مصائب سیستان و ظرفیتهای عبور از بحران
در دوران جنگ سرد با هدف نفوذ سیاسی و اجتماعی، شاهد بیشترین سرمایهگذاری ابرقدرتهای شرق و غرب در افغانستان بودیم که طی دو تا سه دهه گذشته، بهتدریج تالاب بینالمللی هامون را به بیابان تبدیل کرد و موجب مهاجرت گسترده اهالی سیستان شد، بهنحویکه بسیاری از روستاهای منطقه خالی از سکنه شده است.

مناقشه آبی ایران و افغانستان از سال ۱۲۵۰ش، با تجزیه سیستان موضوعیت پیدا کرد. از آنزمان تا سال ۱۳۵۱ در ادوار مختلف، معاهدههای متعددی منعقد شد، اما بهدلیل زیادهخواهی طرف افغان و احداث کانالهای انحراف و انتقال آب، همواره ساکنان منطقه سیستان که عمدتاً از راه کشاورزی، دامداری و صیادی ارتزاق میکردند، تنشهای محلی را به کانون مناقشات دول ایران و افغانستان بَدَل میکرد.
در دوران جنگ سرد با هدف نفوذ سیاسی و اجتماعی، شاهد بیشترین سرمایهگذاری ابرقدرتهای شرق و غرب در افغانستان بودیم که طی دو تا سه دهه گذشته، بهتدریج تالاب بینالمللی هامون را به بیابان تبدیل کرد و موجب مهاجرت گسترده اهالی سیستان شد، بهنحویکه بسیاری از روستاهای منطقه خالی از سکنه شده است.
با آغاز جنگ آبی منطقهای توسط اسرائیل علیه مصر، اردن و لبنان، این تئوری در ترکیه سپس در افغانستان اشاعه پیدا کرد. سرمایهگذاری ترکیه، قطر و چین و پیشتر سرمایهگذاری ایالاتمتحده در سدسازیهای حوضههای آبریز هیرمند و هریرود، موجب شد که کنترل آورد رودخانههای منتهی به شرق و جنوبشرق ایران در اختیار حاکمان افغانستان قرار گیرد.
بند کمالخان با هدف انحراف سیلاب رودخانه هیرمند بهسمت شورهزار گودزره، بهمنظور احیای ۴۹ هزار هکتار از اراضی گودزره و اسکان ۴۹ هزار خانواده پشتون در راستای سیاست مهندسی، اجتماعی و گسترش و پراکنش پشتونها به بهرهبرداری رسید. مکانیزم عمل سامانه انحرافی بند کمالخان بهگونهای است که بدون اراده حاکمان افغانستان، حتی یک قطره آب وارد خاک ایران نخواهد شد. افغانستان طی چندسال اخیر به پروژه احداث سد بخشآباد روی رودخانه فراه و یکی از سرشاخههای مهم حوضه آبریز هیرمند، سرعت بخشیده که در صورت احداث، پیک سیلاب این رودخانه را در دوره ترسالی مهار خواهد کرد. با آبگیری سد بخشآباد، هیچ آبی وارد سیستان نخواهد شد و بهتدریج کل دشت سیستان و تالاب بینالمللی هامون به محل برداشت گردوغبار تبدیل خواهد شد؛ بهگونهایکه اهالی سیستان به وضع کنونی منطقه غبطه بخورند.
روند خشکسالی تصنعی، بدعهدی حاکمان افغانستان و مدیریت نامناسب منابعآبی طی دودهه اخیر موجبشده که بیش از ۶۰ هزار بهرهبردار کشاورزی بیکار شوند و تشدید گردوغبار در کنار بیکاری ناشی از بیتدبیری وزارت جهاد کشاورزی و انسداد مرز، انگیزه مهاجرت را مضاعف کند. استمرار توفانهای ۱۲۰ روزه سیستان که به ۲۲۰ روز افزایشیافته، باعثشده که سیستان به رکورددار بیماریهای سل، آسم و سایر بیماری قلبی و تنفسی در سطح کشور بَدَل شود. متاسفانه دولتهای مختلف به مطالبه شغل کشاورزان و اثرات زیستمحیطی ناشی از عدمورود آب به منطقه، پاسخ درخوری ندادند و صرفاً روی تامین آب شرب تمرکز داشتند.
جمعیت سیستان در زمان انعقاد معاهده دلتا در سال ۱۳۵۱، حدود ۵۰۰ هزارنفر برآورد شده بود؛ اما درحالحاضر مهاجرت بهقدری افزایشیافته که بهرغم ارتقای سطح بهداشت و کاهش میزان مرگومیر نوزادان، جمعیت سیستان نسبت به سال ۵۱، حدود ۱۰۰ هزارنفر کاهش یافته است.
رویکرد هیدروپلیتیک افغانستان دارای ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و امنیتی است، ازطرفی، ایران در تمام این حوزهها ابزارهای قابل اتکایی برای مقابله دارد تا در حوزه دیپلماسی آب بتواند در برابر هژمونی افغانستان در حوزه آب مقابله کند، اما ایران از زمان انعقاد معاهده دلتا صرفاً در بُعد حقوقی، آنهم در قالب کمیساران آب ایران و افغانستان، حقابه ایران از رودخانه هیرمند را پیگیری کرده است.
درحالیکه در حوزه حقوقی تاکنون از ظرفیت قطعنامه 48/13 شورای حقوق بشر سازمان ملل و قطعنامه ۲۶ جولای ۲۰۲۲ مجمع عمومی سازمان ملل که حقوق زیستمحیطی را در دسته حقوق بشر قرار داده، بهره نبرده و حتی هیچ مطالعه جامعی برای اثرات زیستمحیطی سدسازیهای افغانستان انجام نداده که از این طریق، توجه جامعه جهانی را نسبت به نقض حقوق بشر توسط افغانستان جلب کند.
از آنجایی که سدسازیهای افغانستان با هدف مهندسی اجتماعی در حال انجام است و ازطرفی، تشدید اثرات زیستمحیطی سدسازیهای افغانستان در حوزه گردوغبار روی ولایتهای غربی و جنوبغربی این کشور حتی ایالت بلوچستان پاکستان تاثیر منفی میگذارد ـ بهطوریکه تودههای گردوغبار موجب ایجاد شش میلیون هکتار تپه ماسهای درون جغرافیای سیاسی افغانستان شده ـ بنابراین با بهرهگیری از ظرفیت دیپلماسی رسانه و دیپلماسی عمومی، میتوان روی حاکمان افغانستان فشار آورد.
در دولت سیزدهم، حکومت طالبان بهصورت دوفاکتو مورد شناسایی قرار گرفت، اما در مدتکوتاهی اماکن کنسولی ازقبیل سفارت افغانستان در تهران، کنسولگری افغانستان در مشهد و دفتر تجاری در منطقه آزاد چابهار به دیپلماتهای افغانستان اعطا شد که میتوانست در ازای اعطای این امتیازات سیاسی، تضمینهایی برای گرفتن حقابه ایران دریافت کرد.
افغانستان کشوری محصور در خشکی است و از میان شش کشور همسایهاش با پنج کشور، حوضه آبریز مشترک دارد که در تمام این حوضهها، نقش بالادست دارد و با این کشورها مناقشه آبی دارد. تشکیل اجماع بینالمللی میان ایران، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی، تبعات جبرانناپذیری در حوزه تامین کالاهای اساسی و انرژی برای کابل در پی دارد.
با استمرار ورود آب به تالاب هامون و دشت سیستان در صورت داشتن برنامه جامع برای مقابله با پدیده گردوغبار، امکان مرطوبسازی حدود ۱۵۰ هزار هکتار خاستگاه گردوغبار وجود دارد؛ اقدامیکه بهرغم وجود آب در سنوات گذشته در سایه ترک فعل دستگاههای متولی، انجام نشد.
بهگواه کارشناسان، با اختصاص ۵۰ میلیون مترمکعب، امکان اجرای پروژه گلخانههای مدرن بهصورت متمرکز در چند نقطه سیستان برای بهرهبرداران کشاورزی دشت سیستان وجود دارد، اما وزارت جهاد کشاورزی بهرغم ناچیزبودن این مقدار آب، برنامهای برای این مهم ندارد.
بیبرنامگی و بیتدبیریهای جهاد کشاورزی درخصوص توسعه بیرویه چاهکها و استحصال آبهای زیرسطحی سیستان، اینمنطقه را به زمین سوخته تبدیل خواهد کرد.