از قطار به‌عنوان نقطه کانونی روایت داستان استفاده می‌کنند. بنابراین، به افتخار اکران این هفته فیلم قطار سریع‌السیر، زمان مناسبی است که نگاهی به فیلم‌های مختلف در طول این چند دهه بیندازیم که از قطارها در اشکال و ابعاد مختلف استفاده کرده‌اند.

ژنرال (1926)

به‌رغم این‌که داستان در طول جنگ داخلی می‌گذرد و عملاً طنزش متعلق به آن دوران است، لقب ژنرال نه به جانی‌گری با بازی باستر کیتون بلکه به لوکوموتیوی اشاره دارد که در طول فیلم آن را هدایت می‌کند. ژنرال در آن زمان موفقیت بزرگی نه در جلب نظر منتقدان و نه از نظر تجاری به دست نیاورد، تا آن‌جا که عملاً به مجموعه باشکوه کمدی‌های صامت کیتون که برای استودیوی مستقل جوزف شنک ساخته بود -قبل از امضای قرارداد کم‌ثمرتری با استودیو مترو گلدوین مایر- پایان داد. با این حال، ژنرال نقطه‌اوج کارنامه کاری کیتون بود، زیرا در استفاده از کمدی فیزیکی، اکت درست و اکشن خطرناک که به شکلی یکپارچه درهم‌تنیده شده‌اند، کاملاً جلوتر از زمان خود است. سکانس بلندی وجود دارد که در آن کیتون قطار دشمن را تعقیب می‌کند و ما او را می‌بینیم درحالی‌که خودش در نوک قطار در حال حرکت نشسته بود، برای برداشتن تکه چوب بزرگی که روی ریل و چند متر جلو‌تر افتاده بود، چگونه از پرتاب دقیق و هوشمندانه تکه‌چوب دیگری که در دست داشت، استفاده کرد و برای محافظت از خود در برابر گلوله توپ، به جلو می‌دود و روی سپر قطار می‌نشیند. واقعاً جای تعجب است که چطور در صحنه فیلمبرداری این سکانس‌ها، هیچ‌کس در این فیلم کشته نشد، زیرا کنترل همزمان لوکوموتیو و ایفای نقش کمدی به طرز چشمگیری جسورانه است و با توجه به سطح ایمنی فیلم‌های دهه 1920، احتمالاً بسیار خطرناک بوده است. بخش اعظمی از بودجه این فیلم صرف یک صحنه و آن هم سقوط یک قطار از روی یک پل درحال فروپاشی شده است. به جای استفاده از ماکت کوچک یا قطار غیرواقعی، باستر کیتون تصمیم گرفت تا برای طبیعی بودن صحنه یک قطار واقعی را روی یک پل واقعی درحال فروریختن قرار دهد. فقط همین صحنه 42هزار دلار هزینه برای فیلم داشته است که به نرخ امروز چیزی در حدود 5میلیون دلار می‌شود.

خانم ناپدید می‌شود (1938)

کمتر کارگردانی وجود دارد که به اندازه آلفرد هیچکاک خصلت‌های بارز و قابل تشخیصی داشته باشد؛ یکی از خصلت‌‌هایی که کمتر به آن توجه شده، این است که او از طرفداران بزرگ قطار بود. بسیاری از فیلم‌های هیچکاک دارای یک یا دو صحنه در قطار هستند، از سایه یک شک تا شمال از شمال غربی و همچنین فیلمی که در ادامه درباره آن صحبت خواهیم کرد. قسمت اعظم فیلم «خانم ناپدید می‌شود» در یک سفر ریلی اروپایی می‌گذرد. «خانم ناپدید می‌شود» نسبت به بسیاری از فیلم‌های قبلی هیچکاک در آن زمان، حس سبک‌تری دارد، زیرا مقدار شگفت‌انگیزی از طنز خشک را قاطی داستان زنی که در قطار مفقود شده است می‌کند، درحالی‌که آیریس (مارگارت لاکوود)، تنها زنی که او را دیده است سعی دارد تا پیدایش کند. این مقدار شگفت‌انگیز از طنز، عناصری دارد که در فیلم‌های بعدی مرتبط با قطار خواهید دید، به‌ویژه تلاقی شخصیت‌ها و پس‌زمینه‌های مختلف که زمانی اتفاق می‌افتد که دسته‌ای از غریبه‌ها به‌طور تصادفی روی یک وسیله نقلیه در حال حرکت کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. همان‌طور که در «خانم ناپدید می‌شود» می‌بینیم، یک قطار این پتانسیل را دارد که دنیای کوچکی از سرشت و ماهیت انسان باشد و بسیاری از شخصیت‌ها دلایل خاص خود را برای دروغ گفتن به آیریس دارند. اما، با شناختن یکدیگر و پنهان کردن حقیقت، همه چیز پیچیده‌تر می‌شود.

غریبه‌ها در قطار (1951)

اگرچه آنقدرها که عنوان «غریبه‌‌‌ها در قطار» پیشنهاد می‌کند، فیلم در قطار اتفاق نمی‌افتد، اما همچنان از یکی از اصلی‌ترین توطئه‌های هیچکاکی استفاده می‌کند. فیلم با مجموعه‌ای از نماهای نزدیک از دو جفت پا شروع می‌شود که روی قطار راه می‌روند، قبل از این‌که یکی از آن‌ها به دیگری برخورد کند می‌بینیم که آن‌ها متعلق به برونو (رابرت واکر) و گای (فارلی گرنجر) هستند که برونو به‌عنوان یک ستاره مشهور تنیس آن‌ها را می‌شناسد. آنها مکالمه‌ای جنون‌آمیز را به‌راه می‌اندازند که در قالب آن به‌طور فرضی تصور می‌کنند که چگونه افرادی را که در زندگی دیوانه‌شان می‌کنند (در مورد گای، همسر بی‌وفا و در مورد برونو، پدری مستبد) را به قتل می‌رسانند؛ این یک جنایت کامل خواهد بود زیرا تا آن‌جا که کسی می‌داند، آن‌ها غریبه هستند. اگرچه گای فکر می‌کرد که همه این‌ها فقط یک شوخی است، اما بعد از جدایی آن‌ها، برونو با کشتن همسر گای، قسمت خود از این معامله را به انجام رساند. «شیطانی» احتمالاً بهترین عنوان برای توصیف این سفر هیچکاک است، زیرا شاهد بروز همزمان جذابیت و سادیسم هستیم. همچنین بسیار خنده‌دار است که نقطه اوج چنین فیلم تاریکی شامل صحنه مبارزه ناک داون و کشش با سرعت بالا باشد، البته نه در قطار بلکه در یک چرخ و فلک!

گرفتن پلهام یک دو سه (۱۹۷۴)

مایه شرمساری خواهد بود که این لیست را بدون صحبت در مورد قطارهای زیرزمینی و به‌ویژه، شبکه عظیم قطارهایی که سیستم متروی شهر نیویورک را تشکیل می‌دهند، مرور کنیم. این فیلم ماجرای گروهی از سارقان حرفه‌ای است که یکی از قطارهای متروی نیویورک را می‌ربایند و در ازای آزادی گروگان‌های قطار یک میلیون دلار طلب می‌کنند. یک کارمند ترانزیت سعی می‌کند آن‌ها را از این کار منصرف کند و هم‌زمان با کنترل قطار از آسیب رسیدن به مسافران جلوگیری کند. گرفتن پلهام یک دو سه، از این جهت منحصر‌به‌فرد است که جزو معدود آثار کلاسیک دهه 70 محسوب می‌شود که توسط نویسنده ساخته نشده است، بلکه توسط کارگردان کهنه‌کار تلویزیون، جوزف سارجنت کارگردانی شده است. این امر کاملاً در مورد این فیلم جواب داد که به‌خوبی و به‌شیوه‌ای بسیار تماشایی ساخته شده است. درحالی‌که مترو گلدن مایر اصرار داشت که فیلم سعی کند با نشان ندادن واگن‌های مترو پر از دیوارنگاره که در آن زمان رایج بود، نسخه‌ای خوش‌نماتر از مترو را ترسیم کند، اما درماندگی کلی مسافران و کارمندان ترانزیت که تلاش می‌کنند این کار جنایتکارانه را متوقف کنند، واقعاً شبیه استعاره‌ای از زندگی در نیویورک پرهرج و مرج دهه 70 است.

قتل در قطار سریع‌السیر شرق (۱۹۷۴)

در فهرست فیلم‌هایی که داستان آنها در قطار اتفاق می‌افتد ذکر رمان معمایی و نمادین آگاتا کریستی(قتل در قطار سریع‌السیر) گریزناپذیر است. اگرچه اقتباس سینمایی سیدنی لومت در سال 1974 دارای سبک‌وسیاقی است که اکنون کمی قدیمی به نظر می‌رسد (البته نباید از بازی بد آلبر فینی در نقش کارآگاه هرکول پوآرو چشم‌پوشی کنیم)، اقتباس کنت برانا در سال 2017 مشکلات به مراتب بیشتری دارد، بنابراین نسخه لومت همچنان قوی‌ترین نسخه محسوب می‌شود. البته اگر آلبر فینی را نادیده بگیریم، نسخه لومت کهکشانی از بازیگران خوب و صاحب‌نام دارد: شان کانری، لورن باکال، اینگرید برگمن و آنتونی پرکینز.

دارجلینگ محدود (2007)

دارجلینگ محدود فیلم مورد علاقه بسیاری از کسانی که سینمای وس اندرسون را دنبال می‌کنند نیست. این فیلم، نقطه‌ای را در زندگی حرفه‌ای اندرسون نشان می‌دهد که احساس می‌شود او شروع به تکرار خود کرده است. فیلم ماجرای سه برادر آمریکایی (آدرین برودی، جیسون شوارتزمن، اوون ویلسون) را دنبال می‌کند که با یکدیگر هیچ رابطه‌ای ندارند و قهر هستند. آن‌ها یک سال پس از مراسم ترحیم پدرشان تصمیم می‌گیرند با قطار به نقاط مختلف هندوستان سفر کنند تا شاید بتوانند رابطه‌ برادری‌شان را احیا کنند و مثل گذشته روزهای خوبی را در کنار هم داشته باشند. با این حال، او از آن دسته کارگردانانی است که حتی فیلم‌های ضعیف‌اش نیز توجهات زیادی را به خود معطوف می‌کند و بی‌گمان در مورد این فیلم نیز همین‌طور است، زیرا فضای جنوب آسیا فرصت‌های زیادی را برای اندرسون فراهم می‌کند تا از طراحی صحنه‌های رنگارنگ و جلوه‌های بصری که در آن‌ها استاد است، لذت ببرد. همچنین، این فیلم احتمالاً شایستگی حضور در این لیست را دارد فقط به دلیل طرح این سوال که «چگونه می‌توان یک قطار را روی ریل گم کرد؟»

کد منبع (2011)

دانکن جونز، کارگردان خوش‌ذوقی است که در سال 2009 اولین فیلم بلندش تحت عنوان ماه به اکران درآمد. در فیلم کد منبع، سروان کالتر، گرچه در آخرین مأموریت‌اش، عملاً مرده اما هنوز قسمتی از مغزش کار می‌کند. رؤسای او، تصمیم می‌گیرند توسط تکنولوژی پیشرفته‌ای به نام کد منبع، او را در قالب انسانی دیگر، به یک قطار بمب‌گذاری شده که قبلاً منفجر شده، بفرستند تا او بمب‌گذار را شناسایی کند تا به این شکل از عملیات تروریستی دیگری که همان بمب‌گذار، در واقعیت و زمان حال، تدارک دیده، جلوگیری کنند. این یک فیلم اکشن سریع و پرهیجان است که به ما یادآور می‌شود هالیوود در گذشته نه‌چندان دور فیلم‌های سرگرم‌کننده هوشمندانه و بدون فرنچایز پاپ کورن درست می‌کرد.

برف‌شکن (2013)

تعدادی از فیلم‌هایی که در این‌جا مورد بررسی قرار داده‌ایم، به طبقات اجتماعی که می‌توانند با قطار همگرایی داشته باشند، می‌پردازند، اگرچه هیچ‌کدام از آن‌ها به اندازه برف‌شکن این کار را به صورت آشکار انجام نمی‌دهند.

دلیل این مسئله در این‌جا نهفته است که فیلم برف‌شکن در قطاری اتفاق می‌افتد که طبقات اجتماعی از هم جدا شده‌اند. مردم در این قطار آخرالزمانی مثل دنیای واقعی به دو دسته‌ تقسیم می‌شوند؛ طبقه‌ فقیر و کارگر که دور از مرکز کنترل و در انتهای قطار زندگی می‌کنند و باید برای حقوق ابتدایی مثل آب و غذای سالم با یکدیگر در نزاع دائمی باشند. در عوض طبقه‌ ثروتمند و اشرافی کوپه‌های ابتدایی برف‌شکن را در اختیار دارند و مثل دنیای واقعی با انواع و اقسام امکانات رفاهی در ناز و نعمت زندگی می‌کنند. در این فیلم، هجده سال از تبدیل شدن زمین به جایی بایر و پوشیده از یخ می‌گذرد و گروهی از مسافران تهی‌دست تصمیم می‌گیرند تا با رسیدن به جلوی قطار، جایی که ثروتمندان در آن زندگی می‌کنند، دست به شورش بزنند. همان‌طور که بعداً در فیلم انگل برنده اسکار بونگ جون هو خواهیم دید، این مرد عاشق ثروت و نابرابری طبقاتی است و این تصویر مملو از استعاره از آن، هم بی‌رحمانه‌تر است و هم چیزهای زیادی برای اندیشیدن باقی می‌گذارد. برف‌شکن اولین فیلم بونگ بود که به زبان انگلیسی ساخته شد. این محصول کره-چک بسیار خوش‌ساخت‌تر از فیلم‌های پرخرج هالیودی از کار درآمده است.

قطار بوسان (2016)

شاید جای تعجب نباشد که فیلم دیگری از کره جنوبی را در این فهرست داشته باشیم. قطار بوسان فیلمی است که به‌رغم کلیشه شدن سوژه زامبی و خستگی مخاطب از آن، در سال 2016 به نوعی توانسته زامبی‌های ترسناک و قابل باوری بسازد. داستان فیلم پس از یک تصادف اسرارآمیز اتفاق می‌افتد که باعث می‌شود تا انبوهی از زامبی‌ها به سمت هر انسان زنده‌ای در شهر حمله‌ور شوند. زمانی که گروهی از مسافران قطار پس از زامبی شدن بیشتر مسافران، در گوشه‌ای گرفتار می‌شوند، وضعیتی دلخراش و تراژیک ایجاد می‌شود. این فیلم تقریباً از هر راهی که می‌توانید به غلبه بر زامبی‌ها در قطار فکر کنید، استفاده می‌کند. اگرچه ترس‌ و خون زیادی وجود دارد، قطار بوسان همچنان از پویایی «گروه بیگانه» که در بسیاری از این فیلم‌ها می‌بینیم بهره می‌برد. سپس با ایجاد دلسوزی برای شخصیت‌ها و کم کردن شانس فرار، فیلم موفق می‌شود به اندازه کافی شما را تحت‌تأثیر قرار دهد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی