حسن رسولی: پاسخگوی اقدامات و عدم اقدمات قبلیشان باشند که ایران را به اینجا کشاندند
عضو هیات رئیسه جبهه اصلاحات ایران گفت: آن بخش از کسانی که با استفاده از این ادبیات غیر فاخر دومین مقام رسمی کشور را در شرایط جنگ مورد تهمت قرار میدهند، به نظر من فرار به جلو میکنند. چون اندیشه و رویکردهای آنها کشور ما را به اینجا رسانده است .

مشروح گفتوگوی خبرنگار جماران با سید حسن رسولی را در ادامه میخوانید:
به نظر شما در فضای فعلی کشور حفظ وحدت و انسجام شکل گرفته پس از جنگ 12 روزه چقدر ضرورت دارد و از چه راههایی میسر است؟
تحلیل و تفصیل ابعاد مختلف این جنگ نابرابر 12 روزه میتواند خیلی بحث مفصل و پردامنهای باشد. ولی صرف نظر از علل و عوامل مؤثر در ایجاد این جنگ، زمینههای تاریخی و سیاسی آن، اهدافی که آمریکا و اسرائیل دنبال میکردند و نتایجی که حاصل شد، من فکر میکنم که در یک ارزیابی کلان دو عامل نقطه قوت کشور ما در مواجهه با این کنسرسیوم مسلط و مسلح جهانی بود.
من رویدادها را که تعقیب میکردم، بر آن اساس برداشتم این است که جنگ 12 روزه، فقط جنگ ما با آمریکا و اسرائیل نبود، بلکه کل ظرفیت ناتو و همه آسمان کشورهای منطقه در کنار حمایتهای دیپلماتیک قدرتهای بزرگ و سازمانهای بینالمللی در حقیقت طرف مقابل ما را در این جنگ به روشهای مختلف کمک کردند. با این وجود، در کنار نقاط ضعفی که بود و طبیعتا ماهیت جنگ هست که نقاط ضعف و قوت با هم نمایان میشود، من فکر میکنم در کنار سایر عوامل، دو عامل تعیین کننده را میتوان بر شمرد که باعث عدم تحقق اهداف آمریکا و اسرائیل و منتهی به تقاضای آتش بس شد.
بدون شک اولین عامل، پایداری و استقامت همراه با یکپارچگی همه طبقات و آحاد مردم در حوزه اجتماعی بود؛ به گونهای که اصلیترین پیش فرش و پیشبینی حریف مبنی بر همراه شدن مردم به تعبیر دشمن ناراضی از اقتصاد و معیشت خودشان را بر هم زدند. عدم همراهی اکثریت مردم ایران، این پیام را به خصوص برای آمریکاییها منتقل کرد که بر خلاف تبلیغات اسرائیلیها و روایتسازیهای کاذبی که با هدف تغییر رژیم در ایران، تکرار تاریخ و برگرداندن پهلویها دارند، از منظر افکار عمومی حتی در دو سه روز اول جنگ این برداشت و انتظار غلط است.
نه تنها مردم عادی، بلکه جبهه یکپارچه انسجامی ایران تا کل اروپا و شخصیتهایی که اختلافات اساسی با جمهوری اسلامی دارند، ایستادند. تأثیر گزاره «پیر کودک» که آقای دکتر سروش گفتند، در ابطال باور همراهی مردم با اسرائیل، اگر نگوییم از چندین سلاح مخرب پیشرفته بیشتر بود، حتما کمتر نبود.
به نظر من عامل اول این بود و تحلیلگران جنگ و متولیان اداره امور کشور باید این را به عنوان یک نقطه عطف و یک سرمایه بزرگ اجتماعی برای مقابله با تهدیدهای آینده به رسمیت بشناسند و مسئولان حاکمیتی هم فراتر از گفتارهای زبانی، در روابط و مناسبات تجدیدنظر کنند. یعنی اگر کسانی در داخل و خارج از ایران زاویه دید مخالف با جمهوری اسلامی داشتند و دارند ولی در این بزنگاه اهم و مهم کردند و پای ایران و تمامیت ارضی کشور ایستادند، به پاس این رفتار متحد و هماهنگ، همه اینها مورد تکریم باشند؛ اگر زندانی هستند مورد عفو عمومی قرار بگیرند و اگر در خارج از کشور هستند و قرارهای ممنوع الورودی دارند، محدودیتهای آنها برداشته شود.
البته دولت و حکومت اقدامات دیگری هم به صورت اصلاحی و در مقام پاسداشت از این سرمایه مهم و عامل بازدارنده میتواند مورد اعمال قرار بدهد.
عامل دوم به نظر من ظرفیت موشکی مبتنی بر دانش و تکنولوژی داخلی کشور بود؛ که اتحادیه پیشرفته نظامی و تکنولوژی مقابل ما برآورد و محاسبه دقیقی از آن نداشت؛ به خصوص در دو روز آخر موشکهای وطنی ایران معادله نابرابر توازن بین دو طرف را در عرصه دفاع هوایی، چه از منظر پدافندی و چه از نگاه آفندی، به نظر من تغییر داد.
در کنار اینها میتوان عوامل دیگری را برشمرد از جمله اینکه ما به مذاکرات نه نگفتیم، به دیپلماسی بها دادیم و امروز میتوانیم در مجامع بینالمللی و همچنین سطح دیپلماسی عمومی و وجدان جهانی لیست بلند بالایی از مطالبات ملت ایران را مقابل قضاوت جهانی قرار بدهیم؛ یعنی در شرایطی که داشتیم مذاکره میکردیم به ما حمله شد.
به نظر من باید قدر مردم دانسته شود و با اقدامات عملی، سیاستهای وحدتشکن قبلی کنار گذاشته شود و به سرعت سیاستهای تقویتکننده انسجام و وحدت ملی جایگزین گردد، رویکرد رسانه ملی تغییر کند، حکومت خیلی در سبک زندگی مداخله نکند و با تغییر راهبردهای نحوه اداره کشور پس از این جنگ 12 روزه، سمت و سوی تحقق صلح و توسعه ایران را به جای دکترین قبلی جایگزین کنیم.
اگر اقداماتی از این دست صورت بگیرد، در حوزه تقویت انسجام ملی و همچنین در حوزه تقویت صنایع موشکی و شناسایی و برطرف کردن کاستیها و خلأهایی که ما در این بخش از نقطه قوت نظاممان داریم، میتواند برای مواجهه احتمالی دوباره در عرصه نظامی با دشمن بسیار کارساز باشد.
شما اینکه ما به دیپلماسی نه نگفتیم را به عنوان یک نقطه قوت مطرح کردید، اما به خصوص بعد از مصاحبهای که رئیس جمهور با خبرنگار آمریکایی داشت، برخی مخالفان دولت این را دستمایه اتهامات جدید به دولت کردند. توصیه و پیام شما به این افراد چیست؟
من فکر میکنم یکی از بهترین کارهایی که آقای رئیس جمهور در روزهای اخیر انجام دادند، انجام این مصاحبه با خبرنگار آمریکایی بود؛ و به لحاظ محتوایی هم در حقیقت آنچه که ایشان در این مصاحبه گفتند، وعدههای انتخاباتیشان بود که گفتند در داخل میخواهیم دعوا نباشد و وفاق باشد و در بیرون هم میخواهیم تعامل عزتمندانه با جهان داشته باشیم. فکر میکنم که این مصاحبه در نهادینه شدن روایت حکومت از این جنگ، در نظام قضاوتی افکار عمومی بسیار مثبت و کارآمد جلوه کرد.
به نظر من در شرایط پس از جنگ نمیتوانیم با ادبیات قبل از جنگ ساختار جبههبندی و جناحبندیهای سیاسی کشور را ترسیم کنیم. امروز اکثریت بالای جریان اصولگرا همراه دولت هستند و کاملا دولت را در همه ابعاد کمک میکنند. آن بخش از کسانی که با استفاده از این ادبیات غیر فاخر دومین مقام رسمی کشور را در شرایط جنگ مورد تهمت قرار میدهند، به نظر من فرار به جلو میکنند. چون اندیشه و رویکردهای آنها کشور ما را به اینجا رسانده است و اگر بنای بر حسابکشی و پاسخگویی ملی و تاریخی باشد، باید صاحبان گفتمانی که امروز از این موضع به رئیس جمهور پرخاش میکنند، پاسخگوی اقدامات و عدم اقدمات قبلیشان باشند که ایران را به اینجا کشاندند.
من فکر میکنم یک حدی از آن طبیعی و بالأخره تقابل بین دو گفتمان است اما این قبیل نداهای خشن اما کم تعداد نتوانسته و نخواهد توانست به اعتبار رئیس جمهور و انسجامی که امروز بین اقشار مختلف مردم حول محور نجات ایران صرف نظر از همه گلایهمندیها به وجود آمده است لطمهای وارد کند. من فکر میکنم آقای رئیس جمهور و ما که طرفداران ایشان هستیم باید تحمل سیاسی داشته باشیم و خیلی اهمیت بالایی قائل نباشیم برای این قبیل نداها که همخوانی با خواست اکثریت ملت ندارد.
البته میتوان در همین شرایط از اکثریت مردم نظرسنجی کرد و ظرف هفت هشت ده روز نتیجه به دست میآید اما استنباط من این هست که افکار عمومی در این شرایط با آقای رئیس جمهور موافق است که میگوید ما دنبال تعامل مثبت با دنیا و اعتلای ایران هستیم و اگر فرد یا جناحی در داخل کشور با ما اختلاف نظر دارد او را به رسمیت بشناسیم و زندانی نکنیم. ما میخواهیم با دنیا کار کنیم و اقتصاد، توسعه و عزتمندی ایران جایگزین شعارهای بسیار متوهمانه شود.
اصلا به خاطر همین گفتمان آقای رئیس جمهور رأی آورده و در اولین میدانگاه تجسم عینی این شعارها، در جریان این جنگ 12 روزه، نترسید و در همه مجامع حضور پیدا کرد و حتی تا پای جان هم ایستاد. البته شخصا توصیه من به ایشان این است که در کنار این حضور میدانی، خود ایشان، معاون اول و وزیران بیشتر با مردم صحبت کنند و خیلی نگران این نداهای تک خواننده مخالفان نباشند.
برخی از صاحبنظران تأکید دارند تندرویهایی که انسجام و وحدت کشور را هدف قرار داده بازی در زمین دشمن و به نوعی خیانت محسوب میشود. به نظر شما این افراد بابت این خیانت باید چه تاوانی بپردازند؟
من فکر میکنم که هر موضعگیری و هر اقدامی که مصالح ملی ایران را مورد نظر نداشته باشد و متناسبت با خواست اکثریت ملت نباشد، در عداد اقدامات مغایر با منافع ملی قابل دستهبندی است. اینکه همه فعالان این عرصه، چه در صحنه عمل و چه در مقیاس نظریهپردازی، را بخواهیم خائن و جاسوس قلمداد کنیم، من چنین برداشتی ندارم؛ ولی نتیجهای که حاصل میشود، ممکن است من نوعی دلسوز بر اساس غفلت یا اشتباه تحلیلی و گفتمانی، با دلسوزی کامل به گونهای موضعگیری و رفتار کنم که در خلاف ظاهر، در واقع خواست دشمنان ما را تقویت میکند.
من برای شما یک مثال بزنم. ساعتی پس از حمله هفت فروند هواپیمای B2 آمریکایی به تأسیسات هستهای ما، خود ترامپ گفت زدیم و نابود کردیم و یک عدهای در کشور حرفهایی زدند که مغایر با مصوبات شورای عالی امنیت ملی بود و نهایتا آقای دکتر عراقچی تصحیح کرد.
خلاصه اینکه گفتار یا رفتار من نوعی، چه به هویت فردی و چه به هویت جمعی به معنای حزب و جناح، چه ناشی از خدای ناکرده نفوذ دشمن و چه از روی جهل، ناآگاهی یا سطحی بودن تحلیل باشد، خسارتی که به منافع ملی وارد میکند یکسان است و خیلی این انگیزه در تحلیل این نتیجه منفی تفاوتی با یکدیگر ندارند.
چطور میشود این افراد را متوجه اشتباهشان کرد که دیگر این مسائل را تکرار نکنند؟
من فکر میکنم که اگر یکی از انتظارات به حق مردم ایران که تغییر اساسی در گفتمان و مدیریت سازمان صداوسیما است محقق میشد یا بشود، میتوان در یک فضای بازتر از آنچه که امروز بر صداوسیما حاکم هست، این اختلافنظر را به مناظرهها و تبادلنظرهای کاملا آشکار با رعایت جوانب حفاظتی و اطلاعاتی کشاند و قضاوت را به افکار عمومی واگذار کرد. در آن صورت هرکسی برای اعتلای وضعیت ایران حرفی داشته باشد، عرضه میکند.
به عنوان مثال، امروز در موضوع مذاکره دو دیدگاه وجود دارد؛ یک عدهای مخالف و یک عدهای هم موافق مذاکره هستند. نه کسانی که موافق مذاکره هستند باید از آمادگی برای دفاع غفلت کنند و نه کسانی که مدافع عدم مذاکره هستند باید به خودشان اجازه بدهند که به نمایندگی از کل کشور، توان ملی را از ظرفیت دیپلماسی محروم کنند. ما باید در شرایطی شاهد اداره کشور باشیم ندای صلحطلبانه بدهیم. ایران در 200 سال گذشته به هیچ کشوری حمله نکرده؛ اما اگر مورد حمله و تجاوز قرار بگیرد، جانانه دفاع میکند.
بنابراین، دوگانه «مذاکره یا جنگ» مربوط به قبل از این جنگ 12 روزه است. امروز ما باید هم برای مذاکره عزتمندانه آمادگی داشته باشیم، که اراده نظام مبتنی بر این هست و رهبری هم تأیید کردند، و هم در عین حالی که مذاکره میکنیم آماده حیله و فریب دشمن هم باشیم. چون واقع مطلب این هست که جنگ فقط تک عرصهای نیست. وجه غالب جنگ، نظامی است و وجوه دیگری از قبیل نبرد اطلاعاتی، تکنولوژیک، اقتصادی، جنگ روانی، روایتسازی، رسانه، پدافند غیر عامل و همه عواملی که باعث میشود قدرت ملی کشور در مواجهه با هجمه طرف مقابل تقویت شود، نمونههایی از عرصههای جنگ هست؛ و ما در جامعهشناسی جنگ نباید اسیر تحلیلهای سطحی چند عاملی باشیم.