| کد مطلب: ۸۸۲۷

رونالــدو و سیاستگذاری فرهنگی

کریستیانو رونالدو به همراه تیم النصرعربستان برای بازی با تیم فوتبال پرسپولیس به ایران آمد. علاقه‌مندان رونالدو به فرودگاه و هتل محل اقامت او هجوم آوردند. برخی ا

کریستیانو رونالدو به همراه تیم النصرعربستان برای بازی با تیم فوتبال پرسپولیس به ایران آمد. علاقه‌مندان رونالدو به فرودگاه و هتل محل اقامت او هجوم آوردند. برخی از طرفداران رونالدو دنبال اتوبوس او دویدند و برخی نیز وارد لابی هتل شدند. به‌طوری‌که به علت ازدحام مردم آسیب‌هایی نیز به هتل وارد شد. این پدیده از چند جنبه و به‌خصوص از منظر سیاستگذاری فرهنگی قابل بررسی است. مردم برای دیدن یک فوق‌ستاره فوتبال ‌هیجان‌زده شدند و شانس‌شان را برای دیدن او امتحان کردند. در پس این پدیده، تحلیل‌های بسیار زیادی منتشر شد که فقط رفتار مردم را نکوهش می‌کرد. به‌طوری‌که شاید بتوان گفت این تحلیل‌ها نیز به همان میزان از هیجان‌زدگی برخوردار است که مردم برای دیدن یک چهره مشهور هیجان‌زده شده‌اند. چون سمت و سوی این رفتار مردم را به فقر فرهنگی و شیفتگی بیش از حد مربوط دانسته است.
درحالی‌که چنین پدیده‌ای در ایران بدون سابقه نیست. کنسرت تتلو، کنسرت شجریان، دویدن مردم به دنبال ماشین مقامات رسمی، فرش قرمز جشنواره فجر، فیلم سلام سینمای مخملباف، حضور گلزار در برخی اماکن عمومی و موارد بسیاری از این دست را می‌توان مثال زد؛ رفتاری که درسطح جهان نیز بسیار مشاهده می‌شود. همین چند وقت پیش در کنسرت تیلور سویفت بود که مردم آمریکا از خود بی‌خود می‌شدند. چند سال پیش فیلمی از مایکل جسکون در ژاپن پخش شد که تعداد بسیار زیادی از مردم همراه با گریه به دنبال ماشین او می‌دویدند. ژاپنی‌ها برای رونالدو هم ازدحام کردند. اما خب فرهنگ مردم ژاپن در بسیاری موارد همراه با نظم و ترتیب است. وقتی رونالدو یا سایر افراد مشهور به کشورشان می‌آیند خیلی منظم عمل می‌کنند. همان رفتاری که موقع زلزله و سونامی هم از خودشان نشان می‌دهند. البته که ما در چارچوب فرهنگی خودمان با این مسئله مواجه شده‌ایم. به هرحال ذوق و شوق دیدن ستاره‌های مشهور، پدیده‌ای است پرتکرار در دنیای امروز و یک کنش اجتماعی به حساب می‌آید و صدالبته محدود به مردم ایران نمی‌شود. اما مسئله مهم درباره تلاش - شاید اندکی متفاوت- مردم مقابل هتل برای دیدن رونالدو را می‌توان به شیوه‌های سیاستگذاری فرهنگی در ایران مربوط دانست.

وقتی در همه سال‌های گذشته، تلاش‌هایی که برای تحلیل برخی از موضوع‌های فرهنگی و حتی آموزش درحوزه چنین رفتارهایی از سوی سیاستگذاران فرهنگی و اجتماعی کشور محکوم شده و فضا و میدان کافی برای ورود به این مسائل وجود نداشته است، اکنون پاسخ چیست؟ سیاستگذاران فرهنگی آیا می‌توانند پاسخ بدهند که چرا در این سال‌ها با یک امر طبیعی مقابله می‌کردند؟ اگر بله که قاعدتاً باید از این مسئله درس بگیرند و سیاست‌هایشان را عوض کنند. اگر هم این سیاست‌شان جواب نداده که توضیح بدهند چرا این کار را ادامه داده‌اند. همان سیاستگذاری‌ای که در حوزه ویدئو، ماهواره، حجاب و سایر مسائل فرهنگی ادامه داده‌اند و کار را به جایی رساندند که به تدریج علامت‌های خودش را به‌عنوان شکست نشان داد.
در ماجرای رونالدو نیز همین‌طور است. درغیاب فضاهای فرهنگی و اجتماعی و نبود شرایطی که امکان تجربه کردن را به ما بدهد، رفتارها نیز به شکل دیگری خودش را نشان می‌دهد. کشور در سال‌های اخیر با تغییر و تحول پرشتاب درحوزه فرهنگ مواجه بوده است. به‌طوری‌که این تغییرات به یکی از دغدغه‌های مهم سیاستگذاران فرهنگی نیز تبدیل شده است. اما در کنار این تغییرات پرشتاب، شناخت دقیق روندهای تغییرات و درک تحولات فرهنگی بیشتر متکی به سلیقه و تصورات شخصی بوده است. وقتی درک واقع‌بینانه از شرایط کشور وجود نداشته باشد، نتیجه این می‌شود که سیاستگذاران فرهنگی در رسیدن به اهداف خودشان ناکام می‌مانند. حتی اگر تعداد بی‌شماری نهاد فرهنگی فعالیت کنند و هزینه‌های فراوان صرف شود به یاری‌شان بشتابند، اما نتیجه باز هم متفاوت از آن چیزی می‌شود که برای دستیابی به آن برنامه‌ریزی کرده‌اند. در نظر داشته باشید که تمام دستگاه‌های فرهنگی از صداوسیما، وزارت ارشاد، دانشگاه‌ها و مدارس در اختیار حکومت بوده است تا ارزش‌های رسمی و مقبول خودش را ترویج کند. چنین پدیده‌هایی نشان می‌دهد که این ارزش‌ها با پذیرش اکثریت مردم مواجه نبوده است. درعین حال دربرخی موارد شاهد یک نوع ابهام در سیاستگذاری‌های فرهنگی در کشور هستیم؛ موضوعی که در مواردی به ابزاری‌سازی سیاست فرهنگی منجر شده است. اگر همه گروه‌های درگیر موفق نشوند حداقل در بخشی از سیاست فرهنگی مورد نظرشان اعمال نفوذ کنند و سیاستگذاران به نفع گروهی خاص عمل کنند، اینجاست که عدم شفافیت و همچنین مسئله‌ای جدی برای یک موضوع فرهنگی در هسته مرکزی سیاستگذاری به وجود می‌آید. درنتیجه نمی‌توان امیدوار بود که یک سیاست مشخص، واضح و مورد اجماع اکثریت در موضوع‌های مختلف فرهنگی به دست بیاید.
وقتی سیاستگذاری فرهنگی در مسیری حرکت می‌کند که سیاستگذاران درک و تشخیص قطعی از گزینه‌های پیش رویشان ندارند، اگر کار به پیامدهای عملی یک سیاست غیرشفاف فرهنگی برسد، اینجاست که پاسخ دادن به چرایی انتخاب یک سیاست مشکل و گاهی دردناک می‌شود. اما مسئله گاهی این است که سیاستگذاران فرهنگی از درک و تشخیص لازم برخوردار هستند اما به هر دلیلی آگاهانه گزینه‌ای را میان سایر گزینه‌ها انتخاب می‌کنند و سیاستی را که ممکن است مورد نظر اکثریت باشد به تعویق می‌اندازند. در واقع یک تضاد فرهنگی دنباله‌دار و تکرارشونده را به وجود می‌آورند و به چرخه‌های تقابل و نارضایتی دامن می‌زنند. به همین دلیل است که دربرخی از موارد شاهد اختلاف‌نظر بخش‌های بزرگی از جامعه با منطق انتخاب یک سیاست فرهنگی هستیم. متعاقب آن نیز بحث، جدل، تشویش، نارضایتی و نگرانی درمی‌گیرد. به هرحال جامعه و سیاستگذاران فرهنگی در موارد بی‌شماری در یک عدم توافق برسر یک سیاست فرهنگی قرار دارند که انگار قرار نیست به‌زودی زود راهکاری برای آنها اندیشیده شود. حضور رونالدو و تیم النصر در ایران این چالش‌ها را برجسته کرد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
آخرین اخبار