سریرنشینی اهل خطا/ درباره روایتهای جعلی از تاریخ از زبان تریبونداران
تاریخ باید به دور از سمت و سوگیریهای سیاسی و مطامع بازاری روایت شود، باید در بستر درست و به قاعدهای که از فهم شرایط زمان به دست میآید آن را بررسی کرد.

چندسالی است که مردم ما اقبال فراوانی به مطالعه و دانستن بیشتر تاریخ نشان دادهاند. شیوه ناقص، خطی و سطحی آموزش تاریخ که همواره و از ابتدا متاثر از سوگیریهای حاکمیت - چه بعد، چه قبل از انقلاب بوده - موجب دلزدگی و ملال در دانشآموزان میشده است.
مطالعات تاریخی، اکنون از دنبال هم گذاشتن یکسویه حوادث سیاسی و کارنامه شاهان و حاکمان به سمت یافتن علل بروز حوادث و بررسی بستر اجتماعی و اقتصادی آنها گرایش پیدا کرده. تاریخ در سبک و سیاق جدید رواییاش، از قالب اعمال مشتی پادشاهان خائن زورگو که همیشه و به هر دلیلی در پی ظلم به مردم تحت حکومتشان بودهاند، خارج شده و تلاش میشود که روایت با فهمی عمیقتر و همهجانبهتر شکل بگیرد.
در این دوران تمایل جمعی ما ایرانیها برای درک عمیقتر مفهوم «ایران» و کاویدن سیر زندگی تاریخی ملیمان، «بازار» پررونقی را برای عدهای گشوده که بر بالا بنشینند و روایات و نظراتی را درباره تاریخ این سرزمین ـ بیپشتوانه مطالعاتی کافی، ارائه کنند. غالب این روایات چنان است که شنونده را آکنده از غرور ملی میکند، دست بر خواب قالی احساس مخاطب میکشد و گوینده را به مقصودش که همانا بالا رفتن تعداد مریدان و تعقیبکنندگان در فضای مجازی و گردهمآییهای کافهای است، میرساند.
در این فضا ستارههایی هم ظهور میکنند که با هوشمندی هرچه اینجا و آنجا شنیدهاند یا با مطالعهای سطحی دریافتهاند را بهصورتی جذاب و مردمپسند ارائه میدهند. کافی است «یخش بگیرد» و گوینده نزد مخاطبان مقبولیتی پیدا کند. مثلاً کسی که تا دیروز با اتکا به تحصیلات جامعهشناسیاش اینطرف و آنطرف بهعنوان کارشناس دعوت میشده و دهان گرمی هم دارد، در قامت کارشناس تاریخ و همه چیزهای دیگر ظاهر میشود و نظراتی غیرمعمول ولی جنجالبرانگیز و «لایکخور» مطرح میکند. اگر برنامه تصویریای مثل «کتابباز» یا خلفش «اکنون» هم دعوتش کنند که دیگر بساطش بیش از پیش جور میشود و کارشناسی، همهچیزدانی، فهم مطلق و صحیحاش از همه امور! مهر تاییدی هم میگیرد. بعد از این است که دیگر نمیشود استاد را از سریر علم و یقینی که بر آن نشسته پایین آورد.
صدها پادکست، بلاگ و کانال یوتیوبی در حال تولید مطالب تاریخی هستند که البته امر مبارکی است، اشکال از آنجایی پیدا میشود که غالب این برنامهها براساس کار علمی و پژوهش یا حداقل مطالعه متون متقن و قابل اتکاء ساخته نمیشوند و اطلاعات صادرشده از آنان قابل خدشه است و نمایی غیرواقعی و افسانهای از تاریخ ایران به مخاطب ارائه میکنند.
این تفاسیر و روایات جدید بیپشتوانه فقط درباره تاریخ باستانی ما نیست، درباره تاریخ دویست ساله اخیر ایران هم چنین است. کافی است نگاهی به آنچه درباره حکومت قاجاریه در این فضا جریان دارد، بیاندازید تا با حجم وسیع، غلیظ و شدیدی از اطلاعات دروغین و افسانهوار مواجه شوید.
تاریخ باید به دور از سمت و سوگیریهای سیاسی و مطامع بازاری روایت شود، باید در بستر درست و به قاعدهای که از فهم شرایط زمان به دست میآید آن را بررسی کرد. مثالهای روشنی درباره عهدنامه ترکمانچای یا شیوه حاکمیت ناصرالدینشاه یا قضاوت درباره احمدشاه قاجار میتوان به میان آورد که همه آنها به هزار دلیل قابل نقض هستند.
قرارداد ترکمانچای به شهادت استادان دیپلماسی – بهعنوان نمونه، دکتر جواد ظریف - شاهکار دیپلماسی است یا ناصرالدین شاه نه سرسرهای و نه رابطه ویژه و غیرمعمولی با ملیجک داشته، اتفاقاً شاه رئوف، ایراندوست، متدین و بافرهنگی بوده که شیوه زندگیاش در ادامه سنت دربارهای ایرانی چهار قرن گذشتهاش بوده و در مخاطرهآمیزترین وضعیت ایران، توانسته کشور را از هزاران مهلکه بهدر ببرد؛ یا درباره احمدشاه که او را شاهی بیآزار و مظلوم میدانستهاند، گزارش آقای امجد در کتاب «قحطی بزرگ ایران» براساس اسناد وزارت خارجه انگلستان نشان میدهد که او نقشی کلیدی در احتکار، کمبود گندم و درنتیجه مرگ چند میلیون ایرانی داشته است. این پارهای از افسانهسازیها و دروغها درباره تاریخ معاصر ماست که هزاران سند و نوشته درباره آن موجود است.