این راه، به ترکستان است
ما نسلزد هستیم، انتهای حروف الفبای انگلیسی! این آخرین حرف بودن در نام نسلمان، خود پیامی نهفته دارد که میتواند از «آخرین سنگر» تا «آخرین فرصت»، تعبیر شود.
آخرین حرف الفبای انگلیسی، «z» است و این حرف، شگفتانهایست بر وجه تسمیه یک نسل، یعنی «نسلz». همیشه اولینها میتوانند جذاباند، اما این پایان یک قصه است که نقش مهمی در قضاوت آن ایفا میکند، چرا که از دیرباز گفتهاند"کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد!"
فراتر از واژگانی که دیگران برای من و ما بر میگزینند، به عنوان عضوی از میلیونها انسان گمنامی که «نسلz» نام گرفتهاند، مینویسم. از نسلی که شاید دیگران به روی خود نیاورند، اما در دل باور دارند که «امید ایران» است!
نسلی که گویی بغضیست از چند نسل گذشته:
١.کاری به تقابل «سنت-مدرنیته» ندارد، در عصر پسامدرن زندگی میکند و از غذایی که میخورد تا لباسی که میپوشد، محصول جهان پسامدرن است.
٢.جهان را سهل گرفته و همه ابزارهایی که میخواهد را، به یمن وجود تکنولوژی، در دسترس دارد.
٣.پرسشگر است و به سادگی، تن به پذیرش نمیدهد و برای «فهمیدن» گویی آمده که همه چیز را به چالش بکشد.
۴.بر خلاف ظاهر و رفتارهایش، بر خلاف قضاوتها، معنویت را خوب میفهمد و به آن باور دارد.
۵.شهامتی مثال زدنی دارد و هر جا که احساس کند نسبت به موضوعی مومن است، تا پایِ جان برای آن هزینه میکند.
۶.خوبی را میفهمد و مرام و معرفتش، درصدد جبران خوبیهای پیشکش شده، به جبران وا میداردش.
٧. بزرگی را نه به سن و سال، که به عقل و بزرگتریکردن میداند، برای همین هم شاید برخی بگویند که جسارت دارد!
این نسل چگونه پرورش یافته؟!
این نسل محصول ژنوم آگاهی نسلهای گذشته است! ژنومی که نسل به نسل به چشم دیده که چه راحت، پلهای مفاهیم و کلیشهها فرو میریزند و چه زود، همه چیز بیرنگ و لعاب و عادی میشود.
ما(یعنی نسل زدیها) همزمان که بار چنین ژنومی را به دوش میکشیم، پای روضههای آزادگی حسین(ع) اشک ریخته، انباری از انواع اعتراضات را دیدهایم و قهرمانهایمان، نه «اوشین» و «یانگوم» ، که برای پسرها «جومونگ» و برای دخترها «سوسونا» بودهاند. چون پدر و مادرمان در مضیقه بودهاند، همه چیز برایمان فراهم بوده و عصر تکنولوژی، زندگی را بیشتر در دسترس ما قرار داده است، پس به کم قانع نمیشویم.
گویی که ناخودآگاهی یا دست از غیبی، همه چیز را برای ما فراهم کرده و فقط میخواهد که جا نزنیم، به راحتی نپذیریم، فریاد بکشیم و"خواب خفتگان خفته را، آشفتهتر سازیم!"
گویی بار چند نسل به صورت رسالتی تاریخی، بر دوش ما نسلزدیهاست!
همهی اینها را گفتم تا به اینجا برسیم که این نمایش موهون و مبتذل بازی با نام «نسلزد»، آخر و عاقبت دلخواه کارگردانانش را ندارد.
خیال باطل است که در صداوسیما، برنامه برگزار شود به نام اینکه میخواهیم صدای نسلزد را بشنویم، اما برنامه نه تنها موسمی و «دمِ انتخاباتی» باشد، بلکه به صورت توهین آمیزی، «مجری»، به عنوان «گرداننده»، نقش «ناظم» را ایفا کند.
خیال باطل است که در برنامهای، برای تایید مسلح شدن ایران به سلاح هستهای، یک جوانک با ظاهرا آراسته و منقوش به پرچم ایران و تِم سفید، خود را در رینگ با چند نسلزدی ببیند و فضای برنامه چنان باشد که گویی همه چیز مرتبط با نسلزد سیاه است و آن جوانک، سفید! آن جوانک درست میگوید و نسلزدیهای نابلدِ متهیجِ بیسواد، غلط!
تصویر رسانهای که این طیف خاص سعی دارند از علایق و سلایق نسلزدیها نشان دهند، کاملا متفاوت است با برنامههایی که اتفاقا توسط نسلزدیها «ترند» میشوند، از «زنِ روز» و «عشقابدی» گرفته، تا «فوتبال 360» و «باضیا».
همین اختلاف انتشار تصاویر، خود مبین دو جهان بسیار مجزا از یکدیگر است.
مگر میشود با انتصاب چند تن از نسلزدیها، گمان کرد که همه چیز تمام شده و این نسل هم «خریده» شد؟! بسیار نازیباست که پس از شوی رسانهای «انتصاب نسلزدیها»، مصادره به مطلوب زبان این نسل را در راستای ارزشهای یک طیف خاص را «بنر» کرده و در جای جای شهر بگذارند! آن مشاورین محترم همنسل ما، ایثار کردهاند تا مشورتگیرندگان را در تغییر الگووارهها به طریقی که مطلوب نسل ماست، راهنمایی کنند، نه آنکه بازیچهی مصادرههای همیشگی شوند.
ما نسلزد هستیم، انتهای حروف الفبای انگلیسی! این آخرین حرف بودن در نام نسلمان، خود پیامی نهفته دارد که میتواند از «آخرین سنگر» تا «آخرین فرصت»، تعبیر شود. گیرم که فرض محال مصادره با ما به نتیجه رسید، دُمِ خروسی که از نتیجه تعامل با نسل ما، برای نسلهای «آلفا» و «بتا» بیرون خواهد زد چه میشود؟ چگونه میتوان این «آخرین سکههای اعتماد» را خرج «بیاعتمادی» برای نسلهای آینده کرد؟
چرا از تجربههای پیشین درس گرفته نمیشود؟ چرا به آخرین آمار سرمایههای اجتماعی-انسانی رجوع نمیشود؟
چرا برخی هنوز"خرِ خود را سوارند؟"
مگر نه آنکه در همین بچه مذهبیهای هم نسل ما نیز، پر است از «حجاباستایلها»، «بلاگرها»، طرفداران موسیقی رپ و...؟
اکنون نیز، در راستای مصادرهگریهای بسیار خود، این طیف یادشان افتاده که تاریخ ایران، «شاپور» هم داشته و آن شاپور، اتفاقا اینجا «طاغوت» نیست و فاتح است و میشود از این نماد هم استفاده به مطلوب کرد!
اما نسلزد، روح دارد و پویاست، مجسمه شاپور اول نیست که به راحتی مصادره شود!
گوشهای شنوا امروز بسیار کماند، اما میتوانند موثر باشند، پس این مهم را برای ایشان عرض میکنم:
"ارجمندان! نسلزد قیمت ندارد، نسلزد، مصادره نمیشود! بهتر است سعی بر آن شود که از فرصتها در راستای درک و فهم نگاه این نسل بهرهگیری شود، نه آنکه با این نسل هم همانند تمام پدیدهها، چنان برخورد شود که گویی هیچ مشکلی وجود ندارد! بهتر است باور شود که نسل ما نه تنها بازتولید خصلتهای نسلهای پیشین خود نیست، بلکه حتی مفاهیم گذشته، برایاش بازتولید نشده است و رفته رفته همه چیز در حال دگرگونیست. این سخن دردمندانه را در این بزنگاه تاریخی دریابید"
هر چند که بعید است تاثیرگذار باشد، اما برای آنان که نیاتی جز مشاوره و تفاهم با نسلزد را دارند نیز، پیشکش تقدیم میدارم:
" ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی/این راه که میروی، به «ترکستان» است! "