درباره غیبت ایران در نشست شرمالشیخ/حلقه مفقوده ابتکار دیپلماتیک
نشست «شرمالشیخ» در مصر، سه غایب بزرگ داشت. نتانیاهو و اسرائیل، جنبش حماس و جمهوری اسلامی ایران، غایبان این اجلاس بینالمللی بودند.

نشست «شرمالشیخ» در مصر، سه غایب بزرگ داشت. نتانیاهو و اسرائیل، جنبش حماس و جمهوری اسلامی ایران، غایبان این اجلاس بینالمللی بودند. اولی و دومی ذینفعان مستقیم موضوع اجلاسیه بودند و بودونبودشان تفاوت محسوسی در نشست دیپلماتیک برگزارشده ایجاد نمیکرد و لزومی هم به حضور آنان نبود. اما اینکه ایران بهعنوان یکی از قطبهای اصلی معادلات ژئوپلیتیکی خاورمیانه در اجلاس حضور نیافت، محل توجه و مداقه است؛ بهخصوص از زاویه نقش و جایگاه روندها و فرآیندهای دیپلماتیک در شکلدهی به منافع ملی در این برهه خاص و تاثیر وثیق و اثرگذاری عمیق، هرگونه فعل و انفعالی در حوزه سیاست خارجی و بازتاب مستقیم آن بر شرایط و وضعیت داخلی کشور.
از بُعد سیاست خارجی و رویکردهای مسبوق به سابقه منطقهای، از همان ابتدای انتشار خبر دعوت ایالات متحده از رئیسجمهوری ایران برای حضور در نشست، واضح به نظر میرسید که ایران دست رد به حضور در این نشست بزند و حتی دعوت دوقبضه جمهوری عربی مصر را هم نپذیرد. ایران از ابتدای انقلاب و بهخصوص در طول سه دهه اخیر که نحلهها و هستههای مقاومت در منطقه نضج گرفته و در برابر جریان سازش و مصالحه قد برافراشت، خود را حامی و قطب اصلی پشتوانه این جریان معرفی میکرد و در این مسیر به ایفای نقش میپرداخت و طبیعی است که یکشبه و ناگهانی و با یک دعوت بر روی فرش قرمز اجلاسی که سران سازشکار عربی (در قالب تعریف سنتی و همیشگی) در همراهی با آمریکا آن را آراستهاند، گام بر ندارد.
شاید هم اگر قرار بر تغییر رویکرد و چرخش استراتژیک باشد، حضور در چنین نشستی مصداق معامله به ثمنبخس و نامتوازن با همه هزینههای گزافی باشد که تاکنون متحمل شده و تصویر متفاوتی است که از خود در افکار عمومی منطقه ثبت و ضبط کردهایم و خود را در جایگاه رهبری و راهبری گفتمان مقاومت قرار دادهایم. با چنین مفروضاتی در حوزه سیاستهای منطقهای، انتظار حضور در نشست شرمالشیخ و پذیرش دعوت بهعملآمده، کمی رویایی و خیالپردازانه بود.
اما اگر از زاویه کلانتری به موضوع بنگریم و کنشگری عام و هدفمند در حوزه سیاست خارجی را در راستی انتفاع حداکثری در مسیر منافع ملی مدنظر قرار دهیم، شاید به نتیجه متفاوتی برسیم و حضور در نشست را از زاویه دیگری ببینیم. از یاد نبریم که عدم حضور اسرائیل در نشست که منطبق بر حق تحفظ شماری از کشورهای اسلامی حاضر در نشست شکل گرفت، مهمترین خط قرمز ما را محفوظ میداشت و اینکه علاوه بر آمریکا، مصر میزبان هم از ما دعوت به عمل آورده بود، آن حرکت در مسیر خواست آمریکا در برگزاری نشست سازش و سیاست خاورمیانه جدید را از حیز انتفاع ساقط کرده و حضور ما را توجیهپذیر میکرد.
از منظری دیگر، درحالیکه مذاکرات هستهای و روند پیگیری دیپلماسی در این پرونده مهم ملی به بنبست محسوس و غیرقابلکتمانی رسیده و برای تغییر در این روند، نیازمند ابتکار دیپلماتیک و روزنهگشایی هستیم؛ حضور در این اجلاس میتوانست ارسال پالس متفاوت در این وضعیت بنبست باشد و زمینههای تازهای را برای پیگیری روندهای دیپلماتیک بگشاید، بدون آنکه نیاز به زمینهسازی و صرف وقت و هزینههای بسیار برای آغاز دور تازهای از مذاکرات آنهم در قالب رایزنیهای بسیار پیشامذاکراتی باشیم.
در دیگر سو، چه موافق مذاکره با غرب باشیم و چه مخالف آن، این نکته کتمانشدنی نیست که برای طی طریق در هر دو مسیر، نیازمند ارتباط، همکاری و همگرایی و پیگیری دیپلماسی پویا در حوزه منطقهای و با کشورهای همسایه هستیم و نکته آنکه عمده کشورهای مهم منطقهای و اسلامی در این نشست حضور داشتند و ما میتوانستیم با حضور در این نشست، کلیدزننده دور تازهای از همکاریها بین دول اسلامی باشیم. در شرایطی که دشمنان ایران از جمله اسرائیل همواره با دمیدن بر پروژه ایرانهراسی، ایران را تافتهجدابافته و قطب رقیب و ناهمسو با کشورهای اسلامی معرفی کردهاند و درصدد جا انداختن چنین پنداری هستند.
هر چه هست، این نکته را نباید از نظر دور داشت که در شرایط خاص و فوقالعادهای که در حوزه سیاست خارجی با آن مواجه هستیم، بدون فرصتشناسی، تدوین و ترسیم استراتژیهای نوین و منطبق با سیر تحولات نظام بینالملل، بهرهگیری از همه ظرفیتهای ممکن و بازنگری در عملکردها و شعارهای کلیشهای و تغییر پارادایم و نگاه متفاوت به فرصت و امکانها نمیتوانیم دستمایهای برای انتفاع حداکثری در راستای منافع ملی و خیر جمعی رقم بزنیم. این البته کار شاق و سختی نیست و نیاز به عدول از مواضع اصولی هم ندارد و تنها درایت و تدبیر و ابتکار میخواهد.