هنوز همانطور هستند
روزی که فیدل و یارانش در سواحل کوبا پیاده شدند تا انقلاب۱۹۵۹ را آنجا رقم بزنند نیروهای باتیستا از قبل منتظرشان بودند تا دخلشان را بیاورند؛ و آوردند.

سیدعبدالجواد موسوی
روزنامهنگار و شاعر
روزی که فیدل و یارانش در سواحل کوبا پیاده شدند تا انقلاب۱۹۵۹ را آنجا رقم بزنند نیروهای باتیستا از قبل منتظرشان بودند تا دخلشان را بیاورند؛ و آوردند. از آن جمع ۸۰ نفره به شهادت برخی از تواریخ ۱۱ نفر زنده ماندند. چطور 11 نفر توانستند دو سال بعد از جنگلهای سیراماسترا پایشان را به خیابانهای هاوانا برسانند؟ جز آنکه زمینه انقلاب در آنجا بهشدت مستعد بود و از قبل اتفاقات بسیاری رخ داده بود تا آن حادثه به پیروزی منجر شود؟ سادهلوحان اما فقط همین عدد 11 را دیدند و گمانشان بر آن بود با یک نیروی چریکی اندک و همدل میتوان هر ارتشی را بهزانو درآورد. چه جانهای سادهدلی که با این وهم و گمان در خاک غلتیدند. زمستان سال ۶۰ در همین جنگلهای آمل 180 نفر با هیبت رزمندگان کوبایی به خیال تکرار آن حادثه جانشان را گذاشتند کف دستشان. هر کس هم به آنها میگفت آخر با ۱۸۰ نفر؟ میگفتند: فیدلیها 11 نفر بودند، تازه ما 180 نفریم! آنها بچههای کمهوشی نبودند. خیلیهایشان از دانشگاههای معتبر دنیا فارغالتحصیل شده بودند اما از زمانی که اولین گلوله را شلیک کردند تا زمان فروپاشی کل آن 180 نفر، 24 ساعت هم نکشید. بله! درک سطحی از مفهوم
انقلاب و جامعه و مردم و ساختار سیاسی ممکن است چنین بلاهایی را هم سر آدم بیاورد.
اینها را گفتم تا بگویم این روزها که بحث انقلاب ۵۷ بسیار داغ است فکر نکنید بهراحتی میتوان پی برد چرا انقلاب رخ داد؟ البته من برای دوستان جوانم یک راه میانبر سراغ دارم تا زودتر به مقصد برسند. اگر به اقتضای سن و سالتان آن فضاها را درک نکردهاید و یا از سر اتفاق در خانوادهای انقلابی بهدنیا نیامدهاید، اگر حال و حوصله تاریخ خواندن ندارید و به برخی کتابهایی که چاپ میشود هم اعتماد ندارید، اگر متن بازجوهایی که از فعالان سیاسی آن زمان از چپ و ملیگرا و مذهبی برایتان هیچ اهمیتی ندارد، اگر فکر میکنید حقیقت تاریخ همان چیزی است که شبکه منوتو دارد به ما نشان میدهد؛ و در یککلام اگر میخواهید زود به نتیجه برسید، به همین اتفاقاتی که این روزها دارد در اطراف ما رخ میدهد خوب دقت کنید. به همین فیلمها و ویدئوهایی که در گوشیهایتان هست. به همین فضای مجازی که پر از راست و دروغ است. به همینها دقت کنید و ببینید اینهایی که زیر علم پهلوی سینه میزنند چهجور موجوداتی هستند. منظورم مردم بهجانآمده از وضعیت اقتصادی و ناکارآمدی دولتمردان نیست. این مردم شریف که انواع شعار را میدهند، قربانی مناسبات ناعادلانه وضع موجودند.
منظورم اینها نیستند. منظورم موجوداتی هستند که همه هستی خود را مدیون نظام پهلوی میدانند و هر سال بهمناسبت روز درگذشت شاهنشاه به مصر میروند و یا در لسآنجلس مراسم سوگواری برپا میکنند. آنهایی که هنوز شکل لباس پوشیدن و حرفزدنشان بوی دوران دربار را میدهد. آنهایی که با دیدن شازده، قند توی دلشان آب میشود و به یاد نوستالژی شاهنشاه آریامهر او را شاه ایران خطاب میکنند و جلویش زانو میزنند و دست اعلیحضرت را میبوسند. آنهایی که هنوز هم با دیدن شهناز تهرانی ته دلشان غنج میرود و لعنت میفرستند به کیمیایی و مهرجویی و تقوایی و بیضایی که نگذاشتند هنر واقعی در این مملکت رشد کند. آنهایی که مردم ایران را ناسپاس میدانند و سوگواری برای اسطورههایشان را نشانه عقبماندگی. بله آنها. آنها این روزها با هیئت و هیبت حقیقی خودشان به میدان آمدهاند. با همان پوشش و با همان ادبیات. هنوز هم امید دارند کودتایی مثل ۲۸ مرداد صورت بگیرد و اعلیحضرت با طیاره تشریف بیاورند حکومت را در دست بگیرند. رفتارشان را در تظاهراتها ببینید. طاقت کوچکترین انتقادی را ندارند و جواب همه مخالفان را با چماق میدهند. آنهم در دل اروپا و آمریکا و جلوی
چشم همه. و ایکاش فقط با مخالفانشان چنین میکردند؛ رفتارشان را با حامد اسماعیلیون و زن و فرزند مرحومش ببینید؟ اخیراً هم راه افتادهاند در خانه اینیکی و آنیکی در کانادا و آمریکا و تازهمهاجران را به مزدوری متهم کردن و خطونشان کشیدن که بهزودی همه شما را دار خواهیم زد. اگر فقط یک دلیل میخواهید برای اینکه چرا در این سرزمین انقلاب رخ داد به آنها خوب نگاه کنید. خودشاناند. مردم میخواستند از شر آنها خلاص شوند.