تئوریسین اصلی ۱۱ سپتامبر
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
درباره ایدئولوژی ایمن الظواهری و تمایزی که با بنلادن و ابوبکر البغدادی داشت
ایمنالظواهری نهایتا مانند بنلادن و ابوبکر البغدادی که در گذشته توسط دولتهای مختلف آمریکا در پاکستان و سوریه کشته شده بودند، توسط دولت بایدن در افغانستان کشته شد. الظواهری در قلب کابل و در یک خانه به عمرش پایان داده شد. دولت بایدن خواسته بود که حمله پهبادی آمریکا برای کشتن الظواهری زمانی صورت گیرد که خانواده او گرد او نباشند و شهروندی از مردم افغانستان نیز کشته نشود. لذا پس از هفتهها، نهایتا روزی که خانواده او همراه او نبودند و او در بالکن خانه خود ظاهر شده بود، مورد حمله پهبادی دولت آمریکا قرار گرفت و کشته شد. الظواهری فرق فاحشی با بنلادن و حتی البغدادی داشت. بنلادن و البغدادی هردو بهدنبال براندازی دولتهای عرب منطقه و ایجاد دولتی با قرائت اسلامی خود بودند، اما الظواهری بنلادن را تشویق کرده بود تا غرب و آمریکاستیزی را در مرکز ثقل ایدئولوژی خود قرار دهد و دست به حملههای تروریستی در خاک کشورهای غربی و آمریکا بزند. حمله یازده سپتامبر با اصرار الظواهری شکل گرفته بود. در عراق زرقاوی هم پس از مدتی القاعده را رها کرد و سازمان تروریستی خود را شکل داد. البغدادی حرکتی را که زرقاوی ایجاد کرده بود، پس از قتلش رهبری کرد و نهایتا نام «دولت اسلامی در عراق و سوریه» را بر آن گذاشت. جبهة النصره که یکسال بعد از شروع جنگهای داخلی در سوریه هویت خود را بروز داده بود، بیشتر به القاعده و الظواهری نزدیک بود و با داعش که دو سال بعد از جنگهای داخلی سوریه به این کشور راه پیدا کرد، وارد اختلافات شدیدی شد و این دو گروه تروریستی را در مقابل یکدیگر قرار داد. الظواهری به البغدادی توصیه کرده بود که در عراق بماند و به عملیات تروریستی خود علیه آمریکا ادامه دهد تا واشنگتن نتواند در این کشور بماند و نهایتا گروه او اجازه ندهد که دولت عراق ثبات پیدا کند؛ اما البغدادی به این توصیه توجهی نکرد و به سوریه رفت. از همین زمان بود که اختلافاتی بین این دو رهبر دو گروه تروریستی شکل گرفت. الظواهری در زندانهای مصر رادیکالتر شده بود و بعد از آزادی از زندان به تروریسم روی آورد. پیش از اینها، او خود را شاگرد مکتب سیدقطب و اخوانیهایی ازآندست میدانست. الظواهری به قرائتی از دین اعتقاد داشت که قرابتی با خشونت و زور در جامعه داشت. برای او و سیدقطب، دموکراسی یک شکل حکومت غربی بود و اصولا هر دو بر این باور بودند که مردم نقشی در حکومت ایدئولوژیک ندارند و چنین حکومتی نیاز به شور و مشورت با مردم ندارد. این نگاه در پاکستان در قرائت دینی ابوالعلا مودودی و در حمایت او از دولت کودتا و نظامی ضیاءالحق خود را نشان داده بود. مودودی اعتقاد داشت که برای دینی کردن یک جامعه باید به زور متوسل شد و بهخاطر همین هم در حمایت از دولت خودکامه ضیاءالحق بپا خاست. این قرائت از دین، قرائتی است که امروز طالبان بر آن اصرار میورزد. الظواهری در کابل زندگی میکرد و این نشان میدهد که دولت طالبان هنوز از تروریسم دست نکشیده است. کسانی که در کشور ما طالبان را یک گروه تروریستی و ضدشیعه و سنی نمیدانند، سخت به خطا رفتهاند. الظواهری کرارا در کابل از رسانههای مختلف استفاده کرده بود تا حامیان خود را به عملیات تروریستی تشویق کند. تجربه خوانش دینی در حکومت که با خشونت و زور انس میگیرد، تجربه دردناکی است. عرصه حکومت، زمینی و عرصه دین، آسمانی است. حکومت مشروعیت خود را از اجماع اجتماعی کسب میکند و دین در باورها هویت پیدا میکند. اگر حکومتی با یک قرائت از دین شکل گرفت، آن حکومت میخواهد مشروعیت خود را از یک خوانش و باور دینی کسب کند. این حکومت به اجماع اجتماعی اعتنایی ندارد. مسلمانان مثل همه حامیان ادیان دیگر میتوانند به تشکیل حکومت همت گمارند، اما این حکومت نمیتواند بر اجماع اجتماعی تکیه نداشته باشد. الظواهری و همه تروریستهای همشکل و ریشه او بهدنبال تشکیل یک حکومت دینی با یک قرائت از دین که قرابتی با خشونت و زور داشت، بودند. حکومت اگر بر اجماع اجتماعی و شرکت فعال همه در سیاست استوار نباشد، نهایتا یک دولت تحمیلی است و آن دولت راهکار دیگری جز زور و خشونت برای بقای خود نمیتواند تصور کند.