| کد مطلب: ۱۶۷۲

همراه‌شو عزیز

همراه‌شو عزیز

موسیقی اعتراضی بعد از انقلاب چه نسبتی با جامعه برقرار کرد؟

موسیقی اعتراضی بعد از انقلاب چه نسبتی با جامعه برقرار کرد؟

موسیقی امروز ایران چقدر می‌تواند یا چقدر می‌خواهد که با رویدادهای اجتماعی همراه شود؟ سابقه همراهی موسیقی در ایران با رویدادهای اجتماعی، اعتراضات، انقلاب‌ها و خیزش‌ها را تا کجا می‌توان پیگیری کرد؟ حاصل کارگروه موسیقی «چاووش» را می‌توان نقطه عطف نسبت موسیقی باکلام با خیزش‌های اجتماعی در تاریخ معاصر ایران قلمداد کرد؟ این‌ها و سوالات دیگر نکاتی است که با سجاد پورقناد، فارغ‌التحصیل اتنوموزیکولوژی، نوازنده، منتقد و پژوهشگر موسیقی در میان می‌گذاریم و بخشی از پاسخی که می‌گیریم این‌گونه است: «موضوع، وحدتی است که اثر میان هواداران یک گفتمان به وجود می‌آورد و درواقع همه‌گیری یک اثر الزاما به دلیل کیفیت ممتاز آن نیست. هر گفتمانی تلاش می‌کند آیکون‌هایی سمعی و بصری برای خود بسازد و قطعات موسیقی یکی از این آیکون‌هاست.» آن‌چه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی «هم‌میهن» با پورقناد است در مورد نقش آیکونیک موسیقی در اعتراضات.

از آن‌چه گروه «چاووش» در مقطع زمانی انقلاب 57 انجام داد همواره به عنوان نقطه عطفی در نسبت موسیقی باکلام با خیزش‌های اجتماعی یاد می‌شود اما آیا پیشینه ترانه‌های انقلابی و اعتراضی را در ایران پیش از آن هم می‌توان ردگیری کرد؟

بله، قطعا. از جمله موسیقی‌هایی که به عنوان واکنش به رخدادهای اجتماعی ثبت شده‌اند می‌توان به تصانیف دوران مشروطه اشاره کرد. تصانیفی از موافقان مشروطه و از جمله ملک‌الشعرای بهار، محمدعلی امیرجاهد و مهم‌ترین‌شان ابوالقاسم عارف قزوینی که آثاری را براساس جنبش‌های مردمی و مسائل اجتماعی شکل دادند. بعد از آن هم کم‌وبیش شاهد شکل‌گیری چنین اتفاقاتی هستیم، هرچند آن آزادی، دیگر وجود ندارد. به عنوان مثال در مقطعی سرود «30 تیر» را می‌شنویم. سرودی که سرآینده آن، حسین ملک، تاریخ سرایش‌اش سی تیر 1331 و آهنگسازش استاد ابوالحسن صبا است یا سرودهایی در حمایت از جنبش‌های مردمی مانند ملی شدن صنعت نفت که از جمله آن‌ها می‌توان به قطعه «سمفونی نفت» استاد علی‌نقی‌وزیری اشاره کرد که البته ناتمام ماند و فقط نسخه‌ای از آن برای تار تنظیم شد و هرچند وزیری قرار بود آن را برای ارکستر بنویسد چنین امکانی برایش فراهم نشد. از این‌ها می‌گذریم تا به سال‌های پیش از انقلاب برسیم که کارهایی به صورت زیرزمینی انجام شد و در این بین اگرچه گروه «چاووش» بیش از دیگران شناخته شد اما همزمان با «چاووش» کسان دیگری هم مشغول کار بودند و آثار دیگری هم تولید می‌شد که از جمله آن‌ها می‌توان به سرودی با مطلع «برپاخیز، از جا کن، بنای کاخِ دشمن» اشاره کرد که از سرود شیلیایی معروف «خلق متحد» اقتباس شد و شعر آن از علی ندیمی بود. پس فقط «چاووش» نبوده که این بار را بر دوش می‌کشیده اما برجسته‌ترین‌اش بوده است. این ژانر از موسیقی با وقوع انقلاب توسط آدم‌های دیگر ادامه پیدا کرد. هرچند، دیگر حاصل کارگروه اپوزیسیون تلقی نمی‌شد و محصول گفتمان پیروز بود.

‌اشاره کردید فقط «چاووش» نبوده که این بار را بر دوش می‌کشیده، اما برجسته‌ترین‌اش بوده است. دلیل این برجسته شدن به نظرتان چه بود؟

فعالیت اصلی «چاووش» در این زمینه از بعد از 17شهریور 1357 شروع شد. 17شهریور تا 22بهمن فاصله زیادی ندارد و این گروه در همین فاصله زمانی به فعالیت جدی در این زمینه پرداخت و برای گفتمانی که در ادامه به گفتمان غالب تبدیل شد به تولید اثر پرداخت. گروه «چاووش» کارهایی هم داشت که در فضای انقلاب نبود و از جمله آن‌ها می‌توان به سنتورنوازی مجید کیانی، آلبوم‌هایی به یاد طاهرزاده، به یاد عارف و... اشاره کرد. «چاووش» در پی حضور سه موزیسین، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی و خوانندگی محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و... گل کرد چون چهره‌ای از موسیقی دستگاهی را نشان داد که نسبت به مسائل اجتماعی بی‌تفاوت نبود و می‌توانست با آن همراهی کند. ضمن اینکه از نظر موسیقایی نیز نونوار و متفاوت با موسیقی دستگاهی دوران خود بود.

‌آثار انقلابی گروه «چاووش» را می‌توان به عنوان الگوی درست نسبت موسیقی با رویداد اجتماعی پذیرفت؟

ابتدا باید بدانیم درست را در چه می‌بینیم و منظورمان از الگوی درست چیست. آیا از این نظر به موضوع نگاه می‌کنید که الگوی درست به معنای همراهی با حرف عموم مردم است؟ این از نظر من الگویی درست نیست چون معتقدم هنرمند به عنوان بخشی از بدنه جامعه روشنفکری باید پیشتاز مردم باشد و نه دنباله‌روی آن‌ها. نکته‌ای که گاهی اوقات در کارهای «چاووش» دیده می‌شود. آن‌جا که از لزوم وحدت مردم ایران، لزوم وحدت اقوام که در میان عوام مخالفت‌هایی با آن وجود داشت می‌گوید و از این نظر می‌توان گفت پیشرو بوده است و نه دنباله‌روی یک مسیر. اگر از دید آهنگسازی به موضوع نگاه می‌کنید بله در «چاووش» قطعاتی با آهنگسازی پیش‌رو بسیار است، قطعاتی که پیش از آنکه تحت تاثیر فضای مرکز حفظ و اشاعه موسیقی باشد، تحت تاثیر هنرستان موسیقی ملی و به دنبال یافتن قابلیت‌های جدید در گروه‌نوازی و چندصدایی است و در این بین لطفی کمترین سهم و مشکاتیان و علیزاده بیشترین سهم را دارند.

‌می‌توان گفت برانگیختی ناشی از شنیدن آثار انقلابی کارهای گروه «چاووش» یک برانگیختی فردی بوده و نتوانسته است به کدی موسیقایی در دل تجمعات تبدیل شود؟

برخی از کارهای «چاووش» به این قابلیت دست پیدا کرد. به عنوان مثال تصنیف «همراه شو عزیز» اما باید توجه داشت که در بسیاری از اوقات خواست عمومی است که یک موسیقی را به کدی اجتماعی برای خوانده شدن در دل تجمعات تبدیل می‌کند. درواقع همه‌گیری یک اثر الزاما به دلیل کیفیت ممتاز آن نیست. به عنوان مثال «یار دبستانی من» که بارها و بارها در تجمعات دانشجویی خوانده شد بر مبنای ترانه‌ای ضعیف شکل گرفته بود یا تصنیف «مرغ سحر» از نظر شعر و آهنگسازی جزو تصانیف درجه یک ایرانی نیست و حتی خود مرتضی نی‌داوود هم تصنیف‌هایی قوی‌تر از «مرغ سحر» دارد، البته که «مرغ سحر» هم نه تصنیف که پیش‌درآمدی بود که ملک‌الشعرای بهار شعری برای آن سرود و اگر بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم می‌بینیم که موسیقی چندان مناسبی هم برای کارکردی که از آن طلب می‌کنند ندارد. موسیقی آرامی دارد و مشخص است که ابتدا موسیقی ساخته شده و بعدا شعری بر آن گذاشته‌اند، خصوصا بخش دوم آنکه اکثرا هم خوانده نمی‌شود و از لحاظ شعر ضعیف‌تر از قسمت اولش هم هست اما این تصنیف، یک تصنیف متوسط در موسیقی ایرانی، بسیار بیش از توانمندی‌هایش محبوب و به آیکون دورانی خاص تبدیل شد. موسیقی هنگامی که این حالت آیکونیک را پیدا می‌کند وارد فضایی دیگر می‌شود، فضایی که فاکتورهای آن بر محبوبیت تصنیف تاثیرگذارند تا کیفیت شعر و موسیقی.

‌و موسیقی‌ای را سراغ دارید که در سال‌های اخیر این حالت آیکونیک را پیدا کرده باشد؟

نه، موسیقی‌ای که بتواند محبوبیتی آن‌چنانی پیدا کند حداقل در 15 سال اخیر قابل مشاهده نیست. موسیقی‌ای که بتوان آن را همپای «مرغ سحر»، «ایران ای مرز پرگهر»، «همراه شو عزیز»، «ایران ای سرای امید» و... تلقی‌اش کرد. هرچند زمانی که مردم تصمیم بگیرند اثری را به عنوان آیکون جنبش خود برگزینند موضوع دیگر نه کیفیت شعر است و نه کیفیت موسیقی. موضوع وحدتی است که آن اثر میان هواداران یک گفتمان به وجود می‌آورد و زمانی که این وحدت به وجود آمد شما دیگر نه می‌توانید به موسیقی آن دست بزنید و نه به شعرش. هر گفتمانی تلاش می‌کند آیکون‌هایی سمعی و بصری برای خود بسازد و قطعات موسیقی یکی از این آیکون‌هاست.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی