مهندسی بحران علیه رسانههای مستقل/بازخوانی تجربه روزنامه «هممیهن»
فضای رسانهای ایران همواره ترکیبی از فرصت و تهدید است.
عبدالرضا خزایی روزنامهنگار
فضای رسانهای ایران همواره ترکیبی از فرصت و تهدید است. از یک سو، رسانههای مستقل ظرفیت بازتاب واقعیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را دارند و میتوانند نقش مهمی در ارتقای شفافیت و گفتوگوی آزاد ایفا کنند؛ از سوی دیگر، همین رسانهها در معرض فشارهای نرم و موجهای مهندسیشده قرار میگیرند که در ظاهر خود را به عنوان واکنش عمومی نشان میدهند اما در واقع بخشی از یک سازوکار هدفمند و طراحیشده برای مدیریت افکار عمومی هستند.
نمونه اخیر، تجربه روزنامه «هممیهن» است که به دلیل انتشار گزارشی درباره پرونده یک چهره عمومی و انتخاب تصویر صفحه اول، ناخواسته وارد موجی از هجمههای گسترده شد. این هجمهها نشان داد که حتی رسانههای با سابقه و پایگاه مخاطب مشخص، میتوانند هدف فشارهای نرم، تخریب اعتبار و موجسازی شبکهای قرار گیرند.
در این ماجرا، انتخاب تصویری تزئینی برای صفحه اول، به شکلی نمادین و خارج از زمینه واقعی گزارش، دستاویزی برای فضاسازی شد و بهانهای شد تا گروههای تندرو و شبکههای اجتماعی، رسانه را هدف حمله قرار دهند. واکنشهای گسترده، اختلال در دسترسی به سایت روزنامه و فشار به سردبیران، همه نمایانگر آن است که فشار رسانهای و فضاسازی تندروها چقدر میتواند ساختاری و هدفمند باشد.
این فرآیند، نمونهای روشن از مهندسی بحران رسانهای است. جریانها و گروههایی که به شکل سیستماتیک عمل میکنند، مراحل مشخصی را طی میکنند: ابتدا سوژهای انتخاب میشود که حتی جزئی از یک گزارش مستقل باشد؛ سپس با هماهنگی شبکههای اجتماعی و رسانههای همسو، ابعاد بحران به شکل مصنوعی بزرگنمایی میشود و موج هیجانات عمومی ایجاد میگردد؛ در مرحله بعد، واقعیت بازتعریف میشود و رسانه مستقل به عنوان عامل بحران معرفی میگردد؛ در نهایت، بدون توقیف رسمی یا فشار قانونی مستقیم، رسانه تحت محدودیت و خودسانسوری قرار میگیرد. تجربه هممیهن دقیقاً این چرخه را به تصویر میکشد.
فضاسازی تندروها و موجهای احساسی، تنها جنبه رسانهای ندارد؛ ابعاد روانی آن نیز بسیار گسترده است. خبرنگاران و سردبیران، تحت فشار حملات نمادین و شبکهای، مجبور به تعدیل محتوا یا حتی خودسانسوری میشوند. این فشارهای نرم سرمایه اجتماعی رسانهها را فرسوده میکند و موجب میشود حتی رسانههای حرفهای، در واکنش به هجمهها، عقبنشینی کنند.
در چنین شرایطی، حمایت هوشمند دولت اهمیت حیاتی پیدا میکند. دولت میتواند با سیاستهای شفاف و قانونی، فضای فعالیت رسانهای مستقل را تضمین کند، دسترسی به منابع اطلاعاتی را فراهم آورد و حقوق خبرنگاران و مدیران رسانه را در برابر فشارهای روانی و رسانهای حفظ نماید. این حمایت نه به معنای دخالت در خطوط خبری، بلکه به عنوان تضمینکننده استقلال رسانه و پایداری آن در برابر فشارهاست. تجربه هممیهن نشان داد که بدون چنین حمایتهایی، رسانههای مستقل حتی با پایگاه مخاطب قوی، میتوانند آسیب ببینند.
از سوی دیگر، تجربه تاریخی نشان میدهد که رسانه مستقل و با حمایت نهادی، میتواند در برابر فشارهای سیستماتیک و موجهای فضاسازی تندروها، صدای مستقل خود را حفظ کند و اعتماد عمومی را تقویت نماید. ایجاد نهادهای صنفی و حقوقی مستقل، تسهیل دسترسی رسانهها به اطلاعات، و آموزش حرفهای روزنامهنگاری، همه اقداماتی هستند که ظرفیت رسانه برای مقابله با فشارها را افزایش میدهند.
تحلیل دقیق تجربه هممیهن همچنین نشان میدهد که فضاسازی تندروها و موجسازی شبکهای، یک ابزار سیاسی و اجتماعی است که محدود کردن گفتوگوهای آزاد و کنترل افکار عمومی را هدف قرار میدهد. رسانههای مستقل بدون حمایت دولت، در این بازی ساختاری، آسیبپذیرند و توانایی ایفای نقش حرفهای و اجتماعی خود را از دست میدهند. اما با سیاست حمایتی هوشمند، رسانهها نهتنها از فشارها مصون میمانند، بلکه میتوانند به موتور شفافیت، اعتبار و اعتماد عمومی تبدیل شوند و نقش مهمی در توسعه جامعه مدنی ایفا کنند.
به همین دلیل، تقویت نهادهای قانونی، حقوقی و صنفی، همراه با حفاظت از آزادی رسانهای، نهتنها یک ضرورت حرفهای بلکه یک ضرورت اجتماعی و سیاسی است که مسیر گفتوگوی آزاد و شفاف را هموار میکند. تجربه هممیهن به روشنی نشان میدهد که رسانههای مستقل، بدون حمایت هوشمند دولت، همواره در معرض تهدید هستند و توانایی آنها در ایفای نقش حرفهای محدود میشود.
پیام تجربه هممیهن روشن است: رسانههای مستقل و حرفهای، ستون شفافیت، نقد و گفتوگوی آزاد در جامعه هستند. حمایت دولت از این رسانهها، تضمینکننده بقا و پایداری این ستونهاست و بدون آن، امکان شکلگیری گفتوگوی سالم و مقاوم در برابر موجهای مهندسیشده تندروها کاهش مییابد.