بازی به سبک رولت روسی
با راه انداختن جنگ ایران و روسیه و تصرفات ارضی و انضمام بخشهای زیادی از خاک ایران به روسیه، بهعنوان اولین امپراتور روسیه جایگاه سیاسی خود را در جهان آن روزها بهعنوان ابرقدرت اروپایی تثبیت کرد و اهمیت راهبردی ایران نزد حکمرانان روس را هویدا ساخت.

روسیه تزاری مهمترین همسایه ایران بزرگ در ابتدای قرن هفدهم بود. با روی کارآمدن پتر اول بهعنوان پانزدهمین تزار و استراتژی او برای خارج کردن روسیه از خفگی ژئوپلیتیکی با ایده دستیابی به آبهای آزاد، درست یک سال بعد از آنکه امپراتوری روسیه را بنا نهاد؛ با راه انداختن جنگ ایران و روسیه و تصرفات ارضی و انضمام بخشهای زیادی از خاک ایران به روسیه، بهعنوان اولین امپراتور روسیه جایگاه سیاسی خود را در جهان آن روزها بهعنوان ابرقدرت اروپایی تثبیت کرد و اهمیت راهبردی ایران نزد حکمرانان روس را هویدا ساخت.
از همان سیصدوچهار سال پیش تا امروز، چه در زمان روسیه تزاری چه در دوران بولشویکی و اتحاد جماهیر شوروی و چه در طول دوران پساجنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق و دوران فترت روسیه در نظام بینالمللی و چه در دوران تلاش پوتین برای احیای جایگاه روسیه در نظام بینالملل، نگاه روسها به ایران در همه این دورانها، نگاه خاص و ویژهای بوده و موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در هارتلند انرژی جهان و نیز موقعیت سوقالجیشی ایران در کریدورهای ارتباطی شمال-جنوب و شرق-غرب ایران را برای روسها حائز اهمیت ویژه و منحصربهفردی کرده است. آنچنان که ایران در جنگ جهانی دوم پل پیروزی متفقین شد و روسیه در آستانه سقوط را از چنگ آلمان نازی بیرون کشید.
روسها با گذر از دوران فتوحات ارضی و کشورگشایی پتر کبیر و اشغال بخشهایی از ایران در جنگ جهانی و گذر از موازنهگراییهای دوران جنگ سرد، در طول دو دهه اخیر که با زمامداری پوتین درصدد احیای قدرت خود در نظم نوین جهانی هستند، دوباره به سراغ ایران آمدهاند و میدانند ایران کارت بازی موثری است که نه میتوان از آن دست کشید و نه میتوان رهایش کرد. از یک طرف، بیثباتی در ایران آنهم در هارتلند جهان و در کنار دروازههای روسیه، مطلوب آنان نیست.
از طرف دیگر، ایران تنها کشور خاورمیانه است که در زمره شرکای راهبردی آمریکا به شمار نمیآید و امکان توازنسازی در معادلات ژئوپلیتیکی خاورمیانه را دارد و از دیگر سو، قدرتگیری و استغنای ایران و خروجش از زیر فشارهای غرب و بهبودی روابط دیپلماتیک آن با کشورهای غربی و عربی و حتی برقراری روابط استراتژیک با چین میتواند جایگاه ایران در طراحی ژئوپلیتیکی روسها در مسیر پیشبرد منافع ملی کشورش را مخدوش کند.
روسها طی دو دهه اخیر بازی رولت روسی را در مواجهه با ایران در دستور کار قرار دادهاند؛ نه مستقیم به آن شلیک میکنند و به مصافش میآیند و نه انگشت را از روی ماشه میکشند و میگذارند که ایران به سلامت و بهدور از تهدید و فشار با فراغ بال، مسیر خود را طی کند. بیایید مروری گذرا بر این سیاست پارادوکسیکال روسها در قبال ایران داشته باشیم. همزمان با خلف وعدههای بسیار و ملالتبار در پروسه ساخت نیروگاه اتمی بوشهر، آنان بارها در تحویل ادوات نظامی راهبردی از اس٣٠٠و۴٠٠ گرفته تا جنگندههای سوخو٣۵ دست ایران را در بزنگاهها در پوست گردو گذاشتهاند.
در پرونده هستهای و صدور شش قطعنامه الزامآور و خطرناک شورای امنیت نهتنها از حق وتوی خود استفاده نکردند که رای مثبت دادند و در جریان مذاکرات برجام سر بزنگاه نهایی به یکباره ساز مخالف کوک کردند و در روز پایانی عدم رضایت خود را به رخ کشیدند. در سوریه هم پشت بشار اسد را خالی کردند و با معارضان بستند و به روایت برخی بزرگان نظامی، به اسرائیل در حمله به مستشاران ایرانی چراغ سبز نشان دادند.
درعینحال، در ماجرای اسنپبک از ایران حمایت کردند و یا در حمله اسرائیل و آمریکا به ایران در شورای امنیت و از بُعد دیپلماتیک از ایران دفاع کردند و یا بهرغم مخالفت قبلی، به پیوستن ایران به پیمان بریکس و یا شانگهای چراغ سبز نشان دادند. این اتفاقات نشان میدهد که روسها پیرو همان سیاست دوگانه مهارمحورند، نه میخواهند ایران را از زمره متحدان خود به دور ببینند و نه میخواهند با قدرت گرفتن ایران، نقش و جایگاه آنان کمرنگ شود.
اظهارات شائبهبرانگیز و خلاف واقع اخیر لاوروف درباره ظریف و برجام را هم باید از همین زاویه نگریست. او حاضر شده بر رفاقت ٣٠ساله شخصیاش با ظریف پای نهد و ادعاهایی مطرح کند که هر کس مذاکرات هستهای را دنبال کرده باشد، میداند آن ادعاها محلی از اعتبار ندارد. اما چرا او چنین حرفهایی زد؟ برای اینکه ظریف نماد دیپلماسی تعاملی و برجام دستاورد فراموشنشدنی است که طی آن، نوع نگاه روسها به ایران را هویداتر از هر زمان دیگری کرد و چه بهتر است که در اذهان عمومی با روایتسازی چهره او مخدوش و نقشه روسیه دیگرگونه جلوهگر شود؛ شاید که نپرسیم این رسم دوستی و رفاقت و اتحاد استراتژیک نیست.