دیپلماسی ناکارآمد منطقهای تهران
اخیراً گزارشهایی در رسانههای عربی و آمریکایی در خصوص همکاریهای نظامی و امنیتی کشورهای عربی با آمریکا و همچنین یک گزارش از سوی واشنگتنپست در خصوص همکاریهای نظامی و امنیتی ۶ کشور عربی با اسرائیل و آمریکا برای مقابله با تهدید ایران منتشر شدهاست.

اخیراً گزارشهایی در رسانههای عربی و آمریکایی در خصوص همکاریهای نظامی و امنیتی کشورهای عربی با آمریکا و همچنین یک گزارش از سوی واشنگتنپست در خصوص همکاریهای نظامی و امنیتی ۶ کشور عربی با اسرائیل و آمریکا برای مقابله با تهدید ایران منتشر شدهاست. صحت و سقم چنین گزارشهایی فقط با مرور زمان مشخص خواهد شد و باید قرائن و شواهد روشنی وجود داشتهباشد که محتوای این گزارشها را تایید کند.
با این حال، هرچند ما به مدارک و شواهد اطلاعاتی دسترسی نداریم، اما با توجه به محتوایی که رسانههای عربی و بینالمللی در خصوص مواضع کشورهای عربی منطقه منتشر میکنند، میتوان حدس زد که چنین گزارشهایی قریب به صحت هستند. واقعیت این است که بعد از حمله موشکی و پهپادی سپتامبر ۲۰۱۹ به تاسیسات نفتی عربستان سعودی، نگرانیهای امنیتی عربستان سعودی و متحدانش نسبت به خطر ایران تشدید شد. این امر باعث شد که این کشورها، آمریکا را برای تضمینهای امنیتی و نظامی تحت فشار قرار دهند.
عربستان سعودی، امارات متحده عربی و دیگر کشورهای همسو پس از حملات انصارالله یمن به تاسیسات آرامکو و خاک امارات متحده عربی، تصمیم گرفتند که رویکردهای خود را تا حدودی تغییر دهند. از جمله اقدامهای دیپلماتیک این کشور این بود که برای تحت فشار قرار دادن آمریکا، بیش از پیش به سمت روسیه و چین تمایل پیدا کردند. امروز تقریباً برای همه روشن شدهاست که عربستان سعودی برای دفاع از خود و ایجاد بازدارندگی، سامانههای موشکی کوتاهبرد و میانبرد با دقت بالا از چین دریافت کردهاست.
این تلاش عربستان سعودی و امارات، باعث نگرانی در واشنگتن نسبت به روابط با کشورهای عربی خلیجفارس شد و باعث شد تا آمریکا در واکنش به نگرانیهایی که این کشورها نسبت به توان نظامی و نفوذ منطقهای ایران داشتند، تلاش کند تا سا زکارهای امنیتی جدیدی در منطقه ایجاد کند که تحت نظارت آمریکا بتواند نگرانی متحدان را در منطقه برطرف کند.
برخلاف جمهوری اسلامی ایران، کشورهای عربی منطقه با ایجاد تنوع در روابط خارجی و هوشمندی دیپلماتیک، توانستهاند جایگاه خود را در سطح بینالمللی به شکل قابل توجهی بهبود دهند. روابط خارجی عربستان سعودی و امارات متحده عربی، با دیپلماسی هوشمندانه به شکل چشمگیری در سالهای اخیر بهبود پیدا کردهاست و اثرهای خود را در اقتصاد و توسعه این کشورها نیز بر جا گذاشتهاست.
کشورهای عربی منطقه دیپلماسی بر اساس انعطاف، اطلاعات، هوشمندی و سرعت انتقال در پیش گرفتهاند. تنوعبخشی در سیاست خارجی باعث شد که امارات متحده عربی و عربستان سعودی به عنوان میانجی قابل اعتماد در جنگ روسیه و اوکراین مشارکت کنند، درحالیکه جمهوری اسلامی ایران به دلیل غش کردن سیاست خارجی به سمت مسکو، موجب خشم اروپا را فراهم کرد که آسیبهای دیپلماتیک و اقتصادی مهمی به ما وارد کرد و شاید بتوان گفت که اسنپبک نتیجه همان خطای سیاست خارجی ما بود.
ایران در استفاده از فرصتهای سیاست خارجی بسیار ضعیف و دیرهنگام عمل کردهاست. برای مثال در همین روزهای اخیر از جمهوری اسلامی ایران به صورت مستقیم دعوت شد تا در میان چندین رهبر جهانی در اجلاس صلح خاورمیانه در شرمالشیخ مصر به ابتکار ایالات متحده آمریکا شرکت کند. ما میتوانستیم که با دستورکار ویژه خودمان در این نشست شرکت کنیم. در شرایطی که ما قصد داریم روابطمان را با مصر عادیسازی کنیم، شاید پاسخ مثبت به دعوت رئیسجمهور مصر برای شرکت در این اجلاس میتوانست به بهبود روابط ما با مصر کمک کند.
این اجلاس در شرایطی برگزار شد که ما در شرایط بازگشت تحریمهای بینالمللی پس از اقدام اروپا در فعالسازی مکانیسم اسنپبک در شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار داریم و اخیراً اتحادیه اروپا در بیانیهای همسو با شورای همکاری خلیج فارس ادعاهای امارات را نسبت به سه جزیره ایرانی در خلیج فارس تایید کردهاست. جمهوری اسلامی ایران میتوانست با شرکت در این نشست جایگاه دیپلماتیک خود را در عرصه بینالمللی بهبود دهد. ایران در عین حال میتوانست نظر خود را در مورد طرح ترامپ به وضوح بیان کند و به گوش جهانیان برساند.
یکی از شعارهای ما این است که آنچه مردم فلسطین قبول میکنند، ما هم قبول میکنیم. اگر حماس و گروههای مقاومت فلسطینی آتشبس را پذیرفتهاند و برای اجرای آن سعی میکنند، چرا ما نباید تلاش کنیم و در آن مشارکت کنیم؟ دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید تلاش کند تا پیش از آنکه مجبور شود امتیازی را واگذار کند، در وقت خود دست به اقدام بزند تا بتواند بیشترین منافع ملی را تامین کند. متاسفانه دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نه در حوزه مذاکرات هستهای و نه در حوزه منطقهای به خوبی و هوشمندانه اقدام نکردهاست.
سیاست منطقهای ایران نصفه و نیمه و دچار اشکال اساسی است. ما نه در خصوص فلسطین اقدام مناسبی انجام دادیم، نه در خصوص لبنان و نه در خصوص سوریه. برای مثال در سوریه نزدیک به یک سال است که وضعیت به شکل بنیادین تغییر کردهاست، اما سیاست ما همچنان بدون تغییر باقی ماندهاست. در جهان فقط ایران نبود که روابط نزدیکی با بشار اسد داشت. الجزایر هم روابط نزدیکی با رئیسجمهور پیشین سوریه داشت، اما بعد از اینکه نظام اسد سقوط کرد، وزیر خارجه الجزایر بلافاصله به دمشق سفر کرد و با وزیر خارجه دولت انتقالی جدید دیدار و گفتوگو کرد.
اما هنوز در رسانههای ما از القاب پیشین رئیسجمهور انتقالی سوریه استفاده میشود. مگر سوریه تنها کشوری در جهان است که رئیسجمهور آن از رهبران گروههای شبهنظامی باشد؟ مگر ما با هیچ کشوری رابطه نداریم که رئیس آن از طریق کودتا یا شورش روی کار آمدهباشد؟ مگر ما با عراق که ۸ سال با ما جنگید و صدها هزار نفر از شهروندان ما را شهید و جانبار کرد روابط عادی نداریم؟ مگر با صدام حسین مذاکره نکردیم؟ چگونه است که امروز وزیر امور خارجه ما ادعا میکند جمهوری اسلامی ایران نمیتواند با افرادی که به ما حمله کردهاند تعامل داشتهباشد؟ اثر اصلی دیپلماسی در جنگ و ستیز مشخص میشود که میتواند جلوی آسیبها و ضررها را بگیرد، وگرنه گفتوگو با دوستان و متحدان که کاری ندارد.
امروز ما ادعا میکنیم که روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در حال عادیسازی است. گفته میشود که عربستان سعودی علاقهای ندارد که اسرائیل باعث فروپاشی حکومت در ایران شود، چراکه تعادل و توازن قوا در منطقه از بین میرود. این تحلیل ممکن است که درست باشد، اما واقعیت این است که این تمایل عربستان از روی خیرخواهی برای ما نیست، بلکه برای تامین منافع عربستان است.
مشکلات عربستان سعودی با ایران هنوز از بین نرفتهاست. وزیر خارجه عربستان سعودی در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، قبل از آنکه حمله اسرائیل به قطر را محکوم کند، حمله ایران را به قطر محکوم کرد. آن هم در شرایطی که اسرائیل به یک منطقه غیرنظامی در قطر حمله کردهبود و ایران به یک پایگاه نظامی آمریکا در قطر حمله کردهبود.
برای عربستان سعودی حمله ایران به پایگاه العدید قطر، یا همردیف با حمله اسرائیل به قطر و بلکه حتی خطرناکتر از آن تلقی میشود. درحالیکه ایران ادعا میکند که قصد دارد روابط خود را با عربستان سعودی بهبود دهد، شاهد سفر علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران به لبنان هستیم که بعد از آن تقریباً همه رسانهها برداشتشان این بود که ایران حزبالله لبنان را به حفظ سلاح و مقابله با دولت تحریک کردهاست. من دقیقاً نمیدانم که علی لاریجانی در مذاکرات خود با رهبران حزبالله چه گفتهاست، اما آنچه دولتهای عربی و رسانههای جهان عرب برداشت کردهاند این است که موضع حزبالله بعد از مذاکره با ایران نسبت به قبل تغییر کرد.
کسی نمیگوید که خلع سلاح حزبالله گزینه مطلوب یا اقدام صحیحی است، اما جمهوری اسلامی ایران نباید اجازه دهد که حفظ سلاح حزبالله بر دوش تهران بیفتد، باید اجازه داد که حزبالله لبنان خودش مسئولیت اقدامهایش را بپذیرد. مگر ایران همیشه نمیگوید که گروههای مقاومت از تهران دستور نمیگیرند؟ چرا کاری میکنیم که خلاف این موضوع در افکار عمومی و احساس دولتها جا بیفتد؟ ما در منطقه بدون انسجام و یکپارچگی سیاستگذاری میکنیم و اقدامهای نصفه و نیمه در پیش میگیریم. عادیسازی روابط با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی لوازم و ضرورتهایی دارد.
ما تعارفهای دیپلماتیک ریاض و ابوظبی را به عنوان دستاورد دیپلماسی کشور در رسانهها نقل میکنیم، در حالی که واقعیت این است که این کشورها همچنان نسبت به رفتار ما نگرانیهای جدی دارند و تلاش میکنند با روابط خود با آمریکا، چین و روسیه در مقابل ما بازدارندگی ایجاد کنند. ما باید با رفتار خود در لبنان، سوریه، یمن و فلسطین به کشورهای عربی منطقه ثابت کنیم که خواهان عادیسازی روابط و بهبود روابط با آنها هستیم. همانطور که دولت ما در مسائل اقتصاد داخلی متحیر است، در سیاست خارجی نیز متحیر است و سیاست منطقهای ما هم دقیقاً از همین سردرگمی پیروی میکند.
تنشزدایی عزم و ارادهای قوی و سیاست یکپارچه و منسجم میخواهد. اگر دولت چهاردهم قصد داشتهباشد مانند دولتهای هاشمی و خاتمی تنشزدایی کند، باید سیاست منسجمی را در پیش گرفت. سیاست باید یا تنشزدایی باشد یا استقبال از تنش، بین این دو نمیتوان گام برداشت. اگر سیاست ما تنشزدایی است باید لوازم و ضرورتهای آن را در نظر بگیریم. اگر تنشزدایی در روابط خارجی ایران رخ دهد، آنگاه ما دست در دست کشورهای منطقه هم میتوانیم مسائل دوجانبه را حل و فصل کنیم و هم میتوانیم به مسائل منطقهای مانند فلسطین کمک کنیم.