تکرار تاریخ در جنگ ۱۲ روزه/درسهایی که از تجربه صفویه میتوان آموخت
در تابستان ۵۱۱ سال پیش نبردی سخت و تاریخساز برای ملت ما پیش آمد که دلایل و مقدمات، سیر وقایع و پیامدهای آن شباهتهای زیادی با جنگ اخیر ایران و اسرائیل دارد و تأمل در آن میتواند د ادامه راه درسآموز باشد.

در تابستان ۵۱۱ سال پیش نبردی سخت و تاریخساز برای ملت ما پیش آمد که دلایل و مقدمات، سیر وقایع و پیامدهای آن شباهتهای زیادی با جنگ اخیر ایران و اسرائیل دارد و تأمل در آن میتواند د ادامه راه درسآموز باشد. نبرد چالدران که بین سلطان سلیم اول فرمانروای عثمانی و شاه اسماعیل بنیانگذار سلسله صفویه، درگرفت، نقطه عطفی برای ملت ایران در بقا و بازیابی هویت ایرانی و ترسیم مسیر آینده بود.
پس از فتح آناتولی و متعاقب آن تسخیر قسطنطنیه و سقوط امپراتوری روم شرقی به دست سلطان محمد فاتح، عثمانیان خود را خلیفه جانشین پیامبر خواندند و با سودای احیای امپراتوری خلافت، مدعی حاکمیت بر همه مسلمانان و حتی کشورگشایی در ماورای آن برای گسترش اسلام شدند. ادعای خلافت اسلامی و اجبار مسلمانان به بیعت با خود، شبیه رویای خاورمیانه جدید اعلام شده توسط آمریکا با هژمونی اسرائیل است. عثمانیان با این سودا همه کشورهای عربی خاورمیانه شامل جزیرةالعرب بینالنهرین و شامات و فلسطین و مصر را به قلمرو خود منضم کردند و با پیشروی در شبهجزیره بالکان با ادعای گسترش اسلام تا دروازههای وین پیش تاختند. آنها در مرزهای شرقی خود با ایرانی مواجه بودند که پس از حمله مغول هنوز هویت و یکپارچگی خود را بازیابی نکرده بود و در آتش رقابتها و جنگهای اتابکان و فرمانروایان محلی دچار تفرقه و ناتوانی بود و هدفی سان مینمود. اهمیت ظهور شاه اسماعیل در بازیابی وحدت و هویت ملی ایرانی، با تکیه بر عنصر ایرانیت و مذهب شیعه نقشی اساسی در حفظ استقلال و یکپارچگی ایران داشت و از این لحاظ بیشباهت به استقلالطلبی پس از انقلاب اسامی نیست. با ظهور صفویه پس از قرنها دوباره روحیه ملی ایران تجدید شد و سپاه قزلباش به عنوان نیروی محوری نظامی که متشکل از قبایل و گروههای قومی مختلف و البته متحد و تحت فرماندهی واحد و اعتقادات مشترک شکل گرفت، پشتیبان قوی این تجدید حیات ایرانی گردید. همچنان که در طرح خاورمیانه جدید، با پذیرش گام به گام همه کشورهای عربی منطقه، همه آنها به نوعی منفعل شده و هژمونی آمریکا و اسرائیل را پذیرفتند مگر ایران که اکنون برای تکمیل نقشه به سراغش آمدهاند. در طرح گسترش خلافت عثمانی هم وقتی به سراغ ایران آمدند با سدی به نام ملت ایران و همبستگی و شجاعت مثا لزدنی آنها روبهرو شدند.
جنگ چالدران رویارویی نیروی انبوهتر سلطان سلیم به لحاکمی مجهز به ساح آتشین با نیروی کمتر شاه اسماعیل مجهز به گرز و شمشیر و البته شجاعت و شهادت طلبی بود. در جنگ ۱۲ روزه هم فاصله فناوری نظامی ایران با دشمنان همچون فاصله توپ و تفنگ با شمشیر و تیرکمان در نبرد چالداران است. در نبرد چالدران علیرغم این فاصله تکنیکی، ایرانیان با شجاعت و ازخودگذشتگی و اتحاد بخش بزرگی از سپاهیان عثمانی را از پا درآوردند. پهلوانان ایرانی تربیت شده در زورخانهها با گرزهای زنجیری،خود را به میان انبوه لشکریان دشمن میافکندند و با چرخش سریع خود دهها نفر را به خاک میانداختند بالاخره خود به شهادت میرسیدند. بسیاری از زنان لباس رزم پوشیدند و همراه شوهران خود در میدان شهید شدند؛ بهطوریکه سلطان سلیم پس از جنگ آنان را به احترام به خاک سپرد. فداکاری این زنان در تاریخهای اروپایی مَثَل شده است.
به لحاظ نظامی نبرد چالدران برای شاه اسماعیل شکستی تلخ و سخت و خسار تبار بود اما نمایش همبستگی و مقاومت ایرانیان به گونهای بود که سلطان سلیم را از ادامه پیشروی در ایران و سودای پذیرش بیعت خود توسط ایرانیان منصرف کرد و پس از غارت تبریز بازگشت.
همانگونه که ایثارگری قهرمانان گمنام ما در توسعه فناوری موشکی در پناهگاههای زیرزمینی نمودار شد. به صحنه آوردن موشکها با شهامت و زیر بمبارانها در کوتاهترین زمان، همچون پهلوانان صفوی تربیت شده در زورخانههای زیرزمینی و دیگر زنان و مردان دلاور و میهنپرست، دشمن را مجبور به توقف و پذیرش آتشبس نمود. اما آن کس که با درک درست شرایط و تحلیل موقعیت و امکانات ایران توانست بار دیگر مجد و عظمت و قدرت ایران را بازسازی کند و عثمانیان را از سرزمینهای اشغالی ایران عقب براند، شاه عباس کبیر بود. اقدامات کلیدی شاه عباس بهطور خلاصه به شرح زیر است:
1 - اولویت توسعه اقتصادی و عمران و آبادی ایران و ارتقاء معیشت مردم که به راستی دوران او در این زمینه بینظیر است. هنوز هم آثار دوران او در گوشه و کنار ایران دیده میشود. شاه عباس به درستی به نقش راهبردی ایران در تجارت شرق و غرب پی برد و با احداث صدها کاروانسرا احیای راههای طولانی در سراسر ایران هم به ارتباط و یکپارچگی ملی ایران کمک کرد و هم اقتصاد داخلی را با احیای راه ابریشم ارتقا بخشید. شاه عباس به جهانی شدن ایران فکر میکرد و البته میدانست ملتسازی در ایران جز با گسترش ارتباطات و توسعه اقتصادی برای همه مردم ایران میسر نیست.
2- شاه عباس به خوبی به شکاف تکنولوژیک میان ایران و عثمانی به تولید سلاحهای آتشین و تجهیز ارتش ایران به این سلاحها را با جدیت دنبال کرد. پس از آن بود که به مقابله با عثمانیان شتافت و سرزمینهای غربی و شمال غربی ازدسترفته را بازستاند و امنیت کامل را که پیشنیاز توسعه است برقرار کرد.
3- شاه عباس میدانست که رمز توسعه کثرت در عین وحدت است و به همین دلیل پس از بازگرداندن سرزمینهایی مانند گرجستان و ارمنستان به مام وطن با اسکان گرجیان و ارمنیان در مرکز ایران و فراهم آوردن بهترین امکانات برای رشد و ادغام آنان نشان داد که بهرغم نقش محوری تشیع، این مذهب به روی همگان آغوشی گشاده دارد و ایران متعلق به همه ایرانیان است و بهطور عملی تنوع و استفاده از همه افراد را برای توسعه ممکن ساخت.
4- شاه عباس ضمن تاکید بر گسترش مسیر زمینی جاده تاریخی ابریشم احداث راهها و کاروانسراهای بیشمار، متوجه اهمیت راههای دریایی بین شرق و غرب در دوران خود شد و از این رو با کمک انگلیسیها، پرتغالیها را از بندر گمبرون و جزایر ایرانی خلیج فارس بیرون راند و تجارت دریایی و سلطه ایران بر شمال خلی جفارس را تثبیت کرد. متاسفانه جانشینان شاه عباس راه او را ادامه ندادند.غلبه خرافات و اخباریگری بر نظام فکری و سیاسی ایران سبب شد جای دانشمندان دینی توسعهگرا چون شیخ بهایی را رمالان و مداحان و چاپلوسان بگیرند. توسعه مسیر مستمر و گام به گام است و توقف آن همه دستاوردها را به باد میدهد.
انقلاب اسلامی ایران در بیداری استقلالخواهی و هویت ملی و ایجاد یکپارچگی، از روز نخست با همه فشارها و تحمیلها در برابر سلطهگری مقاومت کرده است و از این لحاظ بیشباهت به ظهور و مقاومت صفویه در برابر گسترش خلافت عثمانی نیست. در ادامه راه باید با نگاه و همت شاه عباسی و البته تداوم آن، با طرد چاپلوسان و دعانویسان و نفوذیهای شاه سلطانحسینساز، ایرانی در شأن عظمت ملت تاریخی ایران ساخت.