این حسین کیست؟
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
نوشتاری در باب یک جاودانگی چهارحرفی
چرا هنوز حسینبنعلی روشناست؟ چرا با وجود تقلیل شعائر در میان عموم و کم شدن توجه مردم به کلیت مناسک در سالهای اخیر، کم و کیفِ ارادت و محبت جامعه نسبت به امام سوم شیعیان بیشتر میشود؟ در چالش سرعت و سبقت تند و تیز عالم نسبت به سنت و مظاهر آن، سیدالشهدا چرا کهنه و قدیمی نمیشود؟ چگونه است که هر چه میگذرد حرف و پیام و سخنش درخشنده و رساتر به گوش میرسد و نافذتر به قلبها مینشیند؟ امام حسین مجموعهای از جذابیتهایی را دارد که هر انسانی را میتواند متوجه و مجذوب خود کند. بستهای از فضایل اخلاقی و انسانی که دایره مخاطبینش بدون ویرایش و فیلترینگ عمل میکند. حسین بنعلی بیش و پیش از اینکه شخصیتی مذهبی، حاکمی اسلامی یا امامی شیعی باشد، انسانی کامل است. مخاطب انسان هم انسان است، به همان کیفیت و وسعت. سیره، سوره و سلوک حسین از مفاهیمی سخن میگوید که برای بشر از آن جهت که بشریست، مفهوم و قابل درک است. موضوعاتی که آدمها را در هر گوشه و کنجی زمان و جغرافیای تاریخ باشند، با خود همراه میکند. این جهانشمولی اوست که باعث میشود بعد از چهارده قرن نه اینکه یادش گرامی باشد، نه، بلکه زندهتر شود، موثر و قویتر. انگاری کتابی خطیست از سال شصت و یک هجری، سالهاست کشف شده و لیک با گذر زمان هر سال و دهه و سدهای بخشی از متن آن ترجمه شده. حسین نه تن و کالبدی جسمانی که خورشید زندگی انسانهاست. روشنایی دارد، نورش میافتد روی زندگی ما، حرفها، کنش و واکنشمان، روی موضع و موضوع و مطلوبمان. متر و میزان است از انسانیت. هر آدمی با نگاه به حسینبنعلی میتواند خودش را توی روایت عاشورا و کربلا جاگذاری کند. که کجای تاریخ است، جا پای چه کسی میگذارد و در ادامه چه سرنوشت و سرانجامی دارد. عاشورا و حسینبنعلی همه چیز را واقعی میکند، حقیقی، درخشان و دقیق. نقشهای شخصیتها را همانطوری که هستند به نمایش میگذارد نه آنطور که ادعا کرده یا دوست دارند دیده شوند. با صراحتی که هر گونه تاویل و تفسیر هم نتواند گرد و غباری به شفافیتش بیندازد. این مرد پنجاهوهفت ساله، آرکی تایپ ابدی آزادگیست، الگوی زنده و سفت و ستبر تاریخ از انسان کامل؛ انسانی که اسطورهای و افسانهای نیست، زمینیست، عین تمام بچههای بیمادر برای مادرش گریه میکند و روی تن بیجانش شیون میزند، به سان یک مرد میانسال دلش برای پدر و پدربزرگش تنگ میشود، شبیه همه پدرها ذوق بغل کردن و در آغوش کشیدن بچههایش را دارد، قربان صدقهشان میرود و کمرش از مصیبتشان خرد میشود. از ظلم و نامردی و نامرادی به جوش میآید و فریاد میزند. مطلع خواسته و مطلبش قبل از دین و مذهب و آئین رسولالله انصاف است. (1) و ختام سخنش هم صحبت از عزت است و تنفر از خواری و ذلت و نقطه کلامش ایستادگی روی آزادگی. (2) حسین زنده است، نفس میکشد، زندهتر از تمام انسانهای حاضر در عالم، چراکه آینه تمامنمای تاریخ است، بدون هر گونه تفکیک و مرز و دستهبندی. سرند و غربالیست برای جدا شدن سره از ناسره، خیر از شر. حسین حُر را از سپاه عمر سعد جدا میکند و شبثبنربعی و شمربن ذیالجوشن را از همراهی خودش، با وجود سابقه جانبازی و همراهی پدرش در جمل و صفین. بیمجامله و تعارف. حسینبنعلی تابلوی نه فقط حجت مسلم مسلمانی، که میزان و طراز بیهمتای اخلاق و انسانیت است که هر جا و مکانی، در مواجهه با هر شخص و شخصیتی و در هر حال و احوالی حسینبنعلی را جاگذاری کنیم و بعد قضاوت کنیم که حال ما کیستیم و کجای کاریم که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. پی نوشت ها: 1-فرازی از خطبه امام حسین در روز عاشورا: «فَإِنْ أَعْطَيْتُمُونِي النَّصَفَ كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ.» اگر با من منصف باشید بواسطه این انصاف سعادتمند میشوید. (شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷-۹۸) 2-همان، «وَ اللهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ.» به خدا قسم که نه با پیمان ذلت ببندم و نه چون نوکر فرار کنم. (همان.)